داستان هفته؛

من و مادرم: «کودک و نمایش»

۱۳۹۹/۰۸/۰۲ - ۰۶:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۰۷۶۲۸۳
من و مادرم: «کودک و نمایش»
مجموعه داستان‌هایی با عنوان «من و مادرم» در قسمت‌های مختلف به قلم احمد مایل نویسنده و کارگردان تئاتر را که در خبرگزاری برنا، منتشر می‌شود از این پس در قسمت‌های مختلف می‌خوانید.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، احمد مایل فارغ‌التحصیل کارشناسی بازیگری و کارگردانی از دانشگاه تهران و دانشکده هنرهای زیبا، کارشناسی ارشد کارگردانی دانشگاه تربیت مدرس که پیش‌تر مدیر تِئاتر و مدرس تِئاتر در دانشگاه شهید بهشتی بخش فوق برنامه جهاد دانشگاهی، مدیر تئاتر و مدرس تئاتر در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، مدرس تئاتر استان های کشور از طرف اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده در مجموعه‌ داستان‌های «من و مادرم» قصه‌های کوتاهی روایت کرده که در ادامه به قلم او چهاردهمین قسمت از این مجموعه داستانی را می‌خوانید.

مقدمه:

سلسله داستان های «من و مادرم» شامل مجموعه روایت هایی است که درون آن اتفاقاتی رخ می‌دهد، هر قسمت قصه‌ای مستقل دارد که البته در کل از نظر روند کلی، روح داستان‌ها مرتبط هستند.

شخصیت ها به مرور معرفی می شوند که در قالب مسائل اجتماعی و هنری، با فرمت طنز روایت می‌شوند.

امیدوارم،  بتوانم لحظه های شیرینی گزارش بدهم ، که انتقاد هایم مورد عنایت مسئولین قرار بگیرد.

اکنون چهاردهمین روایت من، از مجموعه «من و مادرم»، «کودک و نمایش» است.

این روایت: «کودک و نمایش»

کودک ازلحظه تولد فراز و نشیب هایی را طی می کند ، اما آنچه مسلم است ، ازهمان آغاز، شناخت پدیده های پیرامونی به وسیله "دیدن " و ارضای حس کنجکاوی، مفاهیمی است که کودک با آن سروکاردارد. درگام های اولیه ، مغز کودک ، پیام های حسی ، عاطفی و آموزشی را دریافت می کند . این دوره که ازسه سالگی شروع می شود و تا هفت سالگی ادامه دارد ، را  کودک مداری می نامند . دراین دوره ، کودک محوراصلی پرورش و تربیت است و خصایص روانی ، شورخودنمایی و قهرمان پروری در کودک بروز می کند .

حالات روانی کو دک که با احساس شدید شخصیت پروری وی ، همراه است باعث می شود که وی نخستین تصوررا ازجهان به دست می آورد. دراین دوره" بازی " ازفعالیت های اساسی کودک است . دراین فعالیت فردی یا جمعی ، شورخودنمایی درکودک بروزمی کند و اگراین حس دروی به شکل صحیح تربیت شود او را درشناخت پدیده ها یاری می رساند. کودک دراین دوره ، قوای

شش گانه را به کارمی گیرد تا پدیده ها رابشناسد اما " قوه ی بصری" و" شنوایی " برای کودک بیشترین کاربرد را دارد.

" دراین دوره کودک نسبت به وزن و آهنگ موسیقی حساس می شود و رقصیدن را دوست دارد. به حرکات و شیوه های خود چنان شکوهی می بخشد که به آسانی می توان گفت ازاین حرکات و جست وخیزهای ملموس لذت می برد" (1)

بنابراین دراین دوره یکی از تلاش های اساسی کودک، جلب توجه دیگران و تقلید از بزرگسالان است و کودک سعی می کند در بازی ها و دوره نشست با هم سن و سالان خود " نقش " های گونا گونی را به عهده بگیرد و درقالب شخصیت هایی که پیرامون اش  می بیندمانند : پدر، مادر، خواهر ، برادر ومعلم و..... فرو رود و با هم ذات شدن با نقش هایش ، رفتارو کردار آنها را بیاموزد . این دوره دیگر، می تواند برای پرورش کودکان اگر به خواسته های آنها به درستی جواب داده نشود خطرناک باشد . شکل گیری شخصیت کودک دراین دوره ، تابع دریافت های وی ازمسایلی است که می بیند یا می شنود ، کودک گرفتار احساس ها و اندیشه های متضاد اطرافیان  است و اگر آ موزه های او منفی باشد ، تاثیرمثبت آموزش های ویژه را خنثی می سازد . بنابراین " پرورش " و " تربیت " کودک از راه های گوناگون باید مبتی بر شناخت رفتارهای نیک و بد اجتماع باشد . دراین دوره کودک احساس هایی مانند: حسادت ، بغض ، کینه ، محبت ، دوستی ، دشمنی و.... را می آموزد.  دراین دوره کودک " هوش ربایی " و " هوش پروری " را می آموزد و موضوعات جدی و پیام های آموزنده را درک می کند.

همواره متولیان " تربیت " و " پرورش "  کودک می پندارند که طرح موضو عات " جدی " و تخیلی " برای کودکان مضر است.

و آموزش به کودکان را درچهار چوب مسایل ساده و پیش پا افتاده خلاصه می کنند ، آنها می پندارند هنربه ویژه " نمایش های ویژه کودکان " عروسکی و زنده " نباید مبتنی بر مضامین تخیلی اما برگرفته از واقعیت ها  باشد.

