باشگاه جوانی برنا/
عادت کردهایم که فقط برای وقتهایی که «میشود» و خواستههایمان «اتقاق میافتد»، سپاسگزار باشیم. بنده شاکر هستیم، تا وقتی که همیشه حاجتروایمان کند.
گاهی هم چیزی میخواهیم و «نمیشود». بعدها سرنخهایی به دستمان میدهد که کمکم میفهمیم، حکمتها عیان میشود، و دیگر نه تنها اندک اثری از غم یا بهت آن «نشدن»ها به جا نمیماند، که میفهمی چقدر هرچه جدی فرض کرده بودی شوخی بوده، چه اندازه آن که خوب انگاشته بودی بد بوده، که اگر «میشد» چقدر ناجور میشد، که حالا هی از روی ذوق خدا را شکر میکنی که «نشد»، الحمدلله که «اتفاق نیفتاد»!
شیرینیاش هم میشود خندههای گاهگاهی؛ وقتی که یادت میافتد از آن اصرارها و بیقراریهای کودکانه.
*برگرفته از وبلاگ شق القلم