دکتر مطهرنیا در گفت و گو با خبرگزاری برنا گفت: در ارزیابی تحولات اوکراین باید توجه داشته باشیم که این بحران ناشی از یک جنبش مدنی و در استمرار دوران گذار از وضعیت ماقبل فروپاشی شوروی به وضعیت مابعد آن است.
در دوران گذار اساساً منطق بحرانزی و بحرانزا بر جوامع حاکم است. اوکراین این معنا را بعد از انقلاب نارنجی بیشتر تجربه کرد و هم اکنون نیز پیامدهای تحرکات خود را برای گذار از این دوران تجربه میکند. از سویی تلاقی این دوران گذار در اوکراین با گذار نظام بینالملل به نظم جدید جهانی باعث شد که اکراین بخشی مهمی از آن محسوب شود و در سالهای اخیر شاهد اصطکاک و بروز شکاف در بین مردم در اوکراین بودهایم که بر اساس آن بخشی از مردم به مخالفت با دولت حاکم و مستقر پس از شکست انقلاب نارنجی پرداختهاند.
این کارشناس روابط بینالملل افزود: در سر یک طیف شاهدیم که احزاب روسگرا خواهان حفظ وضع موجود بودند و در سر دیگر طیف احزاب غربگرا خواستار تغییر وضع موجود هستند و این طیف به غرب و ایالات متحده گرایش دارد. در ماههای اخیر این اصطکاک به نقطه اوج خود رسید و در نهایت منجر به فروپاشی دولتی شد که تمایلات روسگرایانه آن بیشتر بود. لذا برای تحلیل اتفاقی که در اوکراین روی داده است باید بر روی مؤلفههای درونزا تکیه کرد.
وی با اشاره به تاثیر مداخلات بیرونی از سوی کشورهای تاثرگذار در اوکراین گفت: اما در کنار این عوامل درونزا، عوامل برونزا نیز به تشدید بحران کمک کرده است. روسها با ورود آشکار به مسائل اوکراین موجب تقویت حضور غرب و امریکا در اوکراین شدهاند، لذا آنچه در اوکراین در چارچوب رستنگاههای درونی عمل کرده در یک تلاقی مبهم با عوامل بیرونی قرار گرفت و هماکنون اوکراین تنش معنادار میان غرب و قدرت باقیمانده از زمان شرق را تجربه میکند.
میتوان تحولات اخیر اوکراین را به عنوان تقابل شرق و غرب تلقی کرد؟
تقابل شرق و غرب در چارچوب ادبیات دوران جنگ سرد معنادار بود، اما میدانیم که دوران این ادبیات به پایان رسیده است، اما روسیه سعی میکند که این ادبیات را زنده نگه دارد. برای مثال کنفرانس مونیخ و سخنرانی مشهور پوتین موجب شد بسیاری از نگرشهای تقلیلگرایانه به سیاست، اعلام جنگ سرد دیگری را میان شرق و غرب با توجه به سخنان پوتین مطرح کنند. اما آنچه که اکنون مطرح است در واقع شکلدهی به نظم آینده جهانی در چارچوب سناریوی ایالات متحده آمریکا تحت عنوان الگوی جهان تک- چند قطبی است و اوکراین یکی از جلوهگاهای شفاف پیگیریهای ایالات متحده امریکا برای تحقق این دکترین است. به گونهای که امروزه امریکا از طریق ایفای نقش جدی در بحران اوکراین میکوشد در مرکز ثقل مدیریت امنیت جهان قرار گیرد. و در این مسیر کشورهایی چون آلمان و انگلیس را در کنار خود مدیریت کند. این در واقع ارائه مدل تک-چندقطبی است و این سناریو در اوکراین به آزمایش گذاشته میشود. البته لیبی نیز نمونه گویای دیگری برای تأیید این گزاره است.
بنابراین ایالات متحده با این ایده و سناریو به سراغ روسیهای آمده است که میکوشد کولونیهای قدرت و جغرافیای هدف باقیمانده از دوران جنگ سرد خود را حفظ کند. این در حالی است که امریکا بر اساس سناریویی که بدان اشاره شد توانسته است بدون هزینهکرد مالی، با ایجاد یک مدیریت امنیتی، هزینهها را بروی قدرتهای دیگر سرشکن و زمینههای استواری سیاستهای امریکا را در چارچوب پاردایم قدرت هوشمند و دکترین گسترش دمکراسی هدایتی در جهان از سوی خود دنبال کند.
