به گزارش خبرگزاری برنا از قزوین؛ از خیابانهای كه میگذری شور و حالی وصف ناپذیر بر مردم حاكم است، همه هستند پیر، جوان، كوچك و بزرگ.
هر كدام هم برای خود دلیلی دارند، اما هر كدام از این گفتهها را كه میشنوی نهایتا میرسی به این كه ما به این انقلاب و به این نظام مدیونیم.
دیروز ایران جشن داشت، جشنی كه هزاران نفر در آن دعوت شده بودند و خوشبختانه همه هم آمدند با شوری وصف ناپذیر.
به پیرمردی كه در صف ایستاده نزدیك میشوم، چشمانش میدرخشد از خوشحالی میگوید: آمدهام تا بگویم ما همچنان پشت سر رهبرمان ایستادهایم.
میگویم:حاجی شما دیگر چرا؟ با این حالتان، سختتان نیست؟ با لحنی كه گویا از حرفم دلخور شده میگوید: نه! برای نظام و انقلاب و دینم نه! اصلا هم سخت نیست، من برای وطنم و برای دینم هر كاری میكنم. یك روز در جبهه مبارزه كردم. امروز پشت صندوقهای رای مبارزه میكنم.
از این گفتهاش میفهمم رزمنده هم بوده میگویم: آن روزها را بیشتر دوست داشتید یا حالا؟ جواب میدهد: حالا، آن روزها من یكی بودم. حاج عباس یكی بود. حاج رحیم هم یكی بود حالا من هستم و 6 فرزندم حاج عباس و 4 فرزندش، حاج رحیم و نوههایش. حالا ما چند برابر شدهایم تا برای این نظام تلاش كنیم. به قول جبههایها این روزها نیروی كمكی زیاد شده.
حاجی درست میگفت؛ این روزها نیروی كمكی زیاد شده؛ مردم همه هستند، به خصوص جوانان هر كدام هم با تیپ شخصیتی و رفتاری مختلف با اعتقاداتی متفاوت اما به گفته رهبر فرزانه انقلاب اصل، حضور مهم است.
آقا درست گفتند همه اصل حضور را رعایت كرده بودند، گرچه با اختلاف نظرهایی كه این هم طبیعی است. اگر قرار بود اختلاف نظر نباشد 8 نفر از 8 قشر و از 8 جبهه مختلف معرفی نمیشدند. این جاست كه حق مردم ادا میشود. مردم در نظر دادن آزادند.
دیروز بچه ها هم آمده بودند. خوب در چشمانشان كه نگاه میكردی حسرتی بود از این كه نمیتوانند گوشهای از این حماسه را بگیرند؛ حسرت نخور كودك من روزی این حماسه به دستان تو رقم خواهد خود.
این است جمهوری اسلامی ایران...