به گزارش خبرنگار ادبیات برنا، فریبا یوسفی از بانوان شاعر نامآشنا است که در چهارمین دوره جشنواره "پروین اعتصامی" برگزیده شد. وی به همراه مژگان عباسلو، به صورت مشترک، جایزه نفر برگزیده بخش شعر را که شامل لوح زرین، تندیس جایزه و 30 سکه بهار آزادی است، از آن خود کردند.
با وی گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
فعالیت در عرصه شعر را از چه زمانی آغاز کردید؟
هیچگاه برای این سوال پاسخی ندارم و نمیدانم چه زمانی را باید نقطه شروع برای فعالیتهایم بدانم. از زمانی که به یاد دارم شعر را دوست داشتم و درباره هر موضوعی که ذهنم را درگیر میکرد چیزهایی را به صورت موزون مینوشتم.
البته این روزها مشغولیت شعریام به دلیل درگیریهای مختلف ذهنی و کاری، کمرنگ شده است اما همچنان تمرکزم روی شعر و شاعری است.
اشاره کردید که برای شروع فعالیتتان زمان قائل نیستند، یعنی زمان آغاز فعالیت حرفهایتان نیز مشخص نیست؟
این آغاز را من زمانی میدانم که وارد اجتماع شعری شدم و در جلسات نقد شعر در فرهنگسراها، حوزه هنری و .. شرکت میکردم. در واقع سال 72.
تحصیلات شما هم در همین زمینه است؟
ابتدا خیر اما زمانی که فعالیتام آغاز شد، احساس نیاز کردم که باید بیشتر از مسائل فنی شعر، آگاهی داشته باشم و از همین رو رشته ادبیات فارسی را در دانشگاه گذراندم.
بگذارید به دلیل اصلی گفتوگو با شما بپردازیم؛ جایزه ادبی پروین اعتصامی. به جشنوارهای مختص زنان اعتقاد دارید؟
خیر. ادبیات را میتوان از لحاظ سنی یا گونه تقسیمبندی کرد اما تقسیمبندی جنسیتی را قبول ندارم چراکه به اعتقاد من شعر یک مساله انسانی است که از عواطف انسان سرچشمه میگیرد. یک زن هم چون یک مرد، نیازی به پوشاندن عواطف خود در شعر ندارد و این یعنی هر کسی به زبان حال خود شعر میسراید و درست نیست که این زبان حال را جدا کنیم.
اما شاید برگزاری جایزه پروین اعتصامی نشانه دین ادا نشده جامعه به زنان است و خواستند با چنین حرکتی، امتیازی برای زنان قائل شوند؛ دینی که از دیروز میباید ادا میشد. با این حال بهتر است که اگر هم قرار است امتیازی برای زنان در نظر بگیرند، انصاف و عدالت را رعایت کنند تا زنان از شرکت در جشنواره زده نشوند. در واقع این طور بگویم که حال که خواستند با تفکیک، امتیازی برای زنان قائل شوند، حق مطلب را ادا کنند.
همانطور که گفتید ادبیات مردانه و زنانه برنمیتابد. آیا این تفکیک به اعتقاد شما با توجه به شکل برگزاری جشنواره یعنی دوسالانه بودن آن و شرایط برگزاری، بیش از این که امتیاز باشد، محدود کردن نیست؟
من فکر میکنند این جایزه احترام به مقام ادبی پروین اعتصامی است که در دوره خود با وجود سختی بسیار، شعر میسرود به شکلی که هیچ کس تصور نمیکرد که او زن است. این تلاش باید به نسل بعد منتقل شود.
با جشنوارهای مختص زنان؟
به هر حال این جشنواره در حال برگزاری است. امیدوارم با همین دید برگزار شود و بتواند در میان زنان فعال، تکاپو بیاندازد تا خود را باور کنند.
اصلا شعری که یک زن میسراید با شعر یک مرد تفاوت دارد؟
مسلما. ادبیات زنانه و مردانه نیست اما شعر سروده شده یک زن با شعر یک مرد تفاوت میکند. شعر زبان حال است و مطمئنا حال یک زن با مرد تفاوت دارد و از همین رو بیان و زبان متفاوتی هم دارند.
پس چطور است که گاهی شما متوجه نمیشوید شعری از زبان یک مرد سروده شده یا یک زن؟
عواطف انسانی میان همه یکسان است. عاطفه و احساس وجه مشترک میان انسانهاست. وقتی شعری از احساس فردی فراتر رفته و کمی عمومیتر سروده شده باشد احتمالا تفاوت زیادی نمیکند که شاعر مرد باشد یا زن. مثل احساس به باران، کلیت عشق و یا مسائلی از این دست.
