به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ عید نوروز یکی از اعیاد ملی و باستانی ماست که همه ساله توسط مردم جشن گرفته می شود. مشکلات و مسائل اجتماعی و معیشتی هم توانایی مقابله و حذف این عید ملی را ندارند. در این باره علی اصغر شعردوست، محقق و سفیر سابق ایران در تاجیکستان، در گفتگو با خبرنگار برنا درباره آداب و رسوم نوروز در ایران گفت. متن کامل این گفتگو به شرح زیر است:
چرا نوروز در تمامی این دوران از گزند این فراموشی جان سالم بدر برده و همچنان به عنوان مهمترین جشن ایرانیان هر ساله برگزار میشود؟ راز ماندگاری نوروز چه بوده؟
نوروز تنها جشنی است که اول سال طبیعی یعنی مصادف با بهار طبیعت و شاداب و ترو تازه شدن آن آغاز میشود. این جشن در فرهنگ ایرانی پیوند محکمی با خیرخواهی و خیراندیشی و بطور کل با خیر دارد که در اساطیر اعتقاد به آن داشتهاند.
باید مخاطبین به این نکته توجه کنند که نوروز جشن مردمی و غیر فرمایشی است. بدین مفهوم که از سوی هیچ دولتی یا نظام سیاسی یا حزبی به مناسبت یک چیزی راهاندازی نشده بلکه مردم آن را آزادانه و بدون اجبار برپا میکنند این راز ماندگاری نوروز است.
از سویی براساس اسناد تاریخی که برجای مانده، ایرانیان ملتی با نشاط بودهاند و فرهنگ ایرانی سرشار از نشاط و شادی بوده است. در ایران باستان فقط سالروز مرگ سیاوش عزای عمومی اعلام میشده و برای هر سی روز ماه نامگذاری کرده و آغاز هر ماه را جشن میگرفتند که این شادیها در عید نوروز متبلور شده است.
نوروز تنها جشنی نبود که از گذشتگان پیشا اسلامیمان به یادگار مانده است. گرامیداشت سده و مهرگان هم صدسالهها پس از اسلام هم در میان توده ها رایج بود و در دوره صفویان همه این جشن ها با شکوه خاصی برگزار می شدند. ولی رفته رفته همه جشن های باستانی، به جز نوروز، رنگ باختند، در حالی که همه ساله رونق و رواج نوروز فزون تر می شد. عده ای راز ماندگاری نوروز را سازگاری شگفت انگیز آن با سامان و نظام طبیعت می دانند و معتقد اند، نوروز عقیده نیست که طردش کنی، بلکه یک واقعیت طبیعی انکار ناپذیر است.
عده ای هم دلیل پایداری نوروز را پیرایه مذهبی آن می دانند که کیشهای مختلف، از جمله دین اسلام، بر آن پوشانده اند و ماندگاری آن در میان اقوام مسلمان را ممکن کرده اند. بر خلاف دید منفی که اکنون میان بخشهایی از جامعه ایرانی و اعراب وجود دارد و با ادای احترام به جایگاه بی بدیل فردوسی بزرگ در حفظ فرهنگ اصیل ایرانی و زبان پارسی باید گفت همگرایی مذهبی با مسلمانان یکی از شاخص های ماندگاری نوروز است. جشن نوروز هرگز در مقابل آیین های دینی قرار نگرفت و بزرگان دین اسلام نیز مؤید نوروز بودند و اینگونه نوروز به میراث مشترک معنوی تبدیل شد و توانست در هجوم حوادث تاریخی محفوظ بماند.
در طول دورههای مختلفی که ایرانیان جشن نوروز را برگزار میکردند، این جشن تا چه میزان دچار استحاله شده است؟
اصولا تغییر و تحول بخشی از آداب و رسوم و فرهنگ اقوام و ملل مختلف است و اینکه یک جشن خاص یا یک پاسداشت و گردهمایی و نماد ویژه، همیشه در طول تاریخ با یک اصلوب برقرار و برگزار شود امری است دور از تصور و امکان و تقریبا تمامی یادبودها و جشنها و عزاهای ایرانی در طول سالیان متمادی دچار استحاله شدهاند. نوروز اصیل دیرپای ایرانی نیز از این قائده مستثنی نیست.
شاید اگر نیاکان ما جشن نوروز را با که پیش از آغاز سال با روشن کردن آتش و پریدن از روی آن و دعای خیر برای یکدیگر پاس می داشتند، امروز برای نظاره بیاوریم، از آداب و رسوم عجیب و غریب یا بدعتهایی که در این آئین به آن افزوده شده است انگشت تحیر به دهان بگزند و از چنین صداهای وحشتناک تولید شده از ترقه در آخرین چهارشنبه سال و یا مسافرین فراوانی که برای مسافرت به کشورهای اطراف ایران عزیزمان سفر میکنند و تقریبا تمام سیزده روز ابتدای سال را در خانه نیستند متعجب شوند.
