به گزارش خبرگزاری برنا از قزوین؛ شهر من زنده و پویاست. نه هزار سال از تمدن آن میگذرد؛ همچون سرداری سرمست از پیروزی، از یک سو بر البرزکوه سرافراز تکیه کرده و از دیگرسو پاهای خود را بر گستره دشت قزوین دراز کرده است.
فخر شهر قزوین، شاهزاده حسین پسر سلطان ایران علی بن موسی الرضا(ع) در فاصله کمی از تقاطع سپه مدفون است تا زیارتش مرهمی بر دل عاشقان امام هشتم(ع) در این دیار باشد. خیابان سپه را که رد میکنی یادت باشد پاهایت روی اولین خیابان ایران است.
مردمان قزوین مهربان و خونگرمند و مثل همه ساکنان دیار ایران، غریب نواز. این را میتوان از مطالعه تاریخ کهن این مردمان و میزبانی امامزادگان بسیار دریافت، همچون چهار انبیاء (چهار تن از پیامبران به نامهای سلام، سلوم، سهولی و القیا)، آمنه خاتون، حلیمه خاتون و امامزاده اباذر، امامزاده اسماعیل، امامزاده علی و امامزاده باراجین.
شهر من پایتخت خوشنویسی ایران است؛ هنوز صدای کرشمه قلم نی میرعماد بر سپیدی کاغذ به گوش میرسد و مرکب این قلم، عشق دیرینه مردمانِ این دیار به هنر و هنرمند است و عمادُالكُتّاب، ملک¬محمد قزوینی و گوهرشاد دختر میرعماد همچنان به خوشنویسی و نبوغ در آن، شهره شهرند. صدای خندههای مردم از شنیدن لطیفههای عبید زاکانی هنوز در کوچههای این شهر شنیده میشود و "نسیم شمال" شاعر و طنزپرداز قزوینی همچنان بر آسمان آن میوزد.
کلاسهای تفسیر ملا خلیل بن غازی قزوینی (ملاخلیلا) فقیه و مفسر دوره صفوی همچنان برپاست و شهید ثالث هم فقیه دلسوخته این شهر است. نوشتههای میرزا یحیی واعظ قزوینیِ روزنامه نگار، هنوز رنگ و بوی روزهای ورود قزوین به دوران جدید را دارد.
زنان این دیار با سلیقه و کدبانواند؛ این را از عطر شیرینیهای سنتی و قیمه نثارِ پیچیده در کوچههای شهر، در ایام عید میتوان دریافت و مردانش غیور و پرهمتند، این را از تعداد شهدا و بلندپروازی عباس باباییاش میتوان فهمید که خانهاش در خیابان سعدی هنوز تعزیه گردان حسین(ع) است. مردمان شهر من صبور و سرافرازند و شهید حسین لشگری، اولین اسیر و آخرین آزاده ایرانی گواهی بر این مدعاست.
لهجه شیرین قزوینی در کوچههای این شهر یاد قصه مادربزرگها را در خاطر زنده میکند. هنوز هم در قصههای مادربزرگ قزوینی اگر در شب چله ننه سرما گریه کند باران میبارد، اگر پنبههای لحاف بیرون بریزد برف میآید و اگر گردنبند مرواریدش پاره شود تگرگ میآید.
هنوز هم از ماذنههای مسجد تاریخیاش صدای اذان حاج حسن شنیده میشود، هنوز میتوان ردپای قدمهای آرام و متواضع علامه رفیعی، استاد حکمت و فلسفه امام خمینی(ره) را در کوچه پس کوچههای این شهر نظاره کرد. هنوز در شب اول ماه محرم مراسم طشت گذاری، به نشانه تشنگی امام حسین(ع) و یارانش در صحرای كربلا، در مساجد شهر برقرار است و طَبَق كشان در شب تاسوعا، با همراهی دستههای عزاداری از مساجد و تكایای خود به طرف امامزاده سلطان سید محمد(ع) به راه میافتند و در شب عاشورا به پابوس امامزاده حسین(ع) میروند. هنوز برپایی جشن و شادی در شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان و شب قتل ابن ملجم مرادی، از سنتهای مردم شهر من است. دراین شب پیرمردان و جوانان با برپایی محفل سرور تا هنگام سحر به خوردن تنقلات و شیرینی و شربت میپردازند.
شهر من زادگاه تنها رییس جمهور شهید ایران است که همواره خدمت به مردم را بر همه چیز ترجیح میداد و سردار آزادگان، سید علی اكبرابوترابی از این خطه سربرآورده است.
هنوز گنبد فیروزهایِ مخروطی آرامگاه حمدالله مستوفی مورخ و شاعر یکی از نمادهای این شهر است و نغمه عارف قزوینی آزادی خواه و شاعر ملی زمزمه میشود: "از خون جوانان وطن لاله دمیده"... و هنوز صدای میرزا حسن، شیخ الاسلامِ آزادی خواه شهر از منبر مسجد به گوش میرسد.
نام مکتب قزوین در نقاشی مینیاتور همچنان درخشان است. لغتهای مردم این مرزو بوم را علامه علی اکبر دهخدا گرد آورده و علّامه محمد قزوینى، بنیانگذار تحقیقات علمی در ایران دست¬پرورده شهر من است.
هنوز مراسم سنتی پنجاه بدر در میان مردم قزوین پابرجاست و در نوزده اردیبهشت به دامان طبیعت میروند تا از خداوند به خاطر نعمتهایش تشکر کنند، نماز باران بخوانند و عطر و طعم دل انگیز دُیماج و آش رشته را با هم قسمت کنند. هنوز باقلوای سه رنگ قزوینی، نان چایی و نان قندی در عید نوروز ذایقهها را مینوازد و فرستادن «خونچه چله» از سوی داماد به عنوان هدیه زمستانی برای عروس، از آداب و رسوم شهر من در شب یلدا است.
مردمان شهر من بلندهمّت و نیکوکارند و این را از تعداد زیاد حسینیهها، مساجد، ابنیه عمومی و آب انبارهای ساخته و وقف شده در سطح شهر میتوان فهمید. در باغستانهای 1400 ساله پیرامون شهر من هنوز هم میتوان طراوت و شادابی را استشمام کرد.
به هر گوشه شهر که نظاره کنی بخشی از تاریخ این مرز پرگهر را میتوانی ببینی؛ عمارت شهربانی، عمارت شهرداری قزوین، کاروان سرای سعدالسلطنه، حمام قجر، بازار قزوین، عمارت سردار مفخم قزوینی، مسجد و مدرسه صالحیه، مسجد و مدرسه شیخ الاسلام، مدرسه التفاتیه، میمون قلعه، کوه میلدار؛ برج باراجین، حسینیه امینیها، سردر عالی قاپو، مقبره سلطان قیس، مقبره رییس المجاهدین، کلیسای کانتور و...
عمارت چهلستونِ قزوین، در قلب شهر من قرار گرفته است تا یادآور نه شهریور باشد؛ سالروز انتخاب قزوین به عنوان پایتخت از سوی شاه طهماسب صفوی.
اینکه قزوین را مینودر یعنی در بهشت نام نهادند افسانه نیست؛ روایات فراوانی که در بزرگی قزوین بازگو شده گواه این مدعاست. تمام برگهای دفتر این افتخارات را که ورق می زنم تنها یک جمله میتوانم بگویم: قزوین من! ای شهر مینودری، ای دروازه بهشت! دوست میدارمت.
منبع: نخستین ویژه نامه روز قزوین 9 شهریور 1391