زنان هم در بیان احساسشان چون مردان آزادند؟ معمولا شاعران زن سربستهتر از مردان درباره عشق و احساس خود صحبت میکنند.
فطرت شاعر به گونهای است که آنچه در دلش میگذرد را بیان میکند و اگر غیر از این باشد محل سوال است. زن یا مرد هیچ تفاوتی نمیکنند و هر دو مانند هم باید صریح سخن بگویند. غالب اشعار من هم عاشقانه است و اتفاقا در اختتامیه جایزه پروین اعتصامی یکی از عاشقانهترین اشعارم را خواندم.
آنچه که در این مورد باید بگویم این است که به نظر میرسد این روزها عاطفه بسیار کمرنگ شده است و چه بسا هر کسی با هر ابزاری که در دست دارد باید تلاش کند تا این عاطفه از دست رفته را احیا کند و روحی در بدن اجتماع بدمد؛ نه آنقدر عریان که بتوان به او اعتراض کرد بلکه با ظرافتهای شاعرانه، شعر یکی از بهترین ابزارهاست برای این تلاش.
انسان باید عاشق باشد و اگر عشق در شعر نیاید، کجا بیاید؟ به نظر من اگر مشکلی هم هست مربوط به جامعه است که باید اصلاح شود. من وقتی قرار شد روی سن بروم و در اختتامیه شعر بخوانم، ابتدا تردید داشتم اما بعد به خودم گفتم که "اگر این جا و در جمعی که به نام شعر و برای شعر تشکیل شده، شعر عاشقانهام را نخوانم، کجا بخوانم؟" اگر کسی در این زمینه نگاه دیگری دارد، باید نگاه خود را اصلاح کند.
زبان شعر، زبان حال است؟
به اعتقاد من سرعت زمان به طرز شگفتآوری زیاد است اما با این حال شاعر باید با زبان روز شعر بگوید. شعر زبان زندگی است و لازم است درباره آن چه که دور و برمان میگذرد حرف بزنیم. شعر باید صادقانه بگوید و حرف زمان خود را بزند.
شعر امروز چه مشکلاتی بر سر راه دارد؟
مشکلات بسیار است. من فکر میکنم دچار افراط و تفریط هستیم. گروهی سفت و سخت به سنت چسبیدهاند و گروهی از پایهها بریدهاند. در حالی که تعادل لازم است و ما باید با نگاه به پشت سر مراقب حرکت روبه جلویمان باشیم. از سوی دیگر به دلیل شرایط زندگی، ذوق کسانی که دغدغههای ادبی دارند زیر چرخدندههای زندگی سرکوب میشود.فرصت، فراغت و خلوت لازم نیست و درگیر روزمرگیها هستیم.
بنابر گزارش برنا، "حالا تو" نخستین مجموعه شعر فریبا یوسفی است که در سال 1387 و در 243 صفحه توسط نشر تکا منتشر شد.
این دفتر دربرگیرنده 150 قطعه شعر است. از این میان حدود 100 قطعه شعر در قالب غزل و بقیه شعرها در قالبهای مثنوی، نیمایی، سپید، نیمایی - غزل و سپید - و غزلند که طی سالهای 1374 تا 1386 سروده شدهاند. اغلب این شعرها درباره موضوعات و مضامین عاطفی سروده شدهاند اما گاهی مضامین اجتماعی نیز در میان این سرودهها دیده میشوند.
همچنین دومین مجموعه شعر وی با عنوان "تا روح تنهای تنها" شامل حدود 40 قطعه شعر در نوبت چاپ انتشارات سورهمهر است. مجموعهای از نثرهای ادبی فریبا یوسفی نیز در کتابی به نام "طور در طهران" در نوبت چاپ انتشارات تکا است.
شعر "بازگشت" از فریبا یوسفی:
من آدم عشقم، نفسم عشق، سرم عشق
با تو بپرم چندی اگر، بال و پرم! عشق!
من آمدهام طی کنم این چند نفس را
در راه هواخواهی تو، راهبرم! عشق!
تا چلهنشینی به سکوتم بکشد؛ اشک
تا پیلۀ تنهایی خود را بدرم؛ عشق
من "مادۀ آمادۀ" او بودم و اکنون
آبستن شعر ترم از جفت نرم؛ عشق
اشک آمد و شد آینه بیگرد کدورت
میبینم از این چشم فقط دور و برم عشق
مرداب بماند، که من از قطره به دریا،
با توست اگر، میگذرم، میگذرم عشق!
دوران تو سر شد؟ بشود، من که نمردم
یک عمر فریبایم و نام دگرم عشق