لبخندهای جبهه(۶)؛

نخستین گریه اکبر کاراته!

۱۳۹۰/۰۱/۲۶ - ۱۸:۲۴:۰۰
کد خبر: ۳۶۵۷۷
نخستین گریه اکبر کاراته!
اکبر کاراته بلند گفت: «خاک بر سرت کنند حجتی!! تو عمرمون یه بار گریه کردیم. اینم برای توی ذلیل‌مرده.»

باشگاه جوانی برنا/خرمشهر بودیم! بچه‌ها، رحل‌ها رو چیدند دور تا دور سنگر و قرآن‌ها رو گذاشتند روش. خلیلیان سوره الرحمن رو شروع کرد و بچه‌ها آروم آروم سرهاشونو تکون می‌دادند؛ یعنی که گریه می‌کنیم، اما اکبر کاراته بیشتر از بقیه سر تکون می‌داد. قرآن که تموم شد حاج‌آقا سخنرانی رو شروع کرد و در وصف شهید حجتی حالا نگو و کی بگو.
 
نیم‌ساعتی گذشت که چایی آوردند. همه چایی برداشتند؛ اما اکبر کاراته چایی برنداشت و خودشو زد و گفت: «من چطوری بدون حجتی چایی بخورم؟» مجید، در گوشش گفت: «من ندیده بودم تا حالا برای کسی گریه کنی!؟ چی شده برای حجتی گریه می‌کنی؟!» اکبر چشمای سرخ‌شده‌اش رو اندخت تو چشمان مجید و گفت: «زورت میاد دلم براش کباب شده! دوست جون جونیم بود».

حاج‌آقا گفت: «کاری به آقای کاراته نداشته باش! بذار گریه‌شو بکنه، دلش سبک بشه! منم رفیقم شهید بشه بیش از این گریه می‌کنم». احمدی آهسته گفت: «ما هم دلمون از این می‌سوزه که این‌ها اصلا با هم دوست نبودند!»

هنوز چایی نخورده بودیم که فرمانده سراسیمه دوید توی سنگر؛ نشست کنار حاج‌آقا و چیزی در گوشش گفت و بعد میکروفنو کشید جلوش و با خوشحالی گفت: «برادران عزیز! خبر رسیده که برادر حجتی شهید نشده و حالا هم در بیمارستان شهید بقایی است».

هنوز حرفش تموم نشده بود که اکبر کاراته بلند گفت: «خاک بر سرت کنند حجتی!! تو عمرمون یه بار گریه کردیم. اینم برای توی ذلیل‌مرده. میمردی شهید می‌شدی! تو که آبروی منو بردی!». و بعد قاه قاه خندید و از سنگر رفت بیرون.
 


*برگرفته از مجموعه خاطرات طنز دفاع مقدس(1)،جغله های جهاد،نویسنده و راوی:محسن صالحی حاجی آبادی


***

نظر شما
بازرگانی برنا
لالالند
بانک رفاه
بلیط هواپیما
دندونت
توثیق بانک صادرات
بانک سپه
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
بانک رفاه
بلیط هواپیما
دندونت
توثیق بانک صادرات
بانک سپه
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
بانک رفاه
بلیط هواپیما
دندونت
توثیق بانک صادرات
بانک سپه
سلام پرواز