دکتر سامان توکلی، روانپزشک و رواندرمانگر، در خصوص بحث کودکآزاری و مسألهای که در مهدکودک ستایش اردبیل رخ داده است، به سرویس آسیبهای اجتماعی خبرگزاری برنا میگوید: تجربههای آسیبزا در دوران کودکی در شکلگیری شخصیت افراد بسیار مهم است و میتواند هم در آن زمان و هم در بزرگسالی،فرد را در معرض مشکلات متعددی مانند ابتلا به اختلالات روانی و یا مشکل در روابط بینفردی کند. برای مثال، یکی از پیآمدهای بدرفتاری با کودکان، که در مطالعات و تحقیقات مختلف نشان داده شده است، این است که خود کودک آسیبدیده ممکن است در آینده با دیگران بدرفتاری و خشونت کند و در واقع خشونت در چرخهای از خشونت دیدن و خشونت کردن به طور مکرر بازتولید شود.
بسیاری از کودکان میترسند دربارهی بدرفتاری که با آنان شده است با دیگران حرف بزنند
وی افزود: مسأله بدرفتاری با کودکان مسألهای بسیار جدی و پیچیده است و متأسفانه در بسیاری از موارد نیز پوشیده میماند. بدرفتاری با کودکان ممکن است شکلهای مختلف داشته باشد که خشونت و تنبیه جسمی کودک تنها یکی از موارد آن است. علاوه بر آن، خشونت کلامی، بدرفتاری عاطفی با کودک، بیتوجهی به نیازهای متناسب با سن کودک و غفلت از او، و سوءرفتار جنسی با کودک هم اشکال دیگری از بدرفتاری با کودکان هستند که باید جامعه و خانواده آنها را بشناسند تا بتوانند کنشهای لازم را در برابر هر کدام اتخاذ کنند. متأسفانه هم در سطح کلی جامعه و هم در خانوادهها ممکن است وجود این پدیدهها شناخته نشود و انکار شود.کودکان هم به طریق اولی غالباً چنین پدیدههایی را بهدرستی نمیشناسند و نمیدانند که در صورت بروز این اتفاقات باید چه کار کنند. حتا بدتر از آن در بسیاری از موارد بدرفتاری با کودک، ممکن است کودک خود را مقصر ببیند و مثلاً فکر کند «چون بچهی بدی بوده، به خاطر فلان رفتارم تنبیه شدهام»؛ و علاوه بر احساس گناه، باعث میشود که از بیان این اتفاق پیش خانوادهها هم اجتناب کنند و حتا فکر کنند که اگر مسأله را به خانوادهشان بگویند ممکن است باورشان نکنند، یا حتا به خاطر دروغ گفتن یا رفتار بدی که تصور میکنند انجام دادهاند، توسط خانواده و پدر و مادرشان هم تنبیه شوند. علاوه بر آن، ممکن است فردی که با آنان بدرفتاری کرده است هم از این ناآگاهی کودکان سوءاستفاده کند و آنها را وادار کند که از اتفاقی که افتاده با کسی حرف نزنند یا تهدید کند که اگر به کسی چیزی گفته شود، او را بیشتر آزار خواهد داد. بنابراین، بسیار مهم است که هم جامعه و هم خانواده و هم خود کودکان در این زمینهها آگاه باشند و بدانند که کسی حق بدرفتاری با کودکان را ندارد و اگر این اتفاق افتاد چهگونه باید با آن مواجه شوند.
