به گزارش خبرنگار برنا ویکی پدیا درباره تعریف خود از تابستان با مرحوم دهخدا بر یک عقیده است؛ تابستان فصل دوم از چهار فصل سال در گاهشماری خورشیدی است و به موسم گرما گفته میشود. فصل تابستان از اول تیر ماه شروع شده و تا پایان شهریور ماه (۳۱ شهریور) ادامه پیدا می کند. این فصل بین دو فصل بهار و پاییز قرار گرفته است. پس از تمام شدن تابستان، شروع رسمی سال تحصیلی فرا می رسد.
تنها 4 روز دیگر تابستان90، برای همیشه به پایان می رسد و روزهای طلایی و کشدارش دیگر هرگز بازنمی گردند. بخش کمی حسرت انگیز ماجرا این است که می توانیم منتظر تابستان 91 باشیم، اما امیدوار به برگشت تابستان 90 هرگز. خیلی ها،حتی کسانی که همه آنچه باید را به سرانجام رساندهاند، بعد از شنیدن این جملات و فکر کردن به آن اول آهی به افسوس می کشند و بعد حتما می گویند عمر آدمیزاد مثل برق و باد می گذرد.عده ای یاد کارهای عقب افتاده می افتند، گروهی یاد درس و مدرسه وخلاصه این جملات برای هر کسی چیزی را تداعی می کند یا به فکری وا می دارد.
تابستان فصل ویژهای است میان فصلها، از آن جهت که وقتی می آید کلی اتفاق و ویژگی منحصر به فرد با خود می آورد. تابستان بوی باران و ابر و هوای دونفره ندارد، برف ندارد،روزهای کوتاهی که جان می دهند برای پیاده روی ندارد اما میوههای رنگارنگ دارد، نعمتهای رنگارنگی که از دستان رحیم خداوند رها می شوند مکرر در دامن بلند تابستان.
آواز سفر دارد، جادههای پر از ترافیک و ماشینهای با باربند پر دارد، کوچه های داغ و گل کوچک دارد، صف های طولانی استخر، کلاسهای جورواجور، کوه و شهر بازی و هر جور تفریح که بخواهی، تابستان انگار وقت شادی و زندگی است، زمان رها شدن از روزمرگیها و کار و مشغله هر چند برای چند روز.
در تابستان اتفاقهای زیادی میافتد. شاید بعد از گرم شدن هوا اولین اثر محسوس آمدن تابستان تعطیلی مدارس، دانشگاهها و خلوت شدن نسبی خیابانها در ساعات ابتدایی روز و کمی کاسته شدن از ترافیک خیابانهای داخل شهری باشد. تابستان برای دانشآموزان و دانشجویان فصل رهایی از شلوغیهای سایر فصلهاست.
تابستان برای خیلی از مردم این سرزمین یعنی سفر، یعنی تعطیلی و رهایی از کار و دل سپردن به جاده. طبق آمار ایرانیها بیشترین تعداد مسافرات را در تابستان به ثبت رساندهاند و خیلی از مردم تمام سعیشان را به کار میبندند تا از واپسین روزهای تابستان استفاده کنند و به سفر بروند.
اصولا درروزهای کش دار تابستان که شبها دیرتر وصل می شوند به روزها، انگار آدمها وقت بیشتری برای در کنار هم بودن، تفریح و فراغت دارند. آموزشگاههای مختلف پر می شوند از شاگردانی که به هوای آموختن تازهها در کلاسهای مختلف ثبت نام می کنند. استخرها صبح و شب سرریز می شوند از شناگران پیر و جوان. شهربازیها، پارکها، مراکز خرید و بوستانها پر می شوند از مردمی که برای گذران اوقاتشان آمدهاند.
تابستان البته جدا از اتفاقهای طلایی و منحصر به فرد خود، کلی خوردنی و نعمت بی نظیر دارد، آفتاب، میوههای متنوع و رنگارنگ، بستنیهای جورواجور، یخ در بهشت ها و انواع آب میوههای تگری هم که جای خود را دارند و جانی می بخشند به اهالی روزهای تابستان و خیابانهای داغ.
همه اینها را گفتم که بگویم 4 روز دیگر با تمام این نعمتها و اتفاقهای خوب وداع می کنید.4 روز دیگر تابستان 90 با تمام روزهای گرمش، با روزهای بلند روزه داری، با خاطرات سفر و تفریحهای تابستانی، با روزهای فراغت و خلاصی از کار و درس و مشغلهها و آماده کردن انشای تابستان خود را چگونه گذراندهاید، خداحافظی با گیلاس و آلبالو و هلو و سلام به پرتقال و نارنگی و انار. خداحافظی با خاطره سه روز زمستانی در اوج تابستانی گرم، باران و باران و باران. خاطره باران در تابستان تهران، اما این یاد داشت قرار نیست غم انگیز باشد، پیرمرد مهربان و لرزان پاییز، در راه آسمان است؛ با کلی اتفاق زیبا، روزهای خاطره انگیز و نعمت های متفاوت در کوله ابریش، در چمدانش قطرههای باران بی قراری می کنند و پشت سرش برگهای زرد زیبا از قدمهایش می ریزند و زیر لب می گوید: پادشاه فصلهاست پاییز...