خشونت علیه مردان در جامعه مردسالار

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری برنا، آزادی های زنان در طول تاریخ همیشه مورد بحث بود و مدافعان و مدعیانی نیز داشته است. برخی جوامع نیز آزادی های بیشتری برای زن قائل هستند و برخی نیز آزادی های زنان را به هر نحوی محدود می کنند. اما در این بین باید از قشر دیگری نام برد که خشونت را تحمل می کنند اما نه مدافع و مکتبی برای دفاع دارند و نه خود لب به اعتراض می گشایند. این قشر خود در بعضی مواقع آزاردهنده و در برخی موارد قربانی هستند.

شاید تعجب کنید اما باید بگویم که مردان نیز مورد خشونت قرار می گیرند اما  جامعه سنتی ما حق اعتراضی برای مرد قائل نشده مردان ستم دیده کوله بار غم و رنجشان را به تنهایی به دوش می کشند و سعی می کنند تا تصویر خانواده خوشبخت و مرد مقتدر را برای همیشه حفظ کنند. 

برای آگاهی از ابعاد و کیفیات خشونت هایی که علیه مردان ابراز شود و نتایج و پیامدهای آن و همچنین دلایل عمده این رفتارهای آسیب زننده به سراغ مریم یوسفی، جامعه شناس و مدرس این حوزه رفتیم تا به پاسخ سوالات خود دست یابیم.

یوسفی اذعان داشت: «مردانی که از زندگی زناشویی خود ناراضی هستند به دو دسته تقسیم می شوند. دسته اول را مردانی تشکیل می دهند که از زنان خود گله مند هستند و نارضایتی آن ها هنوز به مرحله نقطه جوش نرسیده است و دسته دوم شامل مردهایی می شود که از زنان خود قطع امید کرده اند و سودای جدایی را در سر می پرورانند.»

او به بازگویی نمونه هایی از این مورد پرداخت و گفت: «زنانی هستند که با وجود اینکه مشکلی در حیطه زناشویی ندارند، وظایفشان را انجام نمی دهند، به عنوان مثال تمام وقت خود را صرف رسیدگی به خود می کنند و کوچکترین رسیدگی به مسولیت هایشان ندارند و خانه هایشان همواره نامنظم است و تمایلی هم به تهیه غذا برای خانواده ندارند و از شوهرانشان انتظاراتی خارج از توانایی همسرشان دارند. افراد باید آگاه باشند که ازدواج برای هر دو طرف مسولیت بار است. هر کدام که وظایفش را به درستی انجام ندهد تاثیرات منفی بر روی  زندگی زناشویی خود خواهد گذاشت.  از طرفی برخی زنان تمامی وقت خود را صرف خانه می کنند و با وسواس شدید همسرشان را می آزارند اما در ظاهر خود آراستگی ندارند تا همسرشان جذب شود و با وسواس های شدید خود موجب جنگ اعصاب در خانه می شوند. در واقع در رفتارهای برخی زنان تعهدی وجود ندارد. این افراد صفر و صد هستند.خیانت همیشه به معنای روابط پنهانی با جنس مخالفی به غیر از همسر نیست. جدای از زمانی که افراد برای تنهایی و رسیدگی به خودشان باید خرج کنند، وقتی که ما باید  برای همسر و خانواده صرف کنیم، برای هر چیزی جز خانواده صرف شود خود نوعی خیانت است که منجر به طلاق عاطفی و فاصله گرفتن افراد از یکدیگر می شود. »

او ادامه داد: « در این بین مردانی که با گله های بی دلیل و پی در پی خود زندگی زناشویی خود را به ورطه سقوط می کشانند. این رفتارهای شاید حتی منشا خارج از زندگی زناشویی داشته باشد مثلا از محیط کار ناراحت است اما زنش را آزار می دهد و در واقع اینگونه اعصابش را آرام می کند. یا با تصورات مردسالار خود فکر می کند همواره باید زن را آزار دهد. زنان این افراد چه شاغل وچه خانه دار وظایفشان را در حیطه خودشان به درستی انجام می دهند اما برخی مردان گویی هیچوقت راضی نمی شوند.»

او گفت: « وقتی تعهداتی که باید صورت گیرد انجام نشود، منجر به منفک شدن فرد از خانواده و تبعا طلاق عاطفی می گردد و اگر هم خیانتی رخ دهد در این مرحله است.وقتی زن یا مرد وقتی برای طرف زندگی خود نگذارند و شور و هیجان و تفاهمات را از بین ببرند طلاق عاطفی رخ می دهد که متاسفانه آمار آن در زندگی ماشینی ما بسیار زیاد است.»

یوسفی افرود:« از دسته اول که بگذریم می رسیم به مردانی که زنانشان زندگی را بر آنها غیر قابل تحمل کرده اند. برخی از آنان هیچ توجهی به معاش همسر ندارند و انتظاراتی خارج از توانایی وی دارند. از طرفی برخی زنان مدام ساز مخالفت می زنند و از زمین و زمان گله مند هستند ولی همسرانشان قصد طلاق دادن ندارند و می خواهند که زندگی خوبی را در کنار زنشان بگذرانند. حتی زنانی را دیده ام که گاها همسرانشان را کتک می زنند ولی مرد برای آبرو داری یا خجالتی بودن چیزی نمی گوید. برخی زنان هم سلطه گری فوق العاده دارند و اگر کاری خلاف میلشان و بدون رضایتشان باشد و یا برنامه غافلگیر کننده ای داشته باشند، کوچکترین نرمشی از خود نشان نمی دهند و  شوهرانشان با بدترین واکنش ها و پاسخ ها مواجه می شوند. این زنان کم هستند و جز استثنائات جامعه هستند ولی وجود دارند.»

یوسفی درباره تاثیر سطح اجتماعی و تحصیلی در این رفتارها گفت: « سطح تحصیلی نمی تواند خیلی در این موارد دخیل باشد اما در یک آمار کلی، برخی زنان که تحصیلات بالایی دارند و روحیه سلطه گری در آن ها وجود دارد ممکن است برخی رفتارهایشان در زندگی زناشویی مشکل ساز شود. اصولا وقتی فردی رفتاری را دارد و با این رفتار بزرگ می شود، تحصیلات و سایر مسائل در درجه دوم قرار می گیرند.»

او درباره علل سکوت مردان در برخی موارد گفت: « مردان در بعضی موارد شکایتی از زندگی خود نمی کنند هر چند ناراضی باشند. برخی مردان به علت آبروداری، برخی به دلیل ترس، برخی خجالتی بودن اعتراضی نمی کنند. اما آن چیزی که در فرهنگ ما مشهود است این است که مرد زن را نامثس خود می داند و معتقد است در حیطه مسائل زناشویی، همه موارد خصوصی است و نباید فرد غریبه از آن ها مطلع شود. مردانی هم که لب به اعتراض می گشایند، طاقتشان طاق شده و تحمل خود را از داست داده اند.»

با نیم نگاهی اجمالی بر گزارش بالا خواهید فهمید علاوه بر دردهای عمیق زنان جامعه که شاید هیچکس هم از آن مطلع نشود، مردانی هم در همسایگی ما هستند که شاید ظاهرشان نارضایتی قلبی شان را بر ملا نسازد و روز به روز بر این بار سنگین افزوده شود ولی مردان ترجیح دهند همچنان سکوت اختیار کنند زیرا که شاید شرایط فرهنگی جامعه به گونه ای نباشد که پذیرای دردشان باشد و به تمسخر و استهزا گرفته شوند.