زمین جای زیست نیست. به سوی آسمان راهی باید جست. دنیا برای نفس کشیدن تنگ است، برای تنفس جایی در آخرت باید دست و پا کرد.
این البته نه بدان معناست که تدارک مرگ ببینیم و پیش از ظهور اجل، او را دعوت به آمدن کنیم، بل بدین معناست که پای تعلق از زمین برداریم و به بالهای معنویتمان، الفبای پرواز بیاموزیم.
به دل، الهی تپیدن را یاد دهیم، به چشم نشان دهیم که آسمانی دیدن چگونه است. به دست بفهمانیم که دست از غیر کشیدن و دست به خدا دادن یعنی چه. به زبان بگوییم که تکلم به لهجه عبودیت چه صیغهای است.
و ... نگاه وجودمان را از زمین بگیریم و در آسمان بگسترانیم.
و بدانیم که آسمان همه آدمها یک آسمان نیست. آسمان هر کسی به قد معرفتش، ارتفاع دارد. حتی ممکن است آسمان یکی، زمین زیر پای دیگری باشد، حسنات الابرار، سیئات المقربین و ... سعی کنیم که آسمانهایمان را مرتفعتر کنیم. افقهای نگاهمان را گسترش دهیم. تلاش کنیم که ندیدهها را ببینیم. دیدن آنچه همگان میبینند، هنر نیست. هنر، دیدن رازهای نهانی است. هنر، رسیدن از اثر به موثر است، از مخلوق به خالق است و از آفریده به آفریدگار.
و وظیفه ما پیمودن مسیر چنین مقصدی است. مقصدی که امام علی (ع) در آستانه آن ایستاده است و منظری که او از آن به تماشای جهان نشسته است: هیچ چیز را ندیدم مگر که خدای را در پس و پیش و درون آن به نظاره ایستادم.
و نیز: اگر تمام پردهها فرو افتد، هیچ راز تازهای بر من آشکار نمی شود و ذرهای بر یقینم افزوده نمی گردد.
آری، زمین جای زیستن و نگریستن نیست. به سوی آسمان راهی باید جست.
برگرفته از "صمیمانه با جوانان وطنم" ، سید مهدی شجاعی