به گزارش خبرگزاری برنا، هافمن درست برعکس خودش که روحیه پرشور و پرانرژیای دارد، همیشه نقش آدمهای رنج کشیده را بازی میکند. چهره پرحرارت و عمیقی دارد و کمتر پیش آمده که یک نقش تک بعدی را انتخاب کند و در سطح، بازی داشته باشد. چهرهاش در اغلب فیلمها دو بعد و دو وجه متفاوت داشته که البته وجه درونی آن همیشه جذابتر بوده است.
داستین لی هافمن در هشتم اوت 1937 در لس آنجلس به دنیا آمد. پدرش یک طراح مبلمان روسی الاصل و مادرش یک هنرپیشه آماتور تئاتر بوده است.
هافمن، بازیگری که چهره ستارگان را درهم شکست
وقتی در اواخر دهه 60 وارد سینما شد کمتر کسی فکر میکرد که او با این جثه نحیف و دماغ دراز ممکن است بتواند به یکی از بازیگران صاحب سبک سینمای آمریکا تبدیل شود. راه رفتن او در آن اوایل به دوره گردهای ویلانی شباهت داشت که جز حس حماقت چیزی را منتقل نمیکرد. خودش میگوید که آن موقع با جین هاکمن (بازیگر فیلم ارتباط فرانسوی) و رابرت دووال (بازیگر فیلم پدرخوانده و کارگردان کنونی) تصمیم گرفتیم تحت هرشرایطی به حرفهمان ادامه بدهیم، حتی اگر از استودیوها بیرونمان بیندازند. زمانی که او وارد سینما شد، کلینت ایستوود با وسترنهای اسپاگتی غوغا میکرد، رابرت دنیرو و آل پاچینو هر یک با نقشهای بزرگی که ایفا کردند، استعداد فوق العاده خود را به رخ کشیدند و هافمن تازه فهمید که شاید در حساسترین موقعیت تاریخی وارد سینما شده. در دوره ورود او، ستارههای قدیمی افول کرده بودند و این خود زمینهای بود ورود جوانان پرورش یافته در مکاتب بازیگری را فراهم کرد.
شمایل جدید یک قهرمان هالیوودی
داستین هافمن هرگز شمایل یک قهرمان هالیوودی را نداشته است. قد کوتاه او و تند تند حرف زدن و بالا و پایین پریدنش هیچ ربطی به وقار و آقامنشی بازیگران طلایی سینمای آمریکا ندارد؛ اما ظاهرا شرایط تغییر یافته بود و دیگر کسی برای بازیگران جا سنگین و پرفیس و افاده، حتی تره هم خرد نمیکرد و شاید به دلیل همین تغییر دوران بود که وارن بیتی و رایان اونیل هیچ وقت تبدیل به بازیگر درجه یکی نشدند و نتوانستند فیلمهای موفق خود را تکرار کنند. در عوض هافمن هر نقشی را بازی کرد. از یانکی عجیب و غریب «بزرگمرد کوچک» گرفته تا شخصیت زن نمای «توتسی»، از جوان آسمون جل «کابوی نیمه شب» گرفته تا مرد درآستانه فروپاشی «کریمر علیه کریمر»، از دونده به انتها رسیده «ماراتن من» گرفته تا جوان سرگشته «فارغ التحصیل» و بعد «تمام مردان رئیس جمهور»، «شهر دیوانه» و... یک بار در اظهار نظری با مزه گفت که فقط فیلمهای جیمز باندی را در کارنامهاش کم دارد که اتفاقا باید گفت هیات ظاهریاش بسیار برازنده این کارمند سرویس جاسوسی انگلستان هم هست! تصور کنید داستین هافمن با آن هیبت و ظاهر معصومانه بخواهد وارد تشکیلات امنیتی چین شود.
