به گزارش خبرنگار «نیمرخ» برنا، بسیاری از نامادری ها معمولا با مشکلاتی روبرو میشوند که منشا اصلی آنها به فرهنگ جامعه برمیگردد، نامادریها نمیدانند چه برخوردی را با فرزندان همسرخود داشته باشند که باعث سوء تفاهم نشود. «حسین ابراهیمی مقدم» دکترای روانشناسی و مشاوره در اینباره به برنا میگوید: نامادریها معمولا در این مواقع همیشه با یک مسئله چند جانبه مواجه هستند. اولین مسئله فرهنگی است که در جامعه ما از نظر فرهنگی، نامادری جایگاه خیلی خاص دارد.
متاسفانه در جامعه این فرهنگ طوری القاء شده است که حتی زمانیکه فرزندان درکنار مادرخود بوده و نامادری ندارند، احساس اضطراب و ترس در درون آنها ریشه میکند و فکر میکنند نامادری مانند غول و یا فردی است که میخواهد کارهای عجیب و غریبی انجام دهد و قصد آسیب رساندن و موجب اذیت و آزار آنها را دارد.
این نگرش باعث شده که وقتی نامادری به دلایل متفاوت مانند اینکه همسرش را از دست داده و یا متارکه کرده و یا اینکه همسرش او را رها کرده، به عنوان نامادری وارد خانوادهای میشود، به دلیل همان ریشه فرهنگی، معمول بر این است که با آغوش باز مورد استقبال فرزندان همسر قرار نگیرد.
معمولا این افراد بسته به تجربههای خود با فرزندان همسر رفتار میکنند. زنی ممکن است، خودش از قبل مادر شده باشد و بردباری مادرانه به او کمک بیشتری کند که چطور با فرزندان همسر دوم کنار بیاید. در غیر این صورت اگر دختر خانمی باشد که هنوز ازدواج نکرده و هیچ تجربهای از زندگی مشترک و یا مادرشدن ندارد؛ حتی اگر با ذهنیت و یا نیت بسیار زیبا وارد این خانواده شود؛ ولی وقتی با عکسالعملهای فرزندان مواجه میشود، او هم با یکسری ذهنیت نادرست مثل اینکه او را نمیپذیرند و دوستش ندارند، مواجه میشود.
در این بحث با افرادیکه کاخ خود را روی خرابههای زندگی دیگران میسازند، کاری نداریم و به دسته دوم افرادی که با نیت خیر و نگرش روشن و زیبا وارد چنین زندگیهایی میشوند، میپردازیم که متاسفانه این افراد هم با همان دید منفی اطرافیان مواجه میشوند.
دسته دوم معمولا افرادی هستند که در خیلی مواقع تجربه ثابت کرده است تا یک حدی جایگاه مادر را هم پر میکنند.
حالا اگر این افراد میخواهند جایگاه مادربودن را پرکنند، باید این 3روش زیر استفاده کنند.
1- از خود محبت، عشق و علاقه نشان دهند
اولین روش این است که نامادری بایستی حتما جایگاه خود را در خانواده از طریق مهر و محبت و عشق و علاقه تثبیت کند و به فرزندان آن خانواده بفهماند که او آمده که یک زندگی خوب را تشکیل دهد و به قصد اینکه جای کسی را بگیرد، نیامده است. حتی آنها را متوجه این موضوع کند که از او خواسته شده و این طور نیست که او غاصب باشد و آن خانه را غصب کند. در این روش با کمی پشتکار، مدارا، ژرفاندیشی و آیندهنگری میتوان به نتیجه خوبی دست پیدا کرد.
معمولا فرزندانی که به دنبال مهر و محبت مادری هستند، ابتدا با خود چنین ذهنیتی دارند که این فرد جای مادرآنها را گرفته است و چنین طرز تفکری باعث میشود که آنها حس خوبی نسبت به نامادری نداشته باشند و کارشکنیهایی را انجام دهند. ولی اگر با صمیم قلب و با عطوفت کامل این رابطه شکل بگیرد، معمولا دیده شده است که این فرزندان به راحتی شرایط را میپذیرند.
2- محبت افراطی نداشته باشند
روش دوم این است که محبت افراطی نداشته باشد. رابطه مهر و محبت آمیز به این معنی نیست که همه کارهای آن فرزندان را نامادری انجام دهد؛ زیرا در این مواقع زندگی انگل باری شکل میگیرد و با این روش به هیچ نتیجهای مطلوب، حتی در دراز مدت نمیرسند.
نامادری میبایست جدایی از اینکه وظایف فرزندان را به آنها گوشزد میکند، بلکه سعی کند به فرزندان یک سری مسوولیتهای دیگری هم بدهد و زمانیکه فرزندان از پس مسوولیتها برمیآیند، آنها را مورد تشویق و حمایت قرار دهد.
3- به قصد ساختن زندگی آمده است
روش سوم این است که نامادری باید به فرزندان اینطور نشان دهد که در کنار پدر آمده است که زندگی آنها را بسازند و نباید اینطور در ذهن کودکان تلقی شود او آمده است که پدر را هم از آنها بگیرد.
در موارد استثناء:
در برخی مواقع شاهد آن هستید که آن پدر همراه زن دومش زندگی میکند و فرزند با مادر اصلی خود در جای دیگر به صورت مستقل زندگی میکند و واژه نامادری جا خود را به «زن بابا» و یا «زن پدر» میدهد.
متاسفانه در این مواقع همان فرهنگ غلط جامعه دوباره خود را نشان میدهد و آن کشاکشها بوجود میآید که مادر اصلی میخواهد فرزند خود را به سمت خود بکشد و یک ذهنیت منفی را در ذهن فرزند خود نسبت به زن بابا به وجود آورد. این رفتار بسیار مخرب و آسیب زا است؛ زیرا در این رابطه خود پدر را هم از چشم فرزند انداخته و به مرور زمان از او دورخواهد شد.
در این شرایط تنها توصیهای که به این پدرو مادرها میتوان کرد این است که اگر جنگ و دعوایی بین هم دارند، نگذارند که فرزندان احساس کنند که دنیا به آخر رسیده و همه آدمها نسبت به هم همینطور بدبین هستند و با هم جنگ دارند.
پدر و مادری که از هم جدا شدهاند، باید به فرزند خود بگویند که ما به دلیل اینکه در بعضی از زمینهها اشتراکی نداشتیم، از همه جدا شدهایم و این دلیل نمیشود که در همه زمینهها مشکل داشته باشیم و مادر باید به فرزند خود بگوید:« اینطور نیست که چون پدر شما با کسی ازدواج کرده است، محبت خود را نسبت به شما دریغ کند. آن خانم هم یک انسانی است که در کنار پدرت زندگی میکند و هیچ تاثیری در کاهش مهر و محبت پدرت ندارد.
مادرها در صدد آن نباشند که زن بابا و پدر را در دید فرزند خراب کنند؛ زیرا با این کار ذهن فرزندان تخریب شده و بهداشت روانی سالمی نخواهند داشت.