وقتی جهنمی‌ها در طبقه هشتم بهشت جا شوند!

۱۳۹۰/۰۳/۱۸ - ۲۰:۴۹:۰۰
کد خبر: ۵۵۴۳۴
وقتی جهنمی‌ها در طبقه هشتم بهشت جا شوند!
خبرها به ما می گه که یه عده‌ای از شما آدمهای آن پایین معتقدید که همه مشکلات تقصیر خداست!
داستانک/

- کار تو چی بود؟
- من سرباز بودم آقا! به من تفنگ دادند و گفتند شلیک کن.
- به چه کسی؟
- نمی‌دانم. به من گفتند فقط به طرف جلو تیر اندازی کن.
- چند نفر را کشتی؟
- نمی‌دونم.
- چرا شلیک می‌کردی؟
- اطاعت از بالا دست.
- زندگی چی هست؟
- اطاعت از بالا دست.
- تو خوشبخت بودی؟
- نمی‌دانم.
- فقط می‌دونم ما اون پایین یه مهره بودیم. یه مهره سیا تو دستهای دیگران. به قول دانیال نازی: وقتی نمی‌تونی بازی را تغییر دهی،پس خفه شو و بازی کن(1). ما نتونستیم قواعد را عوض کنیم. برای همین اطاعت می‌کردیم.

- صبر کن. یه خبر جدید رسیده! سربازان‌مان به ما گزارش دادند، یه عده ای اون پایین برای ما نقشه کشیدند. به ما خبر دادند که آنها می‌خواهند دو نفر را شهید کنند تا آن دو نفری که شهید شدند راحت بتوانند از پل صراط رد بشوند و به بهشت برسند و بعد از اینکه به بهشت رسیدند پل صراط را منفجر کنند تا دیگر هر کسی نتواند به بهشت برود، بعدش می‌خواهند توی بهشت کودتا کنند. خبرها به ما میگه کودتاچی‌ها می‌خواهند بالای طبقه هفتم بهشت، طبقه هشت را بسازند تا جهنمی‌ها هم بتوانند داخل بهشت جا بشوند.

خبرها به ما می‌گه که یه عده ای از شما آدمهای آن پایین معتقدید که همه مشکلات تقصیر خداست و تشکیلات شما به این نتیجه رسیده که دیگر خدا پاسخگوی نیازهای شما نیست؟

- راستش رو بگو. آن یکی رفیقت کجاست؟ رهبر این کودتا چه کسی است؟(2)
- من نمی‌دونم از چه چیزی دارید حرف می‌زنید آقا!
- ساکت شو! ببریدش.

***

به آنان بگو: چشم انتظار باشید که ما نیز چشم انتظاریم!(3)


- کارتو چی بود؟
- اجازه هست بنشینم.
- بنشین.
- من مسوول آدم‌های زیادی بودم. من برای پیشرفت اقتصادی و صنعتی و توسعه سرزمین آنها تصمیم می‌گرفتم و...
- چه کار مفیدی انجام می‌دادی؟
- من سرعت توسعه برنامه‌های اقتصادی و صنعتی را تنظیم می‌کردم...
- چه کار مهمی‌انجام دادی؟
- تامین آزادی، دموکراسی، و ...
- این دارد هذیان می‌گوید ببریدش ، بندازیدش توچاه!

***

- آن پایین چه کار می‌کردی؟
- هو
- کارت چی بود؟
- هو
- تو درویشی؟
- انالحق
- حق چیه؟
- نفس درویش. لیس فی جبتی الا الله.
- رسیده ای؟
- این راه را نهایت، صورت کجا توان کرد؟
- در راهی؟
- من راهم.
- خسته ای؟
- خسته ام. تشنه ام.
- ببریدش. کمی‌آب به او بدهید.


***

- پایین چه طور بود؟
- سخت بود آقا. خیلی سخت بود.
- تو چه کار می‌کردی؟
- من! من یه دانشجو بودم.
-راستش را بگو! دانشجوی این طرفی بودی یا دانشجوی آن طرفی؟
- مگه فرقی هم داره؟
- بله! البته که فرق هم داره!
- من نه این طرفی بودم نه آن طرفی. من یه دانشجوی منتظر بودم.
- منتظر چی؟
- منتظر کسی که می‌گفتند یک روز بهشت را با خودش خواهد آورد. آن پایین همه مایوس بودند، اما من منتظر بودم. آن قدر انتظار کشیدم و نگاه کردم که چشم‌هایم بی سو شد، اما کسی نیامد. ما داشتیم از فرط انتظار ذوب می‌شدیم.

- انتظار چی هست؟
- انتظار ایستادن با امید است!(4) و این امید است که همیشه دریچه‌های جدیدی به روی انسان باز می‌کند!

