آهنگ‌سازی مثل معماری است/ واروژان باوجود ضعف در دانش تئوریک موسیقی، نابغه بود

۱۳۹۲/۰۸/۲۰ - ۰۴:۴۸:۲۱
کد خبر: ۱۴۷۸۴۱
آهنگ‌سازی مثل معماری است/ واروژان باوجود ضعف در دانش تئوریک موسیقی، نابغه بود
احمد پژمان گفت: تئوری موسیقی واروژان ضعیف بود؛ به همین دلیل در امتحان هنرستان رفوزه شد، اما او درزمنیه عملی یک نابغه بود و کمتر کسی توانایی و استعداد او را داشت.

به گزارش خبرنگار موسیقی برنا، استاد احمد پژمان را باید گنجینه‌های موسیقی ایران است او جزوه آخرین بازمانده از نسل طلایی موسیقی ایران به شمار می‌رود چرا که متاسفانه طی سال‌های اخیر با از دست رفتن بزرگان موسیقی هنر موسیقی ما تنها تر از قبل شده است مدتی قبل به بهانه 78 سالگی استاد بزرگداشت با شکوهی توسط دوستان و شاگردان او بگزار شد و در آن به نوعی از کاهای که او انجام داده قدر دانی شد در این بزرگداشت بهمن فرمان آرا ، کمال تبریزی ، فرهاد فخرالدینی و حسین علیزاده شاگر استاد حضور داشتند.
استاد پژمان در سال 1316 در شهرستان لار استان فارس متولد شد.
وی در دوران دبیرستان به فراگیری ویولن نزد حشمت سنجری پرداخت و تئوری موسیقی را نیز نزد حسین ناصحی فراگرفت. پس از چندی به عنوان نوارنده‌ی ویولن به ارکستر سمفونیک تهران راه یافت و در دوره‌ی رهبری سنجری و هایمو تویبر در ارکستر حضور داشت.
این آهنگساز نامی ایرانی که در سال ۴۳ بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی در رشته‌ی زبان و ادبیات انگلیسی از دانشسرای عالی، با اخذ بورسیه راهی اتریش شد و در آکادمی موسیقی وین نزد اساتیدی چون: توماس کریستین داوید، آلفرد اوهل، هانس یلینک به تحصیل آهنگسازی پرداخت. بعد از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و به عنوان آهنگساز تالار رودکی و استاد موسیقی دانشگاه تهران به کار مشغول شد.
یادآور می شود، استاد احمد پژمان، علاوه بر این فعالیت ها، در زمینه موسیقی فیلم هم دستی چیره دارد که از معروفترین کارهای وی می‌توان به موسیقی سریال دلیران تنگستان، سمک عیار و فیلم‌هایی چون شازده احتجاب، سایه‌های بلند باد، بوی کافور عطریاس، خانه‌ای روی آب و یک بوس کوچولو(بهمن فرمان آرا) باران و بید مجنون ( مجید مجیدی) و... اشاره کرد.


در دوران کودکی روحم با موسیقی گره خورد

در دوران کودکی ام به شکل عجیبی روحم با موسیقی گره خورد در آن دوران چندان کسی از موسیقی چیزی نمی دانست و اگر هم کسی از موسیقی حرفی می زد و نسبت به ان اگاهی داشت شناخت و آگاهیش صرفا در موسیقی سنتی ٬آواز و دستگاه و ردیف خلاصه می شد در آن مقطع به واسطه یک برنامه رادویی شیفته موسیقی شدم و به نوعی هم با موسیقی کلاسیک که اصلا نمی دانستم چیست آشنا شدم و بعدها حس کردم به واسطه گوش دادن به این سک موسیقی روحم به گونه ای آرام می شود به همین خاطر تلاشم را به کار بستم تا هر طور شده از ان سر در بیاورم در آن مقطع اکثر بچه ها وقتشان را بازی فوتبال و والیبال پر می کردند و لی من در آن مقطع بیشتر تمایل داشتم سرم را با یک نی که یادم نیست چرا و چطور خریدمش. گرم کنم خلاصه بچه ها بازی میکردند و من سعی میکردم یکی از آهنگهای روز را بزنم. آن قدر فوت کردم تا توانستم آهنگ را دربیاورم .

دوستی من و واروژان
بین من و مرحوم واروژان دوستی عمیقی حاکم بود هر چند که من برای تحصیل در رسته موسیقی به هنرستان موسیقی نرفتم ولی با اکثر بچه های آنجا دوست بودم با واروژان هم در همان جا آشنا شدم. او از همان دوره نوازنده توانایی بود و به خوبی پیانو می‌زد٬هیچ گاه یادم نمی رود وقتی نواختن او را می دیم به او می گفتم پسر این این آکوردها را از کجا می آوری می گفت: خودم هم نمی دانم ،شاید برایتان جالب باشد که بدانید ٬تئوری موسیقی واروژان ضعیف بود به همین خاطر در امتحان هنرستان رفوزه شد. بعدها هم واروژان یک ارکستر درست کرده بود و با هم می رفتیم استودیوهای مختلف. من در ارکسترش ویولون میزدم. می رفتیم خیابان لاله زار یا یک استودیویی بود که بیشتر کارها را آنجا ضبط می‌کردیم. پولی که میدادند برای ما که دانشجو بودیم خیلی خوب بود. بعد ها واروژ به آمریکا سفر کرد سفر به ان جا باعث شد دیدگاه او نسبت به تنظیم ارتقا پیدا کند ا و خیلی با استعداد بود. به همین خاطر هر چیزی را که گوش می داد فورا یاد می گرفت.