" آموزش و پرورش کودک دراین دوره جز با استفاده از آنچه که مورد علاقه اوست ، میسر نیست ." (2)

به نظر نگارنده ، مجموعه های تلویزیونی ایرانی ویژه کوکان چه درقالب نمایش عروسکی و زنده و چه درقالب مسابقه و داستان شب و غیره باید بر " پنج اصل " بدیهی استوار باشند.

1-کودک و ادراک درونی

ادراک درونی کودک ازمحیط و دانسته های وی باید مورد توجه برنامه سازان سیما برای کودکان ، قراربگیرد . باید دانست  که مخاطب این برنامه ها ، کودکان قرن معاصر هستند که حداقل رسانه ارتباطی یعنی سینما ، تلویزیون ، نمایش ، موسیقی ، و کامپیوتر را دراختیاردارند . این دانش و درک کودک از پدیده های پیرامونی اش نسبت به نسل های ماقبل بیشتر است . کودک دراین عصر ، دروغ را می شناسد و به همین جهت باید با کودک صادقانه سخن گفت و تکیه اصلی محتوای برنامه های سیما باید بر ادراک درونی وی استوار باشد

2-کودک و تخیل

کودک دردنیایی سرشارازتخیل غوطه وراست ، کودک برای شناخت محیط ، گام به گام ، تخیل اش را به کارمی گیرد. به همین دلیل برنامه سازانی که برای کودکان و نوجوانان برنامه می سازند باید برای پرورش تخیل آنها اهمیت ویژه ای

قایل شوند ، داستان های مجموعه ها ی تلویزیونی کودکان ، باید موضوعاتی را سرلوحه ی خود قراردهند که مبتنی بر حقیقت و واقعیت شکل جدیدی از پدیده ها برای افزایش سطح دانش کودک فراروی وی قراردهد.

3-کودک وبازی

بازی برای کودکان عنصر شناخته شده ای است و کودک دربازی با هم سن و سالانش با بزرگسالان ، تفاوت تخیل و واقعیت را یاد می گیرد برای همین شیوه اجرایی برنامه های سیما ویژه کودکان باید به صورتی باشد که انگارکودکان دریک بازی واقعی شرکت جسته اند، البته باید درنظر داشت که این ا مر مربوط به شیوه ی اجرای برنامه است ولی موضوعات برنامه ها و سریال های ویژه کودکان باید همان موضوعات جد ی بزرگان باشد درقالبی کودکانه .

درآن صورت  عوامل اجرایی برنامه های ویژ ه کودکان دیگرنیازی به بازی های ابلهانه و تقلید ناشیانه از رفتارهای بچه گانه کودکان نخواهند داشت . دراین نوع شیوه ی اجرا ، سادگی و تواضع جزء اصلی داستان های نمایشی مخصوص

کودکان است .

4-کودک و موسیقی

کودک ازبدو تولد با موسیقی آشنا می شود ، درگذشته لالایی مادر ، صدای پرندگان و زمزمه های شاعرانه ،موسیقی کودکان بودند اما امروزه رسانه های جمعی ، به موازاتی که برای بزرگان برنامه های موسیقیایی پخش می کنند کودکان را بی نصیب نمی گذارند ، موسیقی دربرنامه های کودکان نقش مهمی را ایفا می کند ، اما استفاده ازموسیقی  دربرنامه های نمایشی کودکانه ، نباید به صورتی باشد که برای پر کردن خلا ء های نما یشی به کاررود بلکه موسیقی یکی از اجزا پیام رسان موضوع برنامه ها خواهد بود.

5- کودک و قهرمان پروری

کودک دردنیا ی قصه و دا ستان فرو می رود ، او به دنبال جنبه های مثبت شخصیت های برنامه های نمایشی است وتمایل دارد که اعمال و رفتارشخصیت محوری را دنبال کند ، برای همین ذهن کودک برقهرمان محوری استواراست و رفتارهای نیک و بد قهرمانا ن اصلی برنامه های سیما و دیگر رسانه را دنبا ل می کند ، به همین خاطر رفتارهای نیک وبد قهرمان اصلی ، الگوی کودک قرارمی گیرد.

پیروزی یا شکست قهرمان اصلی درمواجه با اتفاقات جاری درداستان نمایشی ، روحیه کودک را برای مقابله با مشکلات آینده زندگی ، آماده می سازد

مستقیم گرایی مطا لب ، دشمن آموزش کودکان است ، هرنکته ی آموزشی مهم برای کودکان باید درقالب موضوعات نمایشی و داستا نی ارائه گردد.

پس : پنج اصل بیان شده درساخت برنامه های ویژه  کودکان درسیما می تواند اصول مهم سیمابرای کودکان باشد.

موضوعات برنامه های ویژه کودکان باید امید ، شعف ، شوق، تحرک را درکودکان افزایش دهد و وی را برای مواجه با مشکلات ، غم ها وشادی های زندگی آماده سازد ، حضوررسانه ای همچون  تلویزیون درهرخا نواده ، دبستان اولیه دانش پروری کودک است ،ژس کی نوان گفت برنا مه هایی که ازاین شهر فرنگ جادویی پخش می شود با ید مبتنی برحقیقت و صمیمیت با شد تا بتواند با کودکا ن ارتباط برقرار کند و دانش وی را ازپد یده های درونی طبیعت و جامعه ارتقا دهد.

نظر شما