به گزارش خبرنگار«نیمرخ» برنا، معمولا کودکان در دوران کودکی، نسبت به دنیای اطراف خود احساسات لطیف و خاصی دارند؛ زیرا دنیا را فقط براساس شناختی که از خانواده خود دارند، میشناسند بطوری که شاید همه مردها را مانند پدر خود و همه زنها را مانند مادر خود ببینند.
در حقیقت پدر و مادر کودکان سعی و تلاش داشتند که برای آنها زندگی خوب، دوستانه و عاشقانه بسازند؛ در نتیجه پدر و مادر برای کودکان، موجودات دوست داشتنی هستند و برای آنها این احساس وجود دارد که احتمالا همه انسانها خوب هستند.
و اما اگر این رابطه برعکس باشد؛ یعنی رابطه پدر و مادر با کودکان، رابطه خوبی نباشد، یا پدر و مادر احساسهای منفی مانند ترس و استرس و یا از این قبیل احساسات را درکودک به وجود آورند، احتمال دارد که بچهها حس کنند در یک محیط کاملا خصمانه زندگی میکنند که درگیری و مشکلات در آن بسیار زیاد است که این مسئله باعث میشود تاثیرات بد و منفی در رفتار و ذهن کودک ایجاد شود.
معمولا کودک پسر در دوران کودکی خود نسبت به پدر و کودک دختر نسبت به مادر، الگوبرداری و همانندسازی میکنند و احتمال دارد که کودک پسر از مادر خود همانندسازی کند، به گونهای که علاقمندی زیادی نسبت به مادرش ابراز کند تا جایی که برخی مدعی میشوند که انگار عاشق مادرش است همین فرض در مورد روابط بین دختر و پدر هم وجود دارد.
بنا بر اعتقاد روانشناسان این علاقه مندی به هیچ عنوان جنبه جنسی ندارد، چون از نظر هورمونی کودک هنوز به مرحله بلوغ نرسیده وهمچنین از نظر فکری تفکرش، تفکر جنسی نیست و بیشتر جنبه عاطفی و محبت دارد.
بارها شاهد این مساله بودیم که یک دختر نوجوان عاشق معلم هم جنس خود شده است و در تصورات خود فکر میکند که با او خیلی دوست است. این عاشق بودن به معنای آن عشقی که منجر به ازدواج میشود و رفتارهایی که با رفتارهای جنسی در ارتباط است، نیست؛ بلکه جنبه روانی و فکری دارد.
به همین دلیل کودکان نباید مورد سرزنش و شماتت قرار بگیرند، بلکه در مورد مساله باید مورد حمایت قرار گیرد؛ چرا که کودکان در آینده این احساسهای خوب، درست و مثبت را به جنس مخالف که همسرشان باشد نشان میدهند.
بحث دوست داشتن و عشق ورزیدن یک مقولهای است که اگر در جای مناسب خودش باشد، میتواند تاثیرات خوبی داشته و بعدها بنیان خانوادهها را تضمین کند.