یک دهه طلایی
دهه هفتاد برای هافمن بسیار طلایی بود. و او این روند را در تمام این دهه با موفقیت ادامه داد. اوج دوران حرفه ای داستین هافمن به دهه 70 برمی گردد که در این سال ها به همراه دنیرو و پاچینو نسل تازه ای بودند که قرار بود آینده را تسخیر کنند. هافمن در فیلم ستایش شده «بزرگمرد کوچک» به کارگردانی آرتورپن، نمایش تحسین برانگیزی داشت. این وسترن نامتعارف نگاه بسیار متفاوتی به تمدن آمریکایی داشت و خیلی ها این کار آرتورپن را در کنار وسترن های اسپاگتی سرجئو لئونه، جزو آخرین آثار برتر این ژانر خاطره انگیز به حساب می آورند. او که با 3 سال سابقه حضور در سینما به تمامی خواستههایش غیر از جایزه اسکار رسیده بود. در سال ۱۹۷۰ در فیلم «بزرگمرد کوچک» ساخته آرتور پن ، نقش جک کراب را با مهارت ایفا نمود. فیلم عنوان هفتمین فیلم پرفروش سال را از آن خود نمود سال ۱۹۷۱ هافمن در فیلم «سگهای پوشالی» ساخته کارگردان برجسته سینمای آمریکا سام پکینپا به ایفای نقش پرداخت که موفقیت چندانی برای وی به همراه نیاورد. دو فیلم بعدی وی با نام های هری کلر من کیه و چرا این حرف های وحشتناک رو در باره من میگه و آلفردو ، آلفردو کارهای ناموفقی در پرونده کاری هافمن محسوب میشوند. پس از این دو کار هافمن در سال ۱۹۷۳ در فیلم محبوب و پرفروش پاپیون در کنار استیو مک کوئین به ایفای نقش پرداخت. او نقش لویی دگا زندانی بینوایی را بازی میکند که برخلاف دوست خود پاپیون به فکر فرار از زندان و تغییر وضعیت فعلی نیست. و بسیار محافظه کار و خطرناپذیر است. و در پایان نیز با نگاهی پر معنا ، آزادی دوست و یار دیرین خود را نظاره میکند در سال ۱۹۷۴ برای سومین بار در فیلم لنی ساخته باب فاسی نامزد اسکار نقش اول مرد شد. سال ۱۹۷۶ وی با حضور در دو فیلم موفق همه مردان رئیس جمهور و دونده دو ماراتن توانست موفقیتهای سینمایی خود را تداوم بخشد. هافمن در فیلم «همه مردان رئیس جمهور»، نقش کارل برنشتاین گزارشگر جوان روزنامه واشنگتن پست را ایفا نمود. این فیلم که بعدها به یکی از مهمترین فیلمهای سیاسی تاریخ سینما بدل گردید داستان تقلب انتخاباتی در زمان ریچارد نیکسون را که به رسوایی واترگیت مشهور شد. روایت میکند. کارل برنشتاین با بازی هافمن در کنار شخصیت باب وودوارد با بازی رابرت ردفورد در این فیلم از محبوبترین قهرمانهای تاریخ سینما به شمار میآیند. سال ۱۹۷۹ داستین هافمن با حضور در فیلم کرامر علیه کرامر توانست اولین جایزه اسکار بازیگری خود را بدست آورد. فیلم نیز جوایز مهمی چون اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را تصاحب کرد.
هافمن و فتح گیشه در دهه 80
دههی ۸۰ برای هافمن سرشار از موفقیتهای سینمایی بود. وی در سال ۱۹۸۲ در فیلم بسیار پرفروش توتسی حضوری خاطره انگیز داشت و توانست در کنار نامزدی نقش اول جایزه اسکار ، دو جایزه معتبر گلدن گلاب و بفتا را از آن خود کند. فروش فوق العاده توتسی در کنار نقدهای مثبت فیلم، هافمن را به عنوان یکی از معدود فاتحان گیشه که محبوب منتقدان سینما نیز است تثبیت کرد. مرد بارانی ساخته باری لووینسون دیگر فیلم مطرح داستین هافمن در این دهه است که اکثر جوایز معتبر سینمایی از جمله اسکار نقش اول مرد را برای وی به ارمغان آورد. این فیلم نیز همچون فارغالتحصیل و کرامر علیه کرامر لقب پرفروشترین فیلم سال را از آن خود کرد.
وقتی هافمن میانسالی را دور زد
دهه ۹۰ آغاز میانسالی او و به نوعی حضور کمرنگ هافمن در فیلمهای شاخص هم بود با این همه حضور او در فیلم «دم سگ را بجنبان» محصول ۱۹۹۷ در کنار رابرت دنیرو چشمگیر بود . و توانست برای هفتمین بار نامزد جایزه اسکار نقش اول مرد شود. فیلمهای دیک تریسی، هوک، قهرمان، شیوع، خوابگردها، شهر دیوانه، بوفالوی آمریکایی و پیامآور: سرگذشت ژاندارک دیگر کارهای وی در دههی ۹۰ است.