فراهم بودن محیط شرط پیشرفت در عرصه موسیقی
بعضی ها از من می پرسند برای پیشرفت در عرصه موسیقی چه باید کرد واقعیت این است که شرط اول برای پیشرفت در این حوزه مهیا بودن شرابط محیطی است چرا که این هنر برای رشد و شکوفایی احتیاج به بستر مناسب دارد و می توان انتظار داشت در پستو این هنر پیشرفت کند راستش را بخواهید ما در قیاس با کشورهای صاحب سبک در عرصه موسیقی خیلی وقت نیست که وارد دنیای موسیقی شده‌ایم. به همین خاطر نتوانستیم در طول این سالها ان طور که باید پیشرفتی داشته باشیم.

نباید از موسیقی ایرانی توقع نا به جایی داشت
ما باید یاد بگیریم از هر چیزی به آن اندازه که به ان امکانات می دهیم انتظار داشته باشیم به نظر می رسد در عرصه موسیقی ما نگاه درست و منطقی نداریم شما اگر زندگی هنرمندان و اهالی موسیقی را نگاه کنید متوجه خواهید شد از نظر مالی خیلی سخت است چون تشویق نمی‌شوند. در سطح جامعه ما افراد زیادی هستند که در عرصه موسیقی مستعد هستند اما دنبال موسیقی نمی‌روند چون می‌خواهند هزینه زندگی‌شان را تامین کنند. و بر این باورند این حرفه نمی تواند آنها را به لحاظ مالی تامین کند در در هر حال با این شرایط من فکر می کنم هنرمندان توانایی خوبی داریم از طرفی نباید الان این توقع را داشته باشیم همه آهنگساز ها در حد باخ، بتهوون باشند چون این افراد متعلق به همان دوره بودند ما هم یک دوره‌ای در شعر فردوسی و مولانا و عطار و حافظ و سعدی داشتیم که دیگر نداریم. الان هم نباید توقع داشت. اصلا چند آهنگ‌ساز داریم که در سطح جهان خوب‌اند؟ فراموش نکنید موسیقی در ایران هیچ گاه آن طور که باید جدی گرفته نمی شود و بسیاری از مردم با این هنر بیگانه هستند در کشورهای غربی در هر ده و روستایش یک کنسرواتور وجود دارد. ببینید چقدر دنبال موسیقی می‌روند. در روسیه می‌دانید چقدر کنسرواتور و موزیسین وجوددارد؟ در هر حال ما به نسبت کسانی که در این حرفه فعالیت می کنند افراد توانایی داریم.

خلاقیت عنصر جدا ناپذیر از آهنگساز

به نظرم هیچ گاه نمی توان خلاقیت را از آهنگساز جدا کرد چون اگر موزیسن استعداد و خلاقیت را نداشته باشد اصلا نباید دنبال آهنگ‌سازی برود. به نظرم بک موزیسن باید به موازت داشتن استعداد تئوری موسیقی را هم بلد باشد و در کنار آن هم ن ساز نواختن را بداند ساز خیلی مهم است. همین‌طور که نمی‌توان آهنگ‌ساز شد. دانستن این مسائل باعث می شود که شما مانند معماری شوید که این کار را به شکل اصولی بلد است اگر شما تنها به بخشی از این موضوع تسلط داشته باشید مانند کسی می شوید که تنها از پس ساختن یک اتااق 12 متری برمیاید و یک بنای بزرگ را نمی تواند بسازد . برای یک آهنگساز هیچ گاه نقطه پایانی برای فعالیت در عرصه موسیقی وجود ندارد و همیشه باید حرکت رو به جلو داشته باشد و به همین خاطر باید هر روز رو به جلو حرکت کند.


هنر مثل ریاضی است
موسیقی تمام دنیا کلام‌محور است. فهم موسیقی مشکل است. وقتی کلام می‌آید، مخاطب می‌فهمد ارتباط برقرار می‌کند، همه دنیا همین است. می‌توانیم بگوییم که شعرش خوب نیست که این هم بی‌خود است. اغلب شعرهایی که نو بوده از نظر برخی مزخرف بوده و بعد می‌آید بعد از 50 سال می‌گوید عجب شاهکاری زده. هنر مثل ریاضی و صنعت نیست. فرمول خاصی ندارد.


نقش همسر و مادرم در پیشرفت من
هر هنرمندی بی شک برای رسیدن به درجه های موفقیتش احتیاج به حمایت دارد برای من هم همواره همین طور بوده است چرا که از جانب خانواده و همسرم به شدت حمایت شدم همسرم از شانس‌های بزرگ زندگی من است. من مادر و همسرم را خیلی دوست دارم و باید بگویم شما دو نفر نقش بزرگی در زندگی من داشتید.