اصولا صله رحم و دید و بازدیدهایی ابتدای سال که به نوعی در احادیث موجب افزایش عمر آدمی قلمداد شده است، یا سنت احترام و پاسداشت بزرگ خاندانان که در روز اول بهار و با بازدید از منزل و اقامتگاه شان همراه بوده است، مدتهاست که کمرنگ شده است. کافی است به مجموعه پیامکهای تبلیغاتی روی تلفن همراهتان نگاهی بیندازید. پیش از آنکه نسیم خوش نوروز و انتهای سال فرا برسد روزانه دهها آگهی و آگاهی از فلان سفر به فلان اقلیم و سرزمین برای شما روان میشود. این با روح دید و بازدید و همدیگر پرسی که جشن آغاز سال را با هم و در جمع طلب میکند مغایرت دارد. از این دست استحالههای بنیادین در نوروزهای پیاپی طی سالهای قبل به وفور دیده می شود.
در خصوص آداب و رسوم قومیت های مختلف در برگزاری مراسم آیین نوروزی توضیح دهید.
در طول سالهای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، به واسطه مسئولیتهای فرهنگی یا سیاسی که داشتم تقریبا در تمامی جشنهای نوروزی کشورهای حوزه تمدنی ایران شرکت کردم.
در شب سال تحویل هر صاحبخانه دو شمع در بالای خانهاش روشن میکند و خانهاش را خانه تکانی میکند؛ چون مردم قزاق باور بر این دارند که تمیز بودن خانه در آغاز سال نو باعث میشود افراد آن خانه دچار بیماری و بدبختی نشوند.
در عید نوروز در برخی مناطق روستایی جوانان یک اسب سرکش را زین کرده و عروسکی که ساخته دست خودشان است با آویز زنگولهای به گردنش درساعت سه صبح که ساعتی معین از شب قزیر است رها نموده تا به این شکل مردم را بیدار کنند. عروسک در حقیقت نمادی از سال نو است که آمدن خود را سوار بر اسب به همه اعلام میکند.
نوروز برای قزاقها بسیار مقدس بوده و اگر در این روز باران یا برف ببارد آن را به فال نیک می گیرند و معتقدند سال خوبی پیش رو خواهند داشت. در عید نوروز مردم لباس نو و سفید به تن میکنند که نشانه شادمانی است.
دید و بازدید اقوام دراین ایام با زدن شانهها به یکدیگر از آیین و رسوم مردم قزاق در ایام عید نوروز است، همچنین پختن غذایی به نام نوروز گوژه (آش نوروز) که تهیه آن به معنی خداحافظی با زمستان و غذاهای زمستانی است و از هفت نوع ماده غذایی تهیه میشود در این ایام جزو آیین و رسوم این سرزمین است.
مسابقات معروفی نیز در ایام نوروز در قزاقستان برگزار میشود که از مهمترین آنان میتوان به «قول توزاق» اشاره نمود که بین گروه های مرد و زن برگزار میشود. اگر برنده زنها باشند قزاقها معتقدند آن سال خوب و پربرکتی است اگر مردها پیروز شوند آن سال نامساعد خواهد بود.
در نهایت باید گفت برگزاری جشن نوروز در این منطقه از کره خاکی که به نوعی اقلیم و گستره فرهنگی ایران بزرگ و زمانی زیر مجموعه امپراطوری ایران بوده است ، هنوز نمادی دل انگیز و مهر آفرین از نگاه ایرانیان به خود ، خدای خود و همنوعان خود می باشد. رسمی که نسیان روزگار و غبار گذر ایام شاید غبار اندکی بر آن افکنده اما اصالت آیینه وجودش همچنان می درخشد و انسان را به مهرورزی و صلح و همزیستی دعوت میکند. انتهای نوشتارم را با سخن سعدی به پایان میرسانم و از خدای بهار آفرین که هزار آفرین بر او باد، احسن الحال را برای مخاطبانتان میخواهم؛
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
چو آتش در درخت افکند گلنار
دگر منقل منه آتش میفروز
چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست
حسد گو دشمنان را دیده بردوز
بهاری خرم است ای گل کجایی
که بینی بلبلان را ناله و سوز
جهان بی ما بسی بودهست و باشد
برادر جز نکونامی میندوز
نکویی کن که دولت بینی از بخت
مبر فرمان بدگوی بدآموز
منه دل بر سرای عمر سعدی
که بر گنبد نخواهد ماند این گوز
دریغا عیش اگر مرگش نبودی
دریغ آهو اگر بگذاشتی یوز