بسیاری از موارد بدرفتاری با کودکان در مراکز و مؤسسات آموزشی یا در خود خانوادهها اتفاق میافتند
دکتر توکلی درباره عرصههایی که ممکن است در آن بدرفتاری با کودکان رخ دهد نیز میگوید: اصولاً بدرفتاری با کودکان ممکن است در هر جایی اتفاق بیافتد. برای مثال ممکن است در مراکزی عمومی مثل مهدکودکها، مدرسهها، اردوهای دانشآموزی و مانند آن اتفاق بیافتد که گاهی مثل همین مورد اخیر، بالاخره شاید به اشکال مختلفی از آن اطلاع پیدا شود و به طور رسمی و قانونی پیگیری شود. اما ممکن است این بدرفتاریها در خودِ خانواده ها، و از سوی بستگان کودک و خودِ پدر و مادر اتفاق بیافتد که در این شرایط کشف و مواجهه با آن هم سختتر و پیچیدهتر است. شیوع بدرفتاری در خانوادهها پایینتر از بدرفتاری در بیرون از خانواده نیست و اتفاقاً به دلیل این که چنین کودکانی امنیت خانواده و رابطهی با پدر و مادری حمایتگر را هم ندارند، و از سوی دیگر به دلیل کشف نشدنشان، و نیز به دلیل این که کودک سالهای زیادی را در همین خانواده و در معرض همین آسیبها زندگی خواهند کرد، چه بسا میزان تأثیر آن بر حیات ذهنی و روانی و بینفردی کودک در همان زمان و در آینده بیشتر هم باشد. خوشبختانه با حضور و حساسیت رسانههای همگانی و روزنامهها و در سالهای اخیر شبکههای اجتماعی مجازی که کوشیدهاند تا نقش چشم ناظر و نگهبان جامعه در برخورد با آسیبهای اجتماعی را بازی کنند، وجود این اتفاقات آشکار شده و مسؤولان و جامعه و خانوادهها نسبت به آن آگاه و حساس شدهاند و دیگر نمیتوان آن را انکار کرد یا اتفاقاتی نادر یا کم اهمیت جلوه داد. مروری بر صفحات حوادث روزنامهها در سالهای اخیر تأیید میکند که بدرفتاری با کودکان در خانوادهها شیوع قابل توجهای دارد و متأسفانه گاهی حتی شاهد اخبار مرگ و میر کودکان در این شرایط بودهایم.
وجود چنین آسیبی در جامعه را بپذیریم
وی ادامه میدهد: به هر حال، پدیدههایی مثل کودکآزاری و بدرفتاری با کودکان، یا خشونت خانگی، پدیدههایی هستند که در تمام جهان رخ میدهند و نمیتوانیم با خوشباوری یا مصلحتاندیشی وجود آن را در جامعهی خودمان انکار کنیم. انکار چنین اتفاقاتی دست سیاستگذاران و جامعه به طور کلی و خانوادهها را در برابر این پدیدهها میبندد و باعث میشود که نتوانیم برخورد مفید و مؤثری را در برابر آن انجام دهیم، در واقع انکار خوشباورانهی چنین رویدادهایی اصلاً به مصلحت کودکان، خانوادهها و جامعه نیست.
اتفاقی که در این بین وجود دارد، حساسیتهای بهجایی است که در جامعه و رسانهها و شیکههای مجازی نسبت به این پدیده ایجاد شده است و نمونهی آن را در مورد حادثهی کودکآزاری در یک مهدکودک اخیراً دیدهایم که بنا بر اخباری که شنیده و خواندهام، بعد از این که فیلمی از این رویداد ناخوشآیند و دلخراش در شبکههای مجازی منتشر شد، و با شکایت خانوادهها و پیگیری موضوع از طریق بهزیستی و مراجع قضایی، با این اتفاق برخورد شده است و تا به حال اقداماتی انجام شده است.
اما نکته مهمتر از توجه به این یک مورد خاص، این است که جامعه و مسؤولان بپذیرند که چنین پدیده آسیبزایی وجود دارد و نباید وجود آن را انکار کرد. در واقع، حساسیتی که با علنی شدن این مورد خاص دوباره در سطح جامعه و خانوادهها و مسؤولان ایجاد شده است، باید سرآغازی دوباره باشد برای چارهاندیشی در برابر آن به عنوان «یک مشکل و آسیب اجتماعی» و نه صرفاً «موردی خاص و منحصربهفرد که اقدامات لازم دربارهی آن انجام شده است».
باید توجه ویژه به کودکآزاری به وجود بیاید، باید سازوکارهای قانونی و حمایتهای اجتماعی برای برخورد با این موارد تعبیه شوند و مورد استفاده قرار بگیرند، امکانات کمک گرفتن از نهادهای حمایتی اجتماعی که تا حدی به وجود آمده، مانند اورژانسهای اجتماعی، اصلاح و تقویت شوند و در واقع کودک و خانوادهها بدانند که در این موارد از چه نهادی و به چه وسیلهای میتوانند با صرف کمترین وقت و انرژی کمک بگیرند. در کنار آن و شاید به همان اندازه مهم است که خانوادهها کودکان را با حقوق خود آشنا کنند، به آنها یاد بدهند که کسی حق ندارد به او تعرضی کلامی یا جسمی یا جنسی کند، چه از بزرگسالان و چه از