آن پایین شنیدم که کسی به ما می‌گفت: از فرزندان من در آخرالزمان فرزندی ظهور می‌کند و چون پرچمش به اهتزاز در آید از شرق و غرب جهان را روشن سازد و دستش را بر سربندگان نهد و دل مومنان را از برکت آن چون پاره آهن استوار گردد و هر مومنی اگر چه در قبر باشد شادان شود، و به دیدار هم روند و مژده منجی را به یکدیگر دهند (5)

- انتظار یعنی هدفی که مسیر حرکت انسان را مشخص می‌کند(6)
- یعنی بینش: چرا که منتظر در مسیر خود بن بستی نمی‌بیند و پیوسته راه‌های جدیدی را آزمون می‌کند. به ما گفتند که انتظار از بزرگ ترین گشایش‌ها است.(7)

- انتظار یعنی تفکر برای رسیدن به هدف(8)
- انتظار پارسایی و تقواست.
- اشتیاق است برای دیدن بهترین دوست. (11)
- انتظار آفریننده است، خوش بینی است، زندگی بخش است و تسیم فرح بخش و مژه دهند وصال.
- انتظار ایمان راسخ است نه تردید!(12)
- انتظار قبل از هر چیزی حرکت است به سوی کسب معرفت!(13)
- انتظار یعنی سالهاست که فردی مشتاق دیدار ماست تا خودمان را به او برسانیم.
- انتظار ساختن پلی است برای رسیدن(14)
- انتظار غروبی است که طلوعی حتمی‌در پی دارد!
- انتظار یعنی کسب صفات محجوب!(15)
- انتظار یعنی فردا شکل امروز نیست! انتظار به ما یاد می‌دهد که: ای انسان! فردا را به نیک ترین شکل باید ببینی تا فردا نیک ترین شکل را به امروز بیاورد. این که «فردا » در روند آمدن خود« امروز» می‌شود داستان ما نیست، اگر کسی فردا را به درستی نداند؛ سوگندبه آسمان که هیچ را نمی‌داند، اگر فردا را چون نسیم شیرینی که گهگاه می‌وزد نبوید، هیچ چیز نبوییده ، و اگر فردا را با ژرف ترین باورها باور نکند، هیچ چیز را باور نکرده... سوگند می‌خورم. هزار بار سوگند می‌خوردم که اگر کسی گمان کند که هر فردایی شکل هر امروزی ست، زندگی را به اهرمن سپرده و گریخته است...(16)
- انتظار یعنی حرکت به سوی شدن.
- انتظار یعنی «عالم فدک فاطمه است» (17)

***
خوب؟

بله. تنها کاری که می‌توانستیم بکنیم این بود که خوب باشیم. اگر همه خوب می‌شدند آن وقت کسی که همه انتظارش را می‌کشیدند می‌آمد و جزییات را هم اصلاح می‌کرد. من از وضعیت به وجود آمده گریه ام گرفته بود(18) آن پایین دلم را به هم می‌زد. من سعی می‌کردم خوب باشم و همچنان منتظر بمانم. خوب بودن دشوار بود اما به نظر می‌رسید که تنها راه نجات است(19)».(20)

و اما لحظه‌های آخر...

بوی ظهور در شامه جهان پیچید است. صدای گامهای کسی که آمدنی است در گوش گیتی طنین افکنده است.
سروها بی قرار سرک می‌کشند و خط افق را پیوسته دوره می‌کنند.
بیداها کمرهای خمیده از انتظار خویش را راست می‌کنند تا بلکه اولین طلیعه‌های فرج را بتوانند دید.

تا درخت انتظار کهنه نشود، میوه فرج نمی‌روید و اکنون عطش ظهور، لب‌های همه مظلومین جهان را کویری کرده است. اما...
اما این لحظه‌های آخر انتظار همیشه سخت می‌گذرد.
این ثانیه‌های مشرف به ظهور چه کند عبور می‌کند.

و... سخت و شیرین یعنی همین. یعنی ، در آستانه ایستادن معشوق.(21)
هنوز کسی هست که زیر بال آرزو را بگیرید و امید را- که به دیوار بی کسی گذاشته است- تسلی دهد.
هنوز کسی هست که بر سر این احساس سیاهپوش و ماتمزده دستی بکشد.
هنوز کسی هست که متن سخت زیستن را ترجمه کند و لغات مشکل زندگی را به تفسیر بنشیند.
هنوز باغبان برجاست اگر چه زیبا ترین گل گلستانش به یغما رفته است.
او حجت و بقیت خدا در زمین است.
او کسی است که آفرینش به خاطر او پدید آمده است و زمین و آسمان به بهانه او برپای مانده اند.
او کسی است که هداوت از دریچه چشمهای او به ما می‌نگرد و از مجرای دستهای مبارک او به ما روزی می‌دهد(22)
-خداوند این چشمان خسته مان را به ظهور عزیزش و عزیزمان روشن کند، ان شاء الله.

