عابر پیاده روی هوا دست و پا می زد

۱۳۹۸/۰۳/۰۱ - ۱۳:۵۱:۲۹
کد خبر: ۸۴۹۴۱۰
عابر پیاده روی هوا دست و پا می زد
یک فقره تصادف جرحی بین موتور و عابر پیاده عصر دیروز رخ داد که خبرنگار مرکز اطلاع رسانی پلیس راهور فاتب مشاهدات خود را که در محل وقوع تصادف حاضر بوده بیان می کند:

به گزارش گروه اجتماعی برنا؛ دیروز وقتی از محل کار به منزل باز می گشتم، در مسیر غرب به شرق خبابان دماوند بعد از زیر گذر میدان امام حسین (ع) مشغول تردد بودم که با صحنه دلخراش تصادف شدید موتور با یک عابر پیاده مواجه شدم .

ماجرا از این قرار بود که این موتور سوار با سرعت سرسام آوری از خط ویژه اتوبوس های بی آر تی در حال ویراژ دادن بود که با عابر پیاده از همه جا بی خبر که داشت از بین حفاظ هایی که برای عبور عابرین تعریف کرده اند رد می شد، به شدت برخورد کرد .

من خودم بیشتر مواقع با موتور تردد می کنم در آن لحظه برای خرید پیاده شده بودم و دقیقا این تصادف روبرویم اتفاق افتاد. این دومین حادثه شدید است که در این ماه می بینم. هر دو عامل این تصادف به نظر من سرعت زیاد بوده که من باچشمانم دیدم.

موتورسوارها می دانند معمولا وقتی عابری می خواهد از عرض خیابان عبور کند موتور سوار در ذهن خود زمان رسیدن موتور خود را با رسیدن عابر به لاستیک جلو تخمین زده و یا قبل از رسیدن عابر از جلوی وی عبور می کند و یا از سرعت خود کاسته و اجازه عبور عابر را به وی می دهد.

خیلی وقت ها هم آنقدر ذهن یکدیگر را می خوانند که یا عابر می ایستد و یا موتور راه را برای وی باز می گذارد. در هر دو صورت رابطه ایی عقلایی بین این دو ، در کثری از ثانیه اتفاق می افتد که این رابطه ذهنی بیشتر به تله پاتی هم شباهت دارد. اگر این طور نبود در روز تمامی موتورسواران با عابرین برخورد می کردند چرا که این رابطه ذهنی بی شک دو طرفه است و آنقدر موتور سواران با تجربه این کار را تکرار کرده اند که باور کنید ذهن عابر را قبل از رسیدن به خیابان می خوانند.

این اتفاق هم بارها برای خود من افتاده است که با عابری همزمان با هم به یک نقطه رسیده ایم اما در آن زمان هم من سرعتم کم بوده و هم عابر از جلوی موتور من رد نکرده است.

بیشتر مواقع هم اشاره با سر یکی دیگر از ترفندهای موتور سواران برای کم نکردن از سرعت است و اینکار را زمانی انجام می دهند که عابر دست و پای خود را گم کرده و موتور سوار با تجربه می داند که باید او را هدایت کند و با اشاره کوتاهی به سمت چپ و راست عابر بلاتکلیف را از وسط تقاطع به طرفین هدایت می کند . در این موارد چشمان عابر بدلیل ترس از تصادف خیره به چشم موتور سوار است و حالا لازم است راکب موتور دستور به وی دهد و عابر هم اشارات وی را از صمیم قلب می پذیرد. این کار یکی از قشنگترین و زیباترین پیام رسان های داخلی است که به نظر من سرعت ضبط آن در هیچ کجای دنیا ثبت نشده است و ارتباط چشمی که در این لحظه بین راننده خودرو و یا راکب موتور با عابر بر قرار است بهترین ارتباط ملموس غیر عاطفی، زود گذر و نامحسوس است.

اما در این تصادف که من آنرا از نزدیک دیدم هیچ یک از این ارتباطات بین عابر و موتور برقرار نشده بود. البته در لحظه رویت تصادف از سوی موتور و لحظه عدم فرار از سوی عابر دیگر کار از کار گذشته بود.

موتورسوار با سرعت بالا و در خط ویژه مشغول رانندگی بود و عابر هم بدون آنکه اول به چپ نگاه کند دوم به راست نگاه کند و سپس از خیابان گذر کند، از عرض خط ویژه عبور کرد و با هم به آن نقطه برخورد رسیدند. البته این بار در این نقطه برخورد موتور سوار سرعتش بالا بود و عابر هم حواسش به ایستادن قبل از ورود به یک مسیر جدید نبود و ...

در لحظه برخورد یک چیز توجه من را جلب کرد و آن حالت های صورت موتور سوار و عابر بود که تعجب، ترس، مرگ و آینده تاریک در آنها موج می زد .

باور کنید پس از تصادف، عابر پیاده که خانمی ۳۰ ساله به نظر می رسید چند متر به جلو پرتاب شد و موتورسیکلت به شدت بر زمین کشیده می شد و اگر میله های اطراف بی آر تی نبود همین طور تا تهرانپارس می رفت.

مردم مهربان روزه دار برای کمک شتافتند، موتورسوار رمقی برای شنیدن سرزنشای مردم و عابر مصدوم ، دلی برای دلداری خانمی که بالای سرش آب روی صورتش می ریخت نداشت.

 تا زمانی که اورژانس به محل حادثه برسد هر فردی که آنجا بود یک بار به اورژانس و یکبار به ۱۱۰ زنگ زده بود. گویی همه آنجا احساس مسئولیت می کردند و این نشانه خوبی برای همدردی و تسلی بود و به آن دو مخصوصا به عابر احساس خوبی دست می داد.

پلیس و اورژانس زود به محل حادثه رسیدند پلیس مشغول شنیدن اظهارات شاهدین و اورژانس مشغول مداوا و انتقال مصدومان به داخل آمبولانس بود .

به غیر از کارشناسان پلیس راهور به تعداد مردم آنجا خدا را شکر که کارشناس بود. کارشناسان درجه یک ، پایه یک دار و موظف به ارایه گزارش. من هم چند تا عکس با اجازه موتور سوار از صحنه حادثه گرفتم . ( قبل از اینکه اجازه ندهد گفتم خبرنگارم با چشم اشاره کرد یعنی عکس بگیر )

عابر پیاده را به داخل آمبولانس بردند حالش خوب نبود ، سراغ کیف دستی اش را می گرفت . ۵۰ تا دست دو تایی کیف را مشایعت کردند و روی برانکاردش گذاشتند ...بوی خون فضا را پر کرده بود خیلی خون روی زمین بود .

 

نظر شما
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز