حکایت مخالفان دیروز کی روش که طرفداران امروز کی روش شده‌اند!

 به گزارش خبرگزاری برنا، آن روزهایی که کارلوس کی روش سرمربی تیم ملی فوتبال ایران بود، یک عده صبح را به شب نمی رساندند مگر با مصاحبه علیه کی روش و شب را به صبح نمی رساندند مگر با فعالیت در فضای مجازی علیه کی روش! آن روزها موج ضد کی روش میان عده ای از افراد ارزش محسوب می شد و برای زدن سرمربی پرتغالی از هیچ فرصتی دریغ نمی کردند.

کی روش از فوتبال ایران رفت و ویلموتس آمد، آن اوایل این عده خوشحال از رفتن کی روش، پایکوبی می کردند ولی چندان هم از آمدن ویلموتس راضی نبودند، اگرچه چهره پیروزمندانه ای گرفته بودند ولی برای سرمربی جدید هم خط و نشان می کشیدند، رفته رفته این جماعت مخالف جدی ویلموتس هم شدند تا اینکه سرمربی جدید هم خیلی زود رفت. گزینه های مختلفی پس از ویلموتس مطرح شد، از گزینه های داخلی تا گزینه های خارجی، بازهم این جماعت راضی نمی شدند، اسم هر گزینه ای می آمد غری و غرولندی زیر لب یا در فضای مجازی یا در فضای رسانه ای مطرح می کردند گو اینکه این جماعت اصلا با کسی سر سازش ندارند.

حدود 10 روز قبل دراگان اسکوکیچ سرمربی تیم ملی ایران شد، بازهم مصاحبه، اعتراض، حمله های ریز و درشت و ... سمت سرمربی جدید روانه شد و اینبار البته همان هایی که وقتی کی روش در ایران بود بیشترین حمله به او را داشتند، حالا در نقش مدافعان کی روش ظاهر شده بودند، انگار نه انگار که تاریخ کی روش خیلی به روزگار دوری برنمی گشت، همین یک سال پیش بود که سرمربی پرتغالی از ایران رفت و سرمربی کشوری دیگر شد و همین جماعت همین یک سال پیش از رفتن کی روش خوشحال بودند. کسانی که نه حرف زدن کی روش را قبول داشتند و نه مربیگری او را، حالا شده اند وکیل مدافع مرد پرتغالی، گو اینکه چون می دانند بازگشت کی روش تقریبا محال است و دیگر او در تیم ملی ایران اقلا در چند سال آینده نخواهد بود چنان از کی روش حمایت می کنند که انگار در زمان حضورش هم مدافع بودند نه مخالف!

امروز که فدراسیون به هر دلیلی اسکوچیچ را انتخاب کرده، همین عده شده اند مخالف جدی سرمربی جدید و تردید نکنید اگر قلعه نوعی، دایی، هاشمیان یا حتی خود کی روش هم مجددا انتخاب می شد این افراد همین حرف هایی که در مورد اسکوچیچ می زنند را درباره هرکدام از گزینه های دیگر نیز می زدند و اگر قرار باشد با حرف این جماعت غر زن تصمیم گیری شود باید همه امور را تعطیل کرد.

حتما این حکایت را شنیده اید که روزی پدر و پسری همراه با خرشان راهی سفر می شوند، همان ابتدای سفر پدر، فرزندش را سوار خر می کند تا خسته نشود، هنوز چند متری دور نشده بودند که صدای عده ای بلند می شود: "چه پسر بی ملاحظه ای؟! او که جوانتر است سوار شده و پدر پیرش پیاده است" پسر از خر پیاده می شود و پدر سوار می شود، همان جماعت دوباره می گویند: "چه پدر بی ملاحظه ای؟! خودش در راحتی و پسرش در ناراحتی!" تصمیم می گیرند هر دو سوار خر شوند، باز همان جماعت می گویند: "چه پدر و پسر بی ملاحظه ای؟! به خاطر راحتی خودشان خر بیچاره را آزار می دهند" این بار تصمیم می گیرند هر دو پیاده شوند و باز همین جماعت غر می زنند که " خر را خریده اند و سوارش نمی شوند" در نهایت تصمیم می گیرند خر را سوار خود کنند و...!