فیلم سینمایی «شیار 143 »دومین ساخته بلند نرگس آبیار است. در نگاه اول، این فیلم داستان آشنایی دارد اما این داستان آشنا به دلیل نگاه متفاوت کارگردان در روایت،شیوه ورود به قصه،ارائه المانهای متفاوت، دوری از ارائه بیانیه و شعارزدگی و بازی خوب بازیگرنقش اصلی این فیلم را به اثری قابل تأمل تبدیلکرده است. اثری که برای گام دوم این فیلمسازدرخور توجه و تحسین است.به نظر میرسد این فیلم با موفقیتهایی که برای سازنده خود در دومین اثر بلندش به همراه داشته است مسیر روشن و رو به رشدی را به همراه آورد و ما شاهد ظهور یک کارگردان بانوی موفق در کنار بانوان کارگردان انگشتشمار سینماباشیم.
«شیار 143»داستانی کاملاً آشنا برای مخاطبان سینما وهم مخاطبانش از اقشار مختلف جامعه دارد. داستان فیلم درباره زنی به نام «الفت» است که فرزندش به جبهههای نبردمیرود ولی دیگر بازنمیگردد و الفت سالهاچشمانتظارمیماند تا شاید از پسرش خبری شود؛اما پس ازسالهاپسر در خواب یکی از کسانی که در حال تفحص است از او میخواهد تا شیار 143 را بگردد و پیکرش را بیابند.در نگاه نخست مخاطب به این نتیجه میرسد که با داستانی آشنا روبروست و ممکن است چیز جدیدی برایش نداشته باشد؛زیرا این سوژه و داستان در سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی بارها تکرار شد. همایون اسعدیان در فیلم«بوسیدن روی ماه»نیز تجربه موفقی در این زمینه داشته است و...دربرخی از آثارکارگردانهایدیگرسینمایی و تلویزیونی نیزشاهد اثری درباره انتظار مادران، خواهران و یا برادران شهید و یا مفقودالاثربودهایم. در بسیاری از این فیلمها کارگردان تلاش میکند تا برای موفق بودن اثرش از مخاطب اشک بگیرد وقتی این اشک را گرفت و به نتیجه مطلوبش رسیدمدعی میشود که توانسته اثری موفق بسازد. متأسفانه در هیچیک از این فیلمها حس و عقل بیننده با قصه وروایت منطقی داستان همراه نمیشود. به نظر میرسد در مواردی کارگردانهای هیچ روایت منطقی را در داستانشاننمیگنجانند تا بیننده بتواند فیلمی با نگاهی متفاوت ببیند.اشک گرفتن به هر ترتیبی از مخاطب، با ایجاد لحظات نامرتبط و مراسمهای متفاوت در فیلم و یا گریه شخصیتهای قصه و موارد مشابه دیگر که در بسیاری از فیلمهایی که با چنین داستان و موضوعی ساخته میشوند؛متداول است.به نظر میرسداین حشو اضافات دیگر جزء لاینفک این جنس از داستانگویی در تلویزیون و برخی فیلمهای سینمایی شده است. این مسیر غلط و تفکر رایج فیلمهای سینمایی که با این موضوع ساخته میشود در قصه و فیلم شیار 143 اتفاق نیفتاده است. نویسنده و کارگردان این فیلم اصراری برگرفتن اشک از مخاطب نداشته است. اوازمخاطب میخواهدتا پای روایتش از زندگی الفت بنشیند. البته ممکن است مخاطب با دیدن روایت زندگی الفت منقلب شود؛اما هدف کارگردان فیلم شیار 143 منقلب کردن مخاطبش نیست. آبیار کوشیده تا داستان خودش را بگوید حتی شخصیت اصلی قصه هم هیچگاه با شیون و ناله و مویه کردن چنین حسی را به مخاطب تحمیل نمیکنند. آبیار داستانش را از کودکی و نوزادی فرزند الفت جوان آغاز میکند و میکوشد تا محبت و علاقه مادرانه او را به فرزند در همبازی بودنش با پسرش نشان دهد این حس و روندمتفاوت داستان تا جبهه رفتن و بازنگشتن او ادامه پیدا میکند. انتظار طولانی الفت برای بازگشتن فرزند و نگرانیهای ذهنی و دلواپسیهای او برای پسرش در رادیویی که یونس برایش خریده و همیشه به کمرش میبندد تداعی میشود.ازاینرومیتوان گفت کارگردان در المان سازی و بهکارگیری آن بسیار موفق عمل کرده است. او با بستن این رادیو حس دلبسته بودن به فرزند و در کنار او بودن را برای مخاطب تداعی میکند و زمانی که رادیو را کنار مینهند به این معنا است که از فرزندش،یونس دل بریده و روندی عادی زندگیاش را در پیش گرفته است.او با شنیدن خبر شهادت یونس به آرامش میرسد و به کار قالیبافی مشغول میشود و با لبخندی که نشان از آرامش خیال و پایان انتظارش است فیلم به پایان میرسد. آبیاربا استفاده از این حس و لحظات و در کنار یکدیگر قرار دادن آنها کوشیده تا داستانش را بهدرستی و بدون غلو و اضافات روایت کند. همین روایت درست مخاطب را با او و فیلمش همراه میکند. آبیار هیچ بیانیه و نظریهای درباره خانواده شهید و تفکرات ایدئولوژیک به مخاطب نمیدهد و در گرداب شعارزدگی نمیافتد. این موارد در فیلمهای مشابه باعث پس زدن مخاطب فیلم میشودپس چون داستان صادقانه روایت میشود مخاطب هم آن را میپذیرد و بهتمامی درک میکند.
کارگردانی که درام را میشناسد
فیلم سینمایی «شیار 143» اقتباسی از رمان «چشم سوم» نوشته آبیار است. این رمان در سال 85 نامزد دریافت بهترین رمان دفاع مقدس شد.با توجه به اینکه این رمان توسط کارگردان فیلم به رشته تحریر درآمده است و اقتباسی از اثرخودش است میتوان به این نکته پی بردکه آبیار بر جزئیات داستان، شخصیتهای قصه و فیلمنامهاش تسلط کامل داشته است.ازاینرو قادر بوده تا از این جزئیات بهترین استفاده را ببرد؛وی برای دراماتیک کردن اثرش از این رمان بهخوبی سود برده است.آبیار برای رمانهایی دیگر مانند رمان کوه روی شانههای درخت (برنده جایزه بهترین رمان دفاع مقدس 1383)، رمان پسربچه کرم بدوش و خندق بلا (جایزه ادبی اصفهان)(برگزیده جشنواره کتاب برتر)، کتاب افسانه چشمه لاغر مردنی (برنده جایزه ادبی سلام بچهها و جایزه ادبی نویسان)، کتاب نه شب بود نه روز (برنده جایزه ادبی بانوی فرهنگ)، کتاب شعرهای یک ماهی سیاه آسمون جل (برگزیده جشنواره کتاب برتر)، کتاب داستان دو پنج (برگزیده جشنواره کتاب برتر)، کتاب زندگی غمبار یک بت خوشبخت (تقدیری از جشنواره ادبی اصفهان) و... نیز جوایزی کسب کرده است. با نگاهی به پرونده و سابقه آبیار و رمانهایی که او نوشته و جوایز بسیاری را نیز به خودشان اختصاص دادهاند میتوان به این نتیجه رسید که آبیار نهتنها روایت و قصهپردازی را بهخوبی میشناسد بلکه میدانند که داستانهایش را چگونه روایت کند تا مخاطبان و خوانندگانش را با خود همراه کند. همچنین او میداند که از کجا وارد قصه شود تا مخاطب تا انتهای با اثرش همراه شود. ورود به قصه در این فیلم نیز از این نظر بسیار مهم و حائز اهمیت است. مخاطب در ابتدا باشخصیتها و چهرههایی روبرو میشود که هر یک در حال توصیفی اتفاق، اشخاصی و یا حسی هستند که از دیدن آن زبان به تحسینش میگشایند. این افراد هر یک از شرایطی میگویند که برایشان عجیب و تحسینبرانگیز بوده است. تصاویر ابتدایی از الفت جوان و بازی با کودکان، مخاطب را به سالهای دور میبرد. مجموع این المانهای از اظهارنظر افراد حاضر درصحنه تا تصاویر سیاه وسفید بر مستند بودن اتفاقی دلالت دارد که قرار است مخاطب آن را ببیند. این سکانسها و پلانها به مخاطب میگوید که قرار است فیلمی مستند ببیند. کارگردان در ادامه که مخاطب را نسبت به واقعی بودن داستان آماده میکند و او را در مسیر دلخواهش قرار میدهد داستان را از شکل مستند گونهاش خارج میکند و روایت عادی قصه را در پیش میگیرد.
