قرار است فیلمی درباره چمران ببینم . درباره شخصیتی که نامش به عنوان اسطوره در تاریخ ایران ثبت شده و وظیفه هنرمندان این مرز وبوم است که هنرمندانه این اسطوره را به نسل های بعدمعرفی کنند.
اولین سانس روز سوم جشنواره در سالن حافظ کاخ به اکران فیلم «چ» اختصاص دارد. سالن پایین که جا ندارد و باید از بالکن به دیدن این فیلم بنشینم. آنگونه که در خبرها آمده، داستان فیلم برشی دو روزه از زندگی دکتر چمران در ماجراهای محاصره شهر مرزی پاوه توسط مهاجمان مسلح ضدانقلاب است. این فیلم قرار است تلاشهای مشترک نیروهای مردمی و محلی درکنار نیروهای نظامی برای جلوگیری از سقوط پاوه و درنهایت آزادسازی آن را نشان دهد و خاطرات تلخ و شیرینی آن برهه پس از انقلاب اسلامی، از خیانتها تا جانفشانیهای صورت گرفته را به تصویربکشد. قطعا جایگاه چمران در فیلمنامه «چ» باید جایگاه ویزه ای داشته باشد. چرا که قرار است برشی از زندگی وی نشان داده شود.
در تاریخ مکتوب ما آمده است در مورخه 25مردادماه سال 1358 ، دکتر چمران به همراه سرتیپ فلاحی با هواپیما خود را به کرمانشاه رساندند و از آنجا هم با هلیکوپتر عازم پاوه شدند. هلیکوپتر آنها زیر رگبارگلوله با هر سختی که بود به زمین نشست تا از همان جا خود را به پاسگاه ژاندارمری و خانه سپاه پاسداران برسانند. چمران از همان ساعات اولیه حضورش در پاوه کار ارسال پیشنهاد به بزرگان شهر بهمنظور بررسی و مذاکره بر سر مسئله پاوه را آغاز کرد که البته با عدماستقبال آنها مواجه شد.
شب 26مردادماه تا به صبح برسد یک لحظه رگبارگلوله مهاجمان قطع نشد. نیروهای خودی با وجود تعداد اندک و تسلیحات محدود در شرایط بسیار نابرابری مقاومت کردند. بیسیم چی ژاندارمری از سقوط پاسگاه پاوه خبر میداد. دشمن خود را به 8-7متری پاسگاه رسانده بود. اتاق کار چمران زیر آتش قرار داشت. کلیه راههای ارتباطی ازجمله بیسیم دفتر کار چمران قطع شده بود. حتی یکی از رسانههای خارجی از شهادت دکتر چمران خبر داد و در میان رزمندگان و اطرافیان ایشان نگرانیهایی را موجب شده بود اما همزمان با طلوع آفتاب در روز 27مردادماه58 ، پخش فرمان امام خمینی (ره) با خود نوید خبرهای معجزهآسا و روزی افتخار آفرین در تاریخ کشور به همراه آورد.
مخاطب بر اساس تاریخ مکتوب می داند در آن برهه حساس وجود تنها یک پاسگاه و ژاندارمری به همراه حداکثر 7یا 8 نفر ژاندارم، سپاه پاسداران متشکل از 30نفر، به فرماندهی شهید اصغر وصالی، بدون حضور نیروهای ارتشی و تعداد محدودی نیروی محلی با کمترین مهمات و اسلحه در برابر سپاه چند هزار نفری مهاجمان قرار گرفتند. از این بابت وفاداری حاتمی کیا به تاریخ مملکتش ستودنی است چرا که با پروداکشنی قوی تمام این رشادت ها را به تصویر می کشد . سکانس سقوط هلی کوپتر که از سکانس های تاثیر گذار فیلم هست را هیچ گاه نباید فراموش کرد .
اما نمی دانم چرا این کارگردان متعهد سینمای ما تصمیم می گیرد این برش از زندگی دکتر را به تصویر می کشد؟ مقطعی که دکتر از طرف دولت ماموریت یافته تا با حضور در شهر پاوه ابتدا سعی کند ، مسئله را از طریق مذاکره با بزرگان منطقه حل و فصل کند.
فیلم کاملا خشونت دشمن و رشادت اصغر وصالی و همراهانش را نشان می دهد و نویسنده و کارگردان آنقدر غرق این موضوع می شود که چگوارای ایران را فراموش می کند. در واقع شخصیت حقیقی و حقوقی او را در سایه شخصیتی دیگر که خود یکی از اسطوره های کشورمان است تقریبا محو می کند .
ظاهرا خالق «چ» تمرکز را از روی شخصیت اصلی فیلمش برداشته و درگیر ماجرای داستان و شخصیت های دیگر قصه می شود. درنهایت بلاتکلیفی از زمان محدود فیلمش استفاده می کند تا همه آنها را مطرح کند که نتیجه آن فراموشی شخصیت اصلی فیلمنامه اش است به گونه ای که شاید به جرات می توان گفت شخصیت اصلی او در این فیلم شهید وصالی است تا شهید دکتر چمران و انصافا بابک حمیدیان با بازی فوق العاده اش نشان داد می تواند چون فعل می خواهم را برای خودش صرف کرده است.
برخلاف تصور، فیلم «چ» فقط ماجرای پاوه را به تصویر کشیده است و حضور شخصیتی مانند چمران بر حسب حضور تاریخی اش در این شهر در فیلم دیده می شود و حل شدن حاتمی کیا در قصه اش او را از درام فیلم هم دور کرده ، تا جایی که از به تصویر کشیدن هیجانی ترین بخش ماجرا که همانا پیام رهبر کبیر انقلاب است غافل می شود و تنها به پخش اخبار در جمع چند نفری که توسط یکی از رزمندگان از رادیو ضبط شده ، بسنده می کند.
صلابت فرمان امام هنگام پخش در شهر پاوه از یک طرف به نگرانی و از دست رفتن روحیه در جبهه ضدانقلابیون و فراری شدنشان منجر و از طرف دیگر باعث تشجیع تعداد اندک رزمندگان باقی مانده از جنگ پاوه شد. دکتر چمران نیز با استفاده از این شرایط با شجاعت تمام نیروهایش را برای پسگرفتن موانع قبلی گسیل داشت بهنحوی که تا ساعت 10صبح روز 27مردادماه همه ارتفاعات اطراف پاوه آزاد شد و دشمن گریخت و پاوه به شهر نور و شادی تبدیل شد. آیا نشان دادن چنین سکانس های مهیجی پس از آن همه خشونت و تلخی نمی توانست به درام فیلم جانی دهد و چمران را به عنوان اسطوره ، آنگونه که همیشه و در همه محافل از او یاد می شود، نشان دهد.
چمران درفیلم حاتمی کیا به لحاظ شخصیت پردازی در فیلمنامه ، چمرانی که ما می شناسیمش نیست چرا که به عنوان یک کارکتر منفعل در فیلم نشان داده می شود و بازی بسیار بد عرب نیا نیز مزید بر علت شده است.
از حاتمی کیا به عنوان کارگردان متعهد سینمای دفاع مقدس انتظار داریم ، تا دیر نشده آستین ها را بالا بزند و اسطوره های زمانه مان را آنگونه که هستند به نسل های آینده معرفی کند . اگر هالیود برای خود اسطوره می سازد تا به دنیا معرفی کند، ما اسطوره هایی داریم که معرف همه دنیا هستند فقط کافی است که بخواهیم به تصویرشان بکشیم .