صدای فریدون را می‌پسندم و تنظیم کارهای عصار را 
این که می پرسید در میان کارهای پاپ کدام را بیشتر می پسندید راستش را بخواهید من چندان اهل گوش دادن به موسیقی پاپ نیستم و به گونه ای چندان در جریان این سبک موسیقی قرار ندارم ولی خب مدتی قبل صدای خواننده ای را در استودیی شنیدم که بعدها به من گفتند فریدون آسرایی اس به نظرم صدای زیبایی امد سالها قبل به کنسرت علی رضا عصار هم رفتم که بسیار از تنظیم کارهایش خو شم آمد.


از اپرا متنفر بودم اما ...
من هیچ وقت به موسیقی با کلام علاقه نداشتم و از اپرا هم متنفر بودم. در وین هم وقتی به اپرا میرفتم ٬ارکستر را نگاه میکردم و دوست نداشتم صدای خواننده ها را گوش کنم. و هروقت هم به اپرا می‌رفتم صرفا به سازها نگاه می‌کردم تا چیز یاد بگیرم. اما هیچ وقت از آواز خوشم نمی‌آمد. اما آن موقع برای افتتاح تالار رودکی از من اپرا خواستند. من هم وضع مالی ام خراب بود چون بورس دیر به دیر به دستمان میرسید. رفتم کتابخانه ی دانشگاه و همه ی کتابها و نوارهای مربوط به اپرا را گرفتم و شروع کردم به یاد گرفتن. شعر منوچهر شیبانی را هم برایم فرستادند. گفتم من چه کار دارم که از اپرا خوشم می آید یانه٬ من این زبان را دوست دارم و برای آن موسیقی مینویسم. این طوری شد که اولین اپرای ایرانی «جشن دهقان» را نوشتم. یک اپرای تک پرده ای!!آخرین اپرای من «سمندر»بود که قبل از انقلاب نوشتم. اپرای دیگری به اسم «سیاوش» هم بود که میخواستم شروع کنم. الان هم اگر بشود کار کرد٬دوست دارم اپرا بنویسم. این تجربه به من نشان داد٬آدمی ممکن است در چیزی که از آن متنفر است ٬استعداد سرشاری داشته باشد


افتتاح تالار وحدت با اجرای یکی از کارهای من
شاید برایتان جالب باشد که بدانید تالار وحدت با اجرای یکی ار آثارمن افتتاح شده است وقتی داشتند اثر من را برای اجرا در روز افتتاحیه تمرین می‌کردند، این تالار هنوز بوی رنگ می‌داد و نوازندگان هنگام تمرین اذیت می‌شدند. اما به هر حال آن اجرا انجام شد.

در خارج از کشور افسرده شده بودم
من سال‌ها به خاطر ادامه تحصیل و کار در خارج از کشور زندگی کردم کسانی که به خارج از کشور می‌روند و بعد از مدتی به ایران بازمی‌گردند، می‌دانند من چه می‌گویم. اولین‌بار که پس از سه سال از وین به ایران آمدم، با خودم گفتم اینجا خانه من و متعلق به من است. حس عجیبی بود که آن زمان تجربه می‌کردم و احساس می‌کردم مالک اینجا هستم. خیلی دلتنگ بودم. افسرده شده بودم. چیزی که باعث شد به طور جدی به برگشتن فکر کنم فستیوالی در دانشگاه لپث بود که فیلمهای ایرانی در آن شرکت داشتند. آنجا چند تا از سینماگران ایرانی را دیدم. همه به من اصرار کردند که برگردم. شرایط روحی خودم هم طوری نبود که بمانم. خانواده را گذاشتم و به ایران برگشتم.

حکایت دکتری گرفتن من
در مقطعی همان طور که اشاره کردم برای گرفتن دکتری موسیقی به اتریش سفر کردم منتهی چون تحصیل من در ان جا مصادف با انقلاب فرهنگی شد و بورسم قطع شد در آن زمان مجبور شدم به ایران باز گردم و یکی دو سالی هم ایران بودم. در آن دوران با تالار رودکی قرارداد داشتم که هرسال یک موسیقی بسازم. اما از تالار آمدم بیرون و رفتم دانشگاه استخدام شدم و در دانشگاه تهران تدریس کردم. یک سال هم رییس گروه بودم. البته زیاد به این جور کارها علاقه ای نداشتم ولی دوستان اصرار داشتند به اینکه من رییس گروه باشم. برای همین بعد از مدتی کار را رها کردم.از شاگردان آن دوره ام می توانم به علیزاده٬لطفی٬مشکاتیان٬عندلیبی٬شکارچی اشاره کنم البته رابطه ی من با بچه ها همیشه خیلی خوب بود و اصلا بحث شاگرد و استاد و این حرفها نبود. همه با هم دوست بودیم.

نگار حسینی

نظر شما