این دادهها نشانگر آن هستند که نرگس آبیار جدای از روایت، ساختار آثار مستند داستانی را نیز بهخوبی میشناسد. با نگاهی به پرونده کاری آبیار درمییابیم که این ساختاری که روایت رخداده، اتفاقی نبوده است زیرا او هفت فیلم مستند در پرونده کاریاش داشته و برای فیلم مستند یک روز پس از دهمین روز (مستند 1386) برنده بهترین مستند جشنواره اسماعیلیه مصر- جایزه بزرگ جشنواره باتومی گرجستان- جایزه موفقیت سینمایی جشنواره آزا یونان- دیپلم افتخار از جشنواره ایوگانی ایتالیا- بهترین مستند همایش تصویر عاشورا و شرکت در سیوپنج جشنواره جهانی را دریافت کرده است. همچنین نرگس آبیارو برای روز پایان (مستند 1387) جایزه بهترین مستند نیمه بلند جشنواره سینما حقیقت- جایزه بهترین مستند جشنواره سوگوارههای عاشورایی، مادرِشهر (مستند 1387) جایزه بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه نیمه بلند جشنواره ایثار یزد، ناسور (داستانی 1388) جایزه بهترین فیلم کوتاه جشنواره دفاع مقدس- بهترین فیلم جشنواره سه دهه حضور- حضور در جشنواره پلانت فوکوس یونان و داکا بنگلادش، شیر پوشان (مستند 1389) نامزد دریافت جایزه بهترین مستند جشنواره گراندآف لهستان را کسب کرده است.
ازاینرو به فضا و ویژگیها و کارکرد فیلم مستند آشنایی کامل دارد و توانسته از آن در قصه بهخوبی استفاده کند. او اتفاقهای پایانی فیلم را در آغاز فیلم میآورد. این تکنیک نیز در ابتدا مخاطب را برای کشف اتفاقها و روابط آدمها و قصه با خود همراه میکند.
بازیگری که بهتمامی الفت بود
مریلا زارعی یکی از انتخابهای خوب آبیار برای نقش الفت بود. او در چند مقطع زندگی این شخصیت ایفای نقش کرده و موفق نیز بوده است. زارعی توانست تا با سکوتها و نگاهها معنادار، آرام و جستجوگر، پر حزن و سنگین در واکنش به جوابهایی منفیای که از سوی آزادگان و خانواده آنها میگرفت و یا در مقابل اعتراضهای نزدیکانش به سرگردانی و نگرانیهایش بسیار درخشان و تحسینبرانگیز عمل کرد. جدای از این واکنشهای حسی و بازی چهره و کلام او نیز مثالزدنی بود. زارعی باوجوداینکه در ایفای نقش «الفت» از لهجه منطقه خاص استفاده میکرد اما توانست در کلام تداوم حس داشته باشد و از قالب و شخصیت و لحظات ناب نقش خارج نشده و حس بازیاش را حفظ کند. بیگمان مریلا زارعی دررسیدن به اثر مطلوب کارگردان سهم بسزایی داشته است.
به نظر میرسد شیار 143 چهره یک کارگردان زن موفق دیگری را به دنیای سینمای کشور نوید میدهد. با توجه به جهش بلند نرگس آبیار به میان بانوان موفق فیلمساز ایرانی و با توجه به اینکه او عنوان کرده که سومین اثرش در ژانر اجتماعی خواهد بود و پیشازاین هم در قالب مستند آثار قابل قبولی ساخته و نگاهی جستجوگر و ریزبینی به روابط آدمها دارد میتوان امیدوار بود که اثر سوم او دارای نگاه خاص، موشکافانه و منتقدانه به مسائل اجتماعی باشد.