در خبرگزاری برنا بخوانید؛

حکایت زنی که روزی در پی کار دولتی بود بود و امروز مدیر رستوران!

۱۳۹۸/۱۰/۰۴ - ۰۵:۵۱:۵۹
کد خبر: ۹۴۰۸۷۱
حکایت زنی که روزی در پی کار دولتی بود بود و امروز مدیر رستوران!
گاهی اوقات باید اذعان کرد زن بودن در فضای کار و اشتغال جامعه ما سخت است و بسیاری از مردان هنوز هم اعتقاد دارند زنان فقط و فقط جایگاه‌شان درون خانه است و نباید به خارج از خانه بروند، چه برسد به شروع فعالیتی و مشغول شدن به کاری که منجر به دست آوردن درآمدی شود.

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ پس از سپری کردن یک روز کاری و مدتی اندک استراحت در خانه تصمیم گرفتم برای خوردن شام به دنبال یک رستوران خوب بگردم. به توصیه یکی از دوستان به سمت مرکز شهر و حوالی میدان انقلاب رفتم و سر از رستورانی در آوردم که مدیریت آن را زن جوانی بر عهده داشت.

به داخل رستوران رفتم، پرسنل مشغول فعالیت بودند و مشتریان هم مشغول خوردن غذاهای سفارش داده شده. قبل از سفارش باید از سازوکار، نحوه مدیریت و ایده چنین رستورانی سر در می‌آوردم. به سراغ مدیر رستوران رفتم و چند دقیقه ای را با او به گفت‌وگو نشستم.

قبل از هرچیزی خودتان را معرفی کنید.

من مینا محمدیان هستم و در حال حاضر مدیریت این رستوران را برعهده دارم.

تحصیلات شما در چه سطحی است؟

تا مقطع کارشناسی ارشد نرم افزار در دانشگاه تحصیل کرده‌ام.

به چه شکلی از کارشناسی ارشد به مدیریت رستوران رسیدید؟ آیا نخواستید در حیطه رشته تحصیلی خود مشغول به فعالیت باشید؟

پس از اتمام تحصیلات، من متقاضی کار در واحد اداری و کارمند دولت شدن بودم ولی از آن جایی که موفق به یافتن شغل مورد نظر در هرکدام از واحدهای دولتی نشدم، تصمیم گرفتم در بخش خصوصی مشغول به فعالیت شوم و از این زمان بود که با چالش‌های مختلف و گوناگون مواجه شدم و از لحاظ روحی نتوانستم با این فعالیت کنار بیایم و تصمیم گرفتم از این فضا نیز خارج شوم. البته موارد دیگری نیز باعث خروج من از فضای کاری خصوصی بود، از جمله کارفرما بودن خودم در بازه زمانی هفت ساله به عنوان مدیر یک آموزشگاه فنی حرفه‌ای.

چه شد که تصمیم گرفتید وارد فعالیت رستوران‌داری شوید؟

با توجه به مدیریتی که در آن هفت سال آموزشگاه داشتم، تصمیم گرفتم عرصه‌ای نو و تازه را برای فعالیت انتخاب کنم، عرصه‌ای که متقاضی دریافت خدمات در آن بیشتر از هر مکان دیگری است. رستوران‌داری و سرو غذا آن هم از نوع فست فود یکی از این عرصه‌ها بود که به اندازه کافی متقاضی خود را دارد، البته به این شرط که کیفیت خدمات ارائه شده در بهترین سطح خود باشد.

ایده داشتن را در ابتدای شروع کسب و کار به چه میزان تاثیرگذار می‌دانید؟ آیا همه چیز داشتن ایده و خلاقیت است؟

باید گفت داشتن ایده فقط قسمتی از ماجراست. در کنار ایده و خلاقیت، بخش مهم دیگر داشتن پشتوانه‌ای است که بتواند باعث دلگرمی شود. البته مقصود از پشتوانه فقط پشتوانه مادی نیست بلکه پشتوانه معنوی قسمت اثرگذارتر است. من هفت سال مدیریت آموزشگاه فنی حرفه‌ای که مجوز آن به نام خودم بود را بر عهده داشتم اما همواره دچار محدودیت‌هایی بودم. چرا و به چه دلیل؟ به این دلیل که دختر بودم و فضای کسب و کار برای من فراهم نبود و به جای رشد و پیشرفت و طی کردن پله‌های ترقی، عقبگرد داشتم. زمانی هم که تمامی اهدافم معطوف به پشیرفت می‌شد باید با شرایط نانوشته‌ای که برای بانوان در فضای کسب و کار تعین شده کنار می‌آمدم و به بسیاری از مواردی که هیچ قرابتی با آن‌ها ندارم تن می‌دادم، در نتیجه تصمیم به تعطیل کردن آموزشگاه گرفتم. در واقع یعنی ایده که همان تاسیس آموزشگاه بود در اختیارم بود و با همان ایده شروع به فعالیت کردم. پشتوانه مادی نیز فراهم بود اما پشتوانه معنوی و احساس امنیتی که نیاز داشتم فراهم نبود و من به عنوان یک مدیر آموزشگاه تصمیم گرفتم دیگر ادامه ندهم.

آیا در این کسب و کار جدید دارای پشتوانه معنوی هستید؟

شاید بگویم شانسی که این بار نصیب من شد، شراکت با فردی بود که از تمامی لحاظ حاضر به پشتیبانی از من شد. باب آشنایی من با فرد مورد نظر که حالا شریک کاری یکدیگر هستیم به زمان حضور در یکی از مراکز آموزشی باز می‌گردد و ایشان به عنوان دانشجوی من پیشنهاد شروع فعالیت در قالب یک رستوران را به من ارائه کرد. آشنائیت اولیه و پس از آن نزدیکی بیشتر باعث به وجود آمدن حس اعتماد برای همکاری بود که نهایتا منجر به افتتاح رستورانی شد که حدود 3 سال از عمر آن می گذرد.

شراکت‌تان به چه شیوه‌ای است؟

قرار بر این موضوع شد مکان رستوران را ایشان تهیه کنند و من نیز تجهیزات مورد نظر و همچنین نیروی کار را فراهم سازم که خوشبختانه تمامی کارها طبق روال انجام شد.

وضعیت کسب و کار فعلی از لحاظ مادی چطور است؟

خداراشکر. با توجه به شرایط حاکم بر اقتصاد  نمی‌توان گفت در بهترین و عالی‌ترین سطح قرار داریم اما بازهم با این شرایط، همین که 7 نفر در این مکان مشغول به اشتغال هستند و پولی را برای امرار معاش خود و خانواده خود به دست می‌آورند جای خوشحالی دارد.

به عنوان سوال آخر به عنوان یک کارآفرین چه حسی دارید؟

زن بودن در فضای کسب و کار با توجه محدودیت‌هایی که وجود دارد، سخت است و شاید بتوان گفت اولین زمین خوردن، آخرین زمین خوردن است. به شکلی که نمی‌توان قد راست کرد اما خوشحالم به عنوان یک زن توانسته‌ام در شرایط حال حاضر مدیریت کی مجموعه را بر عهده بگیرم و برای تعدادی از افراد کارآفرینی کنم. در واقع باید گفت حس خوبی دارم نسبت به اینکه کارآفرین هستم.

نظر شما