یک مرد که در جامعه ما چنین عمل وحشیانهای را مرتکب میشود به هیچ عنوان قانون، عرف و خانوادهها و حتی جامعه مجازات سنگینی برای این فرد قائل نمیشود و در بعضی مواقع جزو افتخارات یک مرد است که همسر خودش را کتک میزند مخصوصاً مردان سلطهگر که به زنان خود خیانت میکنند خیلی به خود میبالند و زنان از خیانتهای همسرشان خیلی راحت میگذرند. مسائل اقتصادی در جامعه امروزی زندگیها را تحت تأثیر قرار داده و خانوادهها دچار روزمرگی شدند که این خود یکی از عوامل عصبانیت مردان است. مردان چون بارسنگین خانواده را به دوش میکشند به خاطر هزینههای سنگین در جامعه کنترل خود را از دست میدهند و بیشتر رفتار پرخاشگر خود را در داخل خانواده بروز میدهند. در نتیجه عوامل اقتصادی روی سیستم عصبی مردان تأثیر منفی میگذارد و در برخی مواقع دیده میشود که مردان به قصد کشتن همسرانشان را نمیزنند و ناخواسته قاتل میشوند. عامل اقتصادی بیشتر در قشر ضعیف دخالت دارد. همچنین قسط وام، شهریه دانشگاه آزاد فرزندان، شهریه مدارس غیرانتفاعی به مرد خانه فشار وارد میکند. عامل دیگر مصرف مواد محرک و توهمزا مثل شیشه و کراک است. اکثر کسانی که آدم میکشند و بخصوص قتل در داخل خانواده اتفاق میافتد و دعوای زن و شوهرها مربوط به توهم حاصل از مصرف شیشه است. بیشتر زنان ایرانی خیلی با شرایط اقتصادی کنار میآیند و زنانی که شوهرانشان آنها را میکشند اغلب به دلیل مصرف مواد توهمزا است.
پرداخت نفقه جزو لاینفک وظایف مرد است و او مجبور است نفقه را پرداخت کند و نمیتواند یکی از عوامل کشتن بعد از درخواست نفقه از سوی زن باشد. در بعضی مواقع مردان همسرانشان را دوست ندارند و گرفتن نفقه را حق آنها نمیدانند بنابراین اقدام به چنین کاری میکنند. بهتر است زوجها قبل از عقد دایمی در دوران نامزدی آشنایی کامل از هم داشته باشند و از تفاهم بین همدیگر اطمینان حاصل کنند اگر زن و شوهر هدفشان یکی باشد و همدیگر را درک کنند شاهد چنین حوادث تلخی نخواهیم بود.
گروه شوک: دو مرد خشمگین سناریوهای خونینی را در پایتخت رقم زدند و همسرانشان را در دو جنایت از پای درآوردند.
با خاموشی صدای فریادهای یک زن در شمال شرق تهران و روی زمین افتادن زن دیگری در برابر دادگستری کهریزک پلیس خود را در برابر دو قتل دردناک دید.
طلاق مرگبار
ساعت 10 صبح شنبه سوم دیماه سال جاری زن و شوهری که تصمیم به جدایی داشتند در حلقه بستگان نزدیک به دادگستری کهریزک در جنوب شرق تهران رفتند. همه میدانستند سهیلا و روحالله دوبچه دارند و سعی داشتند با بهانههایی مانع طلاق آن دو شوند تا اینکه مراجعهکنندگان به دادگستری صحنهای باورنکردنی را دیدند.
مرد خشمگین ناگهان چاقویی به دست گرفت و به سمت سهیلا حمله کرد. وی بعد از واردآوردن ضربات چاقو به شکم و سینه همسرش وقتی دید این زن روی زمین افتاده است پا به فرار گذاشت. همزمان با انتقال سهیلا سهیلی 39 ساله به بیمارستان ماجرای این حمله خونین به مأموران کلانتری 170 کهریزک مخابره شد و آنان وارد عمل شدند.
با مرگ این زن تحقیقات وارد مرحله جنایی شد و پلیس کلانتری دست به تجسسهای میدانی زد.
بررسیها نشان داد که در مراجعه سهیلا و روحالله به دادگستری برای طلاق بین آنان و بستگان بخاطر نفقه اختلاف به وجود آمده است و مرد با عصبانیت چاقویی برداشته و به همسرش حمله کرده است.
با توجه به فرار روحالله از صحنه جنایت، تیمی از پلیس کلانتری و مأموران اداره 10 پلیس آگاهی وارد عمل شدند و با شناسایی مخفیگاه وی توانستند قاتل فراری را ساعت 11 و 34 دقیقه صبح دیروز -24 ساعت بعد از جنایت- در کهریزک به دام اندازند.
خاموشی پروانه
ساعت 10 صبح سوم دیماه بود که ساکنان مجتمع 8 واحدی، داد و فریادهای زن و شوهری را در طبقه همکف ساختمان شماره 6 در کوی جوانمردان، خیابان کلینی در پیروزی تهران شنیدند.
همه نگران بودند تا اینکه فریادهای پروانه 39 ساله خاموش شد و همه جا آرام گرفت.
دقایقی بعد بود که برادر پروانه به در خانه آنان رفت، هر چه زنگ زد؛ کسی در را باز نکرد و خیلی زود آنجا را ترک کرد.