ناگفته نماند هافمن در سال ۱۹۹۷ جایزه افتخاری گلدن گلاب و در سال ۱۹۹۹ جایزه یک عمر دستاورد بنیاد فیلم آمریکا را از آن خود کرد.
2000 دهه رکود هافمن
در دههی جدید هافمن بر خلاف دههای پیشین در کارهایهای مهمی حضور نیافت. و فیلمهای هیات منصفه فراری، درجستجوی ناکجا آباد، سرگذشت ناگوار، ملاقات فوکرها ، شهر از دست رفته، آخرین شانسهاروی و صداپیشگی در کارهای پاندای کونگ فو کار یک و دو مهمترین کارهای وی در هزاره جدید میلادی است. ناگفته نماند در در سال 2012 او اولین فیلم خود با نام «کوارتت» را ساخت.
تجربیات زندگی و کمک به ایفای نقشهای متفاوت
هافمن که دیگر پا به سن گذاشته است از این سالها با شیفتگی و احترام یاد میکند. او معتقد است تجربیات زندگی به شناختش از بازیگری کمک فراوانی کرده است. در یکی از فیلمهای اخیرش با نام «راه مهتاب» با بازیگران نسبتا جوانی همکاری داشت. جیک گیلنهال بازیگر نقش جونست معتقد است که هافمن چنان انرژی ای به او داده بود که احساس می کرد واقعا این نقش را بارها در زندگیاش تجربه کرده. این بازیگر اعتراف میکند که در روزهای اولیه فیلمبرداری از بابت بازی در کنار هافمن دچار تشویقش فراوانی بوده، اما بعد رابطهشان آنقدر صمیمی شده بود که پیش از شروع فیلمبرداری سر به سر هم میگذاشتند.
روزی که هافمن دیگر وجود نداشت
هافمن در سالهای اخیر همیشه بازی متعادلی داشته، نه خوب خوب و نه بد بد. در این سن و سال بیش از هر چیز به نقشی چالش برانگیز می اندیشد که پایان خوشی باشد بر چهل سال حضورش به عنوان بازیگر. با این حال هنوز در صدد تجربههای تازه است. او از جانی دپ جوان به عنوان یکی از برترینهای سینمای دنیا یاد میکند و امیدوار است تا تجربه مشترکی با هم داشته باشند، از سوی دیگر همیشه دوست داشته تا نقشی در تجربههای بلند پروازانه سینماگران هندی داشته باشد. مثلا بازیاش در «مرگ یک دستفروش» به کارگردانی فولکر اشلوندروف بسیار مورد توجه قرار گرفت. او خودش در سال 1985 این فیلم را تهیه و در آن بازی کرد. هافمن در مورد حال هوای این روزهای خوش میگوید: ما در جوانی تصمیم داشتیم تا با یک شرکت تئاتری کوچک قرار داد خونی امضاء کنیم و تا ابد برای آن ها روی صحنه برویم. ما این طور شروع کردیم و اکنون با وجود همه این جوایزی که دریافت کرده ام و با این که در این دوران سالخوردگی دیگر انرژی جوانیام را ندارم؛ اما هنوز شور و شوق تجربه کردن در این حرفه را دارم و به نقشهای پیشنهادی فکر میکنم. تا زمانی که این احساس در من هست با تلاش تمام ادامه میدهم و مطمئن باشید روزی که این احساس دیگر وجود نداشته باشد، داستین هافمن وجود نخواهد داشت.
زندگی خصوصی هافمن
هافمن در حال حاضر 6 فرزند دارد، هر فیلمی به منزله فرصتی است تا تجربیاتش را در اختیار جوانان بگذارد. هافمن توافقاتی زیادی در زندگی با همسرش داشت که این موارد را باعث دوام و خوشبختیاش میداند یکی دیگر از توافقات او با همسرش لیزا، این بود که تا سر حد امکان از پذیرفتن نقشهای نه چندان معتبر و مستحکم خودداری کند و انرژی خود را برای بازی در پروژهای مناسب حفظ کند. او به همین دلیل از همسرش تشکر میکند که همواره در شرایط سخت به یاریش شتافته. او در ادامه صحبتهایش میگوید که در زندگی خصوصی اش هرگز نتوانسته با وقایع هولناک رخ داده به سرعت کنار بیاید. «دوست دارم به هر طریقی که شده از وقوع اتفاقات ناگوار جلوگیری کنم. در این سن و سال دیگر مایل نیستم با اندوه زندگی کنم؛ اما مشکلات را به عنوان بخشی از زندگیام پذیرفتهام.»