پی نوشت:

1- مستور ، مصطفی 1388.ص5. من گنجشک نیستم.
2- این قسمت از داستان برگرفته از دیدگاهی درباره زندگی انسان در دنیا و قیامت از رمان«شطرنج با ماشین قیامت» ، نوشته ی حبیب احمدزاده است که به نقد دیدگاه این انسانها پرداخته شده است. ر. ک با ماشین قیامت ، ص 272
3- سوره یونس ، آیه 102، امام رضا(ع) در تفسیر این آیه فرموده اند: منظور از انتظار در این آیه انتظار فرج است . معجم احادیث امام مهدی (عج) ، حدیق شماره1535 و 1536
4- حدیث امام جعفر صادق (ع) ، معجم احادیث امام مهدی (عج) ، حدیث شماره 972
5- حدیث امام سجاد(ع) ، آذربایجانی ، مسعود . 1386 ، رابطة انتظار و بهداشت روانی
6- حدیث اماد سجاد(ع) آذربایجان، مسعود 1386 رابطه انتظار و بهداشت روانی
7- حدیث امام جعفر صادق(ع) معجم احادیث امام مهدی (عج) حدیث شماره 972 -
8- حدیث امام سجاد (ع) آذربایجانی مسعود 1386 رابطه انتظار و بهداشت روانی
9- حدیث امام باقر (ع): بر انجام و عبادات بردبارباشید و در برابر دشمنتان شکیبایی از خود نشان دهید وخویش را برای یاری امام منتظر خود ،آماده نبرد سازید ، معجم احادیث امام مهدی(عج) حدیث شماره 1490
10- حدیث امام صادق(ع) طبرسی نوری1386، ص844
11- حدیث امام رضا(ع) مسعود آذربایجانی 1386، رابطه انتظار و بهداشت روانی
12- معجم احادیث امام مهدی(عج) ، زیارة الامام المهدی علیه السلام ، حدیث شماره 1435 خدایا یقین ما را به سبب طولانی شدن زمان غیبتش مگیر، و قطع شدن خبر او از ما و یاد او را فراموش مدار و انتظار او و ایمان به او و قدرت یقین در ظهور را !
13- حدیث امام موسی کاظم (ع) معجم امام مهدی (عج) حدیث شماره 1201: بالاترین وبرترین عبادتها ، بعد از معرفت انتظار فرج است.
14- انجیل نامه یعقوب آیه 18 از قسمت دوم: عیسی بن مریم(ع) : «شما بدون اعمال نیک نمی‌توانید ثابت کنید که ایمان دارید.
15- واعظ موسوی،1385
16- ابراهیمی‌، نادر 1387 . ص 11و13
17- طبق وعده الهی ، مستضعفین وارثان حقیقی زمین هستند(سوره قصص آیه 5) . در ماجزای سقیفه و بیعت از مولی الموحدین امیر المومنین علی بن ابی طالب و آتش زدن درب خانه ی حضرت فاطمه زهرا(س) ، حضرت زهرا(س) به همراه حسین (ع) به کنار قبر مبارک حضرت رسول اکرم(ص) رفتند تا از قومی‌که به او و همسرشان ظلم کرده بودند شکایت کنند و در کنار قبر مبارک حضرت رسول (ص) این آیه را تلاوت کردند که: «این قوم مرا خوار و زبون داشتند و نزدیک بود مرا بکشند» (بخشی از آیه 150 سوره اعراف). به استناد این روایت و احادیث دیگر باید گفت: به درستی که عالم برای فاطمه (س) و فرزندان او خلق شده است و در آخر الزمان نیز به آنان باز خواهد گشت.
18- انجیل متی، آیه 4 از قسمت پنجم: خوشا به حال ماتم زدگان، زیرا ایشان تسلی خواهند یافت.
19- انجیل متی، آیه 13 از قسمت بیست و چهارم: اما فقط کسانی نجات خواند یافت که تا آخر طاقب بیاورند.
20- مستور1388 ص 79 عشق روی پیاده رو
21_شجاعی، 1386، ص16
22_ شجاعی، 1386، ص59


نظر شما
بازرگانی برنا
لالالند
بانک رفاه
بلیط هواپیما
دندونت
توثیق بانک صادرات
بانک سپه
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
بانک رفاه
بلیط هواپیما
دندونت
توثیق بانک صادرات
بانک سپه
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
بانک رفاه
بلیط هواپیما
دندونت
توثیق بانک صادرات
بانک سپه
سلام پرواز