ارزیابی شما از آینده اوکراین چیست؟
من معتقدم تجزیه اوکراین سناریوی نامطلوبی برای اروپا و روسیه است و در نهایت میتواند سناریوی مطلوبی برای آمریکا باشد. به هر تقدیر، دولت ایالات متحدۀ آمریکا با تمام توان نشان داده است که به تمامیت ارضی اوکراین علاقهمند است و باید بگویم که اوباما در این مورد و در این زمینه به شدت صادق است، اما به نظر میرسد لایههای امنیتی موجود در میان تصمیمسازان امریکا به ویژه کسانی که در امریکا پیشینهای از جنگ سرد در ذهن دارند، چندان نگران تجزیه احتمالی اوکراین به شرق و غرب نیستند چرا که این تجزیه میتواند یک حفرۀ امنیتی بسیار پایدار در گلوگاه امنیتی روسیه به وجود آورد. از این منظر باید بگویم لایههایی از تصمیمسازان سیاسی در امریکا چندان نگران تجزیهی اوکراین نیستند، اما باید گفت دولت امریکا خواهان چنین مسألهای نیست و می¬کوشد تمامیت ارضی اوکراین را حفظ و ادامه¬ی انقلاب نارنجی را با توجه به خواست اکثریت قابل قبولی از مردم اوکراین که به هر تقدیر سیاستهای اروپایی و غربی را بیشتر میپذیرند، بتواند روسیه را از جایگاه مدیریتی خود به عنوان قدرت جهانی عملاً به زیر بکشد و از این پس روسیه به طور عملیاتی باید به فکر آن باشد که به عنوان یک قدرت منطقهای و نه جهانی خود را تعریف کند.
باید بگویم دولت امریکا با توجه به دکترین امنیتی هوشمند و دمکراسی هدایت شده در جهان امروز روسیه را در بافت موقعیتی اوکراین قرار میدهد که به عینه مردم جهان ببینند که روسیهای که مدعی بازی جهانی است در نزدیکترین لایههای امنیتی خود در برابر ایالات متحده با چالشهای بسیار جدی روبرو است.
سناریوی روسیه در ادامۀ بحران چه خواهد بود؟
روسیه باید به آینده بیندیشد چرا که امریکا به سرعت به بزرگترین رقیب انرژی چه برای روسیه، چه برای ایران و چه عربستان تبدیل میشود. در سال 2020 میلادی امریکا به بزرگترین صادر کنندۀ نفت جهان تبدیل میشود و هماکنون امریکا دیگر نیازی به نفت خاورمیانه ندارد و دیگر نفت یک کالای استراتژیک برای امریکا نیست. پس در عین حالی که روسها در واقع مراودات اقتصادی کشورهای اروپایی را با خود مهم میشمارند، فراموش میکنند که مراودات اقتصادی کشورهای اروپایی با امریکا بسیار برای اروپاییها مهمتر از اقتصاد روسیه است.
وضعیت داخلی روسیه چه تاثیری در ادامه تمرکز این کشور بر اوکراین خواهد داشت؟
باید بپذیریم که روسیه در وضعیت کنونی با ادامهی بحران اقتصادی قبل از فروپاشی شوروی که منجر به فروپاشی کمونیسم در مسکو شد روبروست و هنوز میراثدار اشتباهاتی است که رژیم گذشتهی حاکم در مسکو برجای گذاشته است.
از طرف دیگر باید توجه کنیم که خود پوتین در داخل روسیه با مشکلات عدیدهای روبروست که برای مثال میتوان به فساد اقتصادی موجود در هیأت حاکمۀ روسیه و خود پوتین و خانوادۀ او اشاره کرد، از سویی دیگر پوتین چندان مانند گذشته به عنوان مرد قدرتمند روسیه شناخته نمیشود و دچار ضعف است. با توجه به تمامی این عوامل میتوان گفت روسیه نمیتواند یک اقدام نظامی گسترده در واقعۀ اوکراین نشان دهد. در این میان حفظ کریمه نیز میتواند بهانهای به دست اروپا و غرب بدهد که بر اساس آن فشار اقتصادی بیشتری به روسیه وارد آورند.
لذا تنها سناریوی مطلوب برای روسها این است که احزاب متمایل به روسیه را در اوکراین به عنوان گروه حامی خود و به عنوان اپوزیسیون قدرت حاکم در اوکراین، تقویت و حمایت کند و از این طریق دوران گذار را برای دولت آینده اوکراین افزایش دهد و به تبع آن در بزنگاه تاریخی بتواند بار دیگر دولت متمایل به روسیه را در اوکراین به قدرت برساند.
با توجه به کشمکش شرق و غرب بر سر اوکراین سرنوشت سیاسی این کشور چگونه رقم خواهد خورد؟
اوکراین در آیندۀ کوتاه مدت خود به هر تقدیر تشکیل یک دولت با تمایلات اروپامحورانه و غربگرایانه را شاهد خواهد بود. از سویی دیگر امریکا چتر حمایتی خود در اوکراین را گستردهتر خواهد کرد و در صورت موفقیت امریکا در تحقق این امر باید بپذیریم که اوکراین به عنوان پایگاهی برای امریکا در راستای کنترل روسیه مطرح شود. اوکراین میتواند یک الگوی عملیاتی در جهت تحرک غرب با مدیریت امریکا برای ایجاد فضای مناسب در برخورد با کشورها و دولتهایی شود که هدف ایالات متحدۀ امریکا و استراتژی جدیدش محسوب میشوند.