انگار همه میدانستند این زن و شوهر با هم اختلاف دارند، عقربهها ساعت 30: 11 دقیقه را نشان میداد که دایی و زندایی پروانه به در خانهاش رفتند، هرچه زنگ زدند بیشتر نگران شدند خصوصاً اینکه شنیده بودند آنها در اوج دعوا ناگهان خاموش شدهاند.
با اصرار دایی پروانه، وی توانست خود را به داخل خانه برساند، صحنهای که میدید باورکردنی نبود. زن جوان با پیکری خونآلود در اتاق پذیرایی روی زمین افتاده بود و در آشپزخانه بهروز 43 ساله دیده میشد که با چاقو خودزنی کرده بود.
همه سریع پلیس و اورژانس را در جریان گذاشتند مأموران کلانتری 128 تهراننو و امدادگران اورژانس وارد عمل شدند اما کار از کار گذشته بود پروانه، در مسیر بیمارستان بوعلی تسلیم مرگ شد و بهروز در بخش مراقبتهای ویژه با سرنوست سیاه خود دستو پنجه نرم میکند.
گفتوگو با زن همسایه
مثل همیشه صدای دعوای بهروز و پروانه همه ساختمان را پر کرده بود. این صدا برای همسایهها یک صدای عادی و روزانه بود. آنها هرروز باید این صدای گوشخراش را تحمل میکردند. حتی شب قبل هم یکی از همسایهها به خاطر این سروصداها اعتراض کرده بود ولی بهروز همان بهروز بود، او مثل هر روز داد میزد و همسرش مثل هر روز گریه میکرد. ناگهان صدای دعوا به طرز عجیبی قطع شد. اینها ادعاهای یکی از همسایگان این زن و شوهر است. وی به خبرنگار ما گفت:
پیک موتوری برای من کتاب آورده بود رفتم کتاب را بگیرم دیدم یک زن و مرد در راهرو با همسایه طبقه پایین ما و همسایه دیوار به دیوار بهروز و پروانه صحبت میکنند و از او میخواهند اجازه دهد از طریق حیاط به داخل خانه بهروز و پروانه بروند. من دخالت کردم و گفتم قطع شدن صدای دعوای این دو نفر مشکوک است. آنها از صبح با صدای بلند دعوا میکردند، این کار هر روزشان بود، بهروز هر روز با زنش دعوا میکرد. چند وقت پیش وسط کوچه پروانه را کتک میزد و میگفت: «خوب کاری کردم زن گرفتم، به تو چه؟!» صبح شنبه هم با هم دعوا میکردند اما صدای آنها ناگهان قطع شد به همین دلیل هم من از همسایهمان خواستم اجازه دهد جابر که دایی پروانه بود به همراه همسرش از طریق حیاط وارد خانه شوند. پس از اینکه آنها به درون خانه رفتند جابر با صدای بلند گفت: «یا حسین (ع)» و همسرش نیز در حالی که جیغ میزد گفت: «بالاخره کشتمش» و ما سراسیمه رفتیم داخل و دیدیم بهروز شاهرگ پروانه را زده و از پشت هم چند ضربه به او وارد آورده و پس از کشتن پروانه او را روی مبل انداخته و خودش نیز در آشپزخانه خودزنی کرده است.
وی گفت: بهروز و پروانه نزدیک به 20سال پیش با هم ازدواج کرده بودند و دو دختر و پسر به نامهای علیرضا (16 ساله) و نازنین (10 ساله) دارند. در این مدت آنها مشکلات زیادی با هم داشتند ولی این اواخر مشکلاتشان حادتر شده بود. شنیدهام بهروز دو همسر موقت دیگر داشت و همین مسأله باعث شده بود اختلاف شدیدی با پروانه پیدا کند. پروانه که به این مسأله معترض بود همیشه با کتککاری شدید از سوی بهروز مواجه میشد، او آخرینبار به خاطر شدت جراحات به پزشکی قانونی مراجعه کرده بود. روز قتل قرار بود پروانه به دادگاه برود تا طلاق بگیرد گویا همه چیز با موفقیت پیش رفته بود ولی پروانه صبح به جای رفتن به دادگاه به خانهاش برگشت و گفت: «به خاطر دخترم نمیتوانم طلاق بگیرم.» او چند ساعت بعد یکبار دیگر با شوهرش دعوا کرد و این بار بهروز با چاقوی سلاخی به جان پروانه افتاد و او را به قتل رساند.»
این همسایه که خیلی ناراحت است، ادامه داد: بهروز اکثر مواقع در خانه بود ولی پروانه سرکار میرفت، او راننده سرویس مدرسه بود بهروز یک معتاد تمامعیار بود، او در گوشهای از حیاط اتاقکی درست کرده که با رفقایش آنجا موادمصرف میکردند. بهروز هم تریاک مصرف میکرد و هم شیشه، خرج مصرفش را نیز از پروانه میگرفت و پروانه نمیدانست این مصرف شیشه روزی باعث خواهد شد جانش گرفته شود.
وی در پایان گفت: «لحظه جنایت دختر خانواده در مدرسه بود و پسرش خارج از خانه و وقتی دایی پروانه آمد و متوجه قتل شد دقایقی بعد هم پسرش سر رسید، همه ناراحت هستیم!»
منبع: ایران