باشگاه جوانی برنا/ظاهرا خوشنویسی با مهندسی مکانیک و پارس خوردو، هیچ ارتباطی ندارد. ولی باید بگویم با هنرمند خطاطی گفتوگو کردیم که مهندسی مکانیک از دانشگاه شهید رجایی دارد و در شرکت پارس خوردو مشغول به کار است.
علی طوفانی، رتبه دوم جشنواره ملی جوان ایرانی، در سال 82 موفق میشود مدرک ممتازیاش را اخذ کند ولی از سال 85 به طور جدی قلم به دست میگیرد. برگزاری 2 نمایشگاه انفرادی در کارنامه او ثبت است و جشنواره "خطی تا آسمان"، "اسرار جان" و "قربان تا غدیر" هم شاهد کسب رتبههای او هستند.
او که در روزهای کودکی در پاسخ به سوال کلیشهای اما آیندهنگری بزرگترها که میپرسیدند میخواهی چه کاره شوی؟ شغل کلیشهای اما از مد نیفتاده مهندسی را نام میبرد و با تمام علاقهای که به ریاضی داشت، در درونش کششی هم به سمت خطاطی پیدا کرد، جریان خطاط شدنش را اینگونه تعریف کرد: «علاقه به ریاضی قبل از خطاطی بود. اما با دیدن خطهای زیبا جذب میشدم. در روزهایی که در کتابخانه برای کنکور درس میخواندم، دیدم کلاس خوشنویسی در داخل کتابخانه زدهاند. در را بازکردم و به داخل رفتم که داخل کلاس شدن آن روز همانا و نوشتن تا به امروز همانا.»
یکبار در حال نوشتن، آقایی کنارش نشسته بود. کمی که نوشت به او گفت: «حالا بیا تو بنویس» مرد که نوشت ناخودآگاه رو به او گفت: «آرام شدی؟» مرد با تعجب پرسیده بود: «تو برای این خط مینویسی؟ آرامات میکند؟» بعد خودش به این نتیجه میرسد که خطی خوب است که به انسان حس خوب و آرامش بدهد. بدون استرس و فکرهای جانبی.
خط سیدحسن میرخانی را به اصطلاح خودش، خط "با حال" میداند. چون او را انسانی عارف مسلک میشناسد که وقتی خط مینوشته روی بیننده اثرگذار بوده و الان هم هر موقع، خط سید حسن را میبیند به قول خودش کلی کیف میکند. به نظرش شاید امروز به لحاظ قدرت دست کسانی باشند که از سید حسن میرخانی بهتر بنویسند ولی این "حال" که در خط استاد هست کمتر خوشنویسی دارد. دلش میخواهد خودش هم از این "حال"ها در خطش داشته باشد اما اینکه چقدر دارد را نمیداند.
میپرسم بدون استاد هم میشود کار کرد؟ میگوید که پاسخ سوال شما میشود "به سختی" و ادامه میدهد: «امروزه طوری شده که اینترنت، کپی و انواع و اقسام کتابها در بازار به راحتی پیدا میشود و انگار در محضر خیلی از استادها هستیم. استادهایمان تعریف میکردند که روزگاری برای پیدا کردن یک نمونه خط، باید مثلاً میرفتیم اصفهان و فلان جا کپی خط درویش را میگرفتیم و استفاده میکردیم. در نهایت اگر استادی بالاسر انسان باشد خیلی بهتر است.»
خودش به خاطر گرفتاریهای شغلی و خستگی که دارد روزانه تمرین نمیکند اما سعی دارد هر هفته سر کلاس حاضر شود. در مجموع 365 روز سال، به طور متوسط روزی 1 ساعت تمرین میکند.
تابلویی با مضمون "یا امیرالمومنین حیدر" نوشته است که خیلی دوستش دارد. به خطهایی که در جشنوارهها ارائه میدهد و باعث میشود رتبه بیاورد علاقمند است. سوره حمد را به خاطر علاقه زیادش با ترکیبهای مختلف نوشته است.
نگفت علاه بر تابلوی "یا امیرالمومنین حیدر" کدام جمله را که تا به حال نوشته و بر دلش نشسته، چیست. گفت: «در خوشنویسی وقتی شما یک واو مینویسید لذت میبرید. عزیزی میگفت: شما یک واو بنویسید و با همین واو یک نفر را جذب خوشنویسی کنید. بعضی وقتها یک کلمه را از یک تابلو بیشتر دوست دارم.»
نظر استاد فلسفی درباره کارهایش در ذهنش مانده بود که به طوفانی گفت: "فلان کارت ضعیف و فلان کارت قوی شده بود. برو ببین علتش چیست." اینکه استاد، کارهایش را به یاد داشت خیلی خوشحالش کرده بود. وقتهایی که در یک جشنواره شرکت میکند از اینکه در وادی خوشنویسی قرار گرفته، خوشحال میشود.
درباره خوشنویسی میگوید: «به انسان لذت میدهد. بعضی جاها هدف مهم نیست. در خوشنویسی مسیر مهمتر از مقصد است. من از این مسیر دارم لذت میبرم، بقیهاش دیگر اهمیت ندارد. عزیزی میگفت: بودن در دانشگاه در هر سطحی که باشی مفید است. چون به انسان دید میدهد. خوشنویس هم اینگونه است.»
به نظرش پشتکار تاثیرگذارتر از استعداد است. از بین شنیدههایش ادیسون را مثال زد که وقتی داشت لامپ را امتحان میکرد هر چه را میآورد جواب نمیگیرد. میآید به جای تکیه میدهد و همانطور که سرش پایین بوده، نخ آویزان از دکمهاش را میبیند و میگوید: حالا این را هم امتحان بکنم ببینم چه میشود. شعری هم خواند:
اگر که خواهی شوی خوشنویس
بنویس و بنویس و بنویس
از زبان یکی از هنرمندان خواست که مسوولان اهل هنر را بشناسند و دستش را بگیرند. علی طوفانی میگوید: «کسی در یک بخشی برای درجه استادی رفته بود (برای خودم نیست. من تا به حال به آن مراحل نرسیدهام) به او گفته بودند اگر نمایشگاه نزنی و یا در فلان جا ثبتنام نکنی استاد نمیشوی. این اشتباه است. وظیفه مسوولین این است که هنرمند را بشناسد نه اینکه خود هنرمند خودش را بشناساند بعد مسوول مربوطه بیاید دستش را بگیرد تا اگر میخواهد تسهیلاتی بدهد بداند به چه کسی میدهد. کسی که متولی هنری یک جامعه است باید کارشناس باشد و با عوام فرق بکند.»
طوفانی آثارش را به عزیزانش و کسانی که قدر آثار را بدانند هدیه خواهد کرد.
***