در درس خارج آیت الله العظمی خامنه ای مطرح شد
شرح حدیثی از امام باقر(ع) در صفای میان شیعیان
حضرت آیتالله العظمی خامنهای(مدظله العالی) در درس خارج فقه امروز خود به شرح حدیثی از امام باقر(ع) درباره صفای میان شیعیان پرداختند.
به گزارش سرویس سیاسی برنا به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای ایشان در درس خارج فقه امروز به شرح حدیثی از حضرت امام محمد باقر علیهالسّلام پرداختند.
«قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَ یَجِیءُ أَحَدُكُمْ إِلَى أَخِیهِ فَیُدْخِلُ یَدَهُ فِی كِیسِهِ فَیَأْخُذُ حَاجَتَهُ فَلَا یَدْفَعُهُ فَقُلْتُ مَا أَعْرِفُ ذَلِكَ فِینَا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَا شَیْءَ إِذاً قُلْتُ فَالْهَلَاكُ إِذاً فَقَالَ إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ یُعْطَوْا أَحْلَامَهُمْ بَعْد».
كافى، ج 2، ص 174
فى الكافى، عن الباقر (علیهالسّلام)؛ «أ یجىء احدكم الى اخیه فیدخل یده فى كیسه فیأخذ حاجته فلا یدفعه». حضرت امام محمد باقر (علیهالسّلام) از یكى از اصحابشان سؤال میكنند - كه این مقدمه دیگر ذكر نشده كه آن صحابى كه بود و چه سؤال كرده بود و از كجا آمده بود؛ اینها دیگر توى این روایت نیست - كه آیا در آنجائى كه شما هستید، وضعیت اینجورى است كه یكى از شماها بیاید دستش را توى جیب برادر دینىاش بكند و هر چه كه لازم دارد، از توى جیب او بردارد، او هم ناراحت نشود؟ به این حد رسیدهاید كه جیبتان براى همدیگر رایگان باشد؟
مرحوم حرزالدین نقل میكند كه شیخ خضر در زمان مرحوم كاشفالغطاء از علماى بزرگ بود و خیلى مورد توجه مردم قرار داشت. میگوید در روز عید، مردم نجف و عشایر و اینها كه به شیخ خضر علاقه داشتند، منزل او آمدند و هدایا آوردند - پول آوردند، طلا آوردند - و همین طور جلوى ایشان میگذاشتند و ایشان هم آن پولها و طلاها را جلوى دستش گذاشته بود و همان طور روى هم كوت شده بود. بعد شیخ جعفر كاشفالغطاء آمد. معلوم میشود آن وقتها هنوز شیخ جعفر به مقام ریاست نرسیده بود. ایشان آمد و نشست و چشمش به این پولها و طلاها افتاد. بعد یواشیواش نزدیك ظهر شد و مردم رفتند. شیخ جعفر بلند شد گوشهى عبایش را پهن كرد و این طلاها و پولها را گوشهى عبایش ریخت و گفت خداحافظ شما، و رفت! شیخ خضر هم نگاهى كرد و چیزى نگفت؛ كأن لم یكن شیئاً مذكورا!
حالا این قصهاى كه نقل كردم، دنباله هم دارد، كه دنبالههایش باز از این جالبتر هم هست. به هر حال حضرت سؤال میكنند كه در اموال شخصى، شما اینجور هستید كه مثلاً قبایتان را آنجا آویزان كردهاید، رفیقتان مىآید دست میكند توى جیب قباى شما و یك مقدار پولى كه لازم دارد، برمیدارد و بقیهاش را آنجا میگذارد و بعد راه مىافتد میرود، به شما هم اصلاً برنخورد و ناراحت نشوید؟ چنین وضعى بین شما هست؟ «فقیل ما اعرف ذلك فینا». آن راوى گفت كه در بین خودمان اینجور وضعى نیست. «فقال فلا شىء اذاً»؛ فرمود: پس هنوز خبرى نیست، هنوز چیزى نیست.
من اینجا این حاشیه را اضافه كنم كه این مالِ زمان امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) است. در آن زمان، شیعه تدریجاً داشت شكل میگرفت. بعد از حادثهى عاشورا، در ظرف این 33 سال، 34 سالى كه دوران امام سجاد (علیه الصّلاة و السّلام) بود، تدریجاً و یواشیواش مردم جمع میشدند؛ چون بعد از حادثهى عاشورا، آن شدت عملى كه به خرج داده شده بود، شیعه را متفرق كرد؛ بعضىها برگشتند، بعضىها منصرف شدند، بعضىها از ولایت اهل بیت پشیمان شدند؛ هر كسى به یك طرفى رفت. در این 34 سال، یواشیواش مردم جمع شدند. در زمان امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) مردم بیشتر جمع شدند. مردم تدریجاً در شهرها، در نقاط مختلف، نزدیك و دور، جمع میشدند. این مال آن وقت است كه حضرت میخواهند بگویند این كانونهاى تشیع را باید در سرتاسر دنیاى اسلام اینجورى تشكیل دهید، اینجور با هم باصفا باشید.
حضرت وقتى فرمودند «فلا شىء» - هنوز هیچ خبرى نیست؛ آنى كه باید بشود، نشده است - آن طرف ترسید؛ «قیل فالهلاك اذاً؟». «هلاك» در اینجا و در خیلى جاهاى دیگر به معناى مردن نیست؛ به معناى بدبخت شدن است: یعنى پس دیگر بدبخت شدیم آقا؟ دیگر هیچى نیست؟ «فقال انّ القوم لمیعطوا احلامهم بعد». «احلام» در اینجا جمع «حلم» است. مادهى «حَلُمَ یَحلُمُ» به معناى حلم ورزیدن است؛ با «حَلَمَ یَحلُمُ» كه به معناى رؤیا و اضغاث احلامى كه در قرآن هست، تفاوت دارد؛ آن از باب نَصَرَ یَنصُرُ است، حَلَمَ یَحلُمُ است؛ این از باب شَرُفَ یَشرُفُ است؛ حَلُمَ یَحلُمُ. اینجا احلام جمع حلم است. پس هنوز به آن بردبارى و آن ظرفیت لازم نرسیدهاید. بنابراین به معناى هلاك نیست كه بگوئیم نابود شدید، عذاب خدا گریبان شما را گرفت؛ نه، به معناى این است كه هنوز آن ظرفیت لازم را پیدا نكردهاید.