من فکر میکنم در بروز اینگونه مشکلات برای یک از زوجین، بهتر است که زوج دیگر، قدرت هوش هیجانیاش را بیابد تا بتواند با احساسات طرف مقابل، به صورت مطلوب همدلی کند. طرف مقابلش را خوب بشناسد و موقعیتی که در آن قرار گرفته را کاملا درک کند و خودش را با این موقعیت تطبیق دهد. زمانی که زوجی در زندگی، خودش را با شرایط روحی غیرمساعد طرف مقابلش تطبیق میدهد، میتواند همپای او، برای مشکل به وجود آمده، راه حلی را پیدا کند.
اما اگر به صورت نمایشی و ترحم گونه به طرف مقابلش نگاه کند و نه از روی همراهی و همدلی، چون در آن موقعیت قرار نمیگیرد به هیچ وجه نمیتواند برای او کمکی باشد و راهحلی برای مشکلش پیدا کند.
این نوع همراهی و همدلی برای حل مشکل طرف مقابل در زندگی درست مانند این است که یکی از زوجها در ماشینی نشسته و طرف مقابل هم میگوید که من هم کنار تو مینشینم و همراه تو تا آخر راه میآیم و در این راه است که نتایجی حاصل میشود.
***