درگیریهایی که بین مادرشوهر و عروس به وجود میآید، شاید به دلیل کثرت این اتفاق، به نظر طبیعی میآید، اما اصل مطلب اینجاست که مادرشوهر بایستی خودش را برای یک تغییر جدی در خانه آماده کند؛ تغییری که در آن، پسرش ازدواج کرده و قصد ایجاد زندگی مستقلی را دارد.
مادرشوهر باید به نحوی عمل کند تا به پسرش آمادگی استقلال بدهد. همان طوری که خانواده دختر به واسطه ویژگیهای جامعه شناختی، این آمادگی را نسبت به دختر دارند که باید زندگی مستقلی داشته باشد و این حس را در او ایجاد میکنند. بعضا این مورد را از سمت مادرزن هم داریم.
اگر چنانچه مادرشوهر دانا به این مساله باشد که پسرش قبل از ازدواج، وظایفی را نسبت به خانواده و مادرش داشته و بعد از ازدواج این وظایف بسیار به حداقل میرسد و اولویت کار، استقلالی است که پسر و همسری که اختیار کرده، بایستی داشته باشند.
اگر این استقلال، شناخته شده باشد، دلسوزیها و دخالتها کمتر میشود و عروس جایگاه خودش را به خوبی در خانواده شوهر پیدا میکند، ولی در صورتی که این مساله مختل شود، آن وقت است که نسبت به خانواده شوهرش دلنگران میشود که چرا همسرش چیزی از جایگاه عاطفی بین خودشان نمیداند.
در این حالت است که معمولا به مادرشوهرها توصیه میکنیم که قدری صبوری کنند؛ مخصوصا اوایل ازدواج، اجازه دهند که پسر بتواند به زندگی خودش رسیدگی کند و هفتگی یا هر چند وقت یکبار به خانوادهاش سر بزند و به این مساله راضی باشند تا آرامش را هم در زندگی جدیدش تجربه کند و هم در خانواده پدریاش، آرامش سابق را داشته باشد.
به این ترتیب بعد از مدتی، خودبخود پسر نقش مدیریتی زندگیاش را به دست میگیرد و توان برقراری تعادل بین خانواده خودش و همسرش را به دست میآورد.
***