معرفی کتاب؛

«قتل اتسویا» داستان زوجی هنجارشکن در جامعه‌ای سنتی

۱۴۰۰/۰۴/۲۲ - ۰۵:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۲۰۴۱۷۷
«قتل اتسویا» داستان زوجی هنجارشکن در جامعه‌ای سنتی
«قتل اتسویا» یکی از آثار مطرح و پرطرفدار جونیچیرو تانیزاکی نویسنده ژاپنی است.

به گزارش برنا، جونیچیرو تانیزاکی نویسنده ژاپنی کتاب «قتل اتسویا» است. او یکی از نویسندگان بزرگ ادبیات مدرن ژاپن و شاید محبوب ترین رمان نویس ژاپنی بعد از Natsume Sōseki باشد.

برخی از آثار او دنیایی نسبتا تکان دهنده از مسائل جنسی و وسواسهای اروتیک مخرب را ارائه می دهند. برخی دیگر ، با شور و هیجان کمتر ، پویایی زندگی خانوادگی را در زمینه تغییرات سریع جامعه ژاپن در قرن 20 به تصویر می کشند.

غالبا داستانهای وی در چارچوب جستجوی هویت فرهنگی روایت می شود که در آن ساختارهای "غرب" و "سنت ژاپنی" در کنار هم قرار می گیرند. در مجموع می شود گفت که آثار او پیچیده، منحصر به فرد، بی پروا و تحریک آمیز است.

خلاصه داستان:

اتسویا ، یک شب زمستانی با شینسوکه فرار می کند. سیجی ، صاحب یک قایق تفریحی ، به او کمک می کند. مسیری که این دو طی کرده اند برگشت ناپذیر است...

این کتاب با روایتی جذاب فضای فوق العاده حسی را به خواننده منتقل می کند. شما تا انتهای کتاب متوجه نخواهید شد که بر سر این زوج چه قرار است بیاید. فرار آنها در جامعه سنتی ژاپن یک تخطی گرایی بزرگ است. آنها به تمام رسوم و حرمت های پذیرفته شده درون جامعه پشت پا زده اند.

بخش‌هایی از کتاب:

بزرگ را جابه جا می کرد، که پایه هایی شبیه پای شیر داشت، زیر لب از سرمای گزیده ای که حکم فرما بود نالید و سپس دستش را کمی دراز کرد تا گوش پادو جوانی را بکشد که در کمال آسایش کنارش چرت میزد. داهای شوتا"، زود باش، پاشوا میدانم که در این هوای افتضاح اذیت می شوید ولی می خواهم یک تکه پا بروی مغازه أکینا آن، نبش خیابان مورا ماتسو" (دو کاسه تمپورا سویا بیاوری، می توانی هر چه دوست داشته باشی به حساب من انتخاب کنی!»

فکر خوبی است حالا که بیدار شده ام، دارم کم کم احساس گرسنگی و سرما می کنم. این طوری قبل از آمدن رئیس و زنش شکمی از عزا در می آوریم. شوتا پس از ادای این جملات مصمم کیمونواش را بالا زد، کلاه بزرگ و گردی را که بالای جعبه ته آویزالاییه بان آورد و بدون اتلاف وقت، با اراده ای خلل ناپذیر از آستانه در گذشت تا خودش را به دست طوفان برف و بوران بسپرد. شینوکه پس از آنکه پیشخوان را مرتب و در خزانه را قفل کرد، ورودی اصلی مغازه را بست. اواخر بعدازظهر، وقتی صاحب مغازه به همراه زنش خارج شده بود تا به بوتسویا نزد قوم و خویش هایی برود، که رچی هینی شده بودند، به شینسوکه گفته بود احتمالا شب دیروقت بر می گردند، حتی ممکن است با توجه به شرایط تا صبح روز بعد آنجا بمانند، بنابراین امیدوار است او به دقت در مغازه را ببندد، شینسوکه با یادآوری این سفارش، فانوس به دست رفت پرمدره وارسی کند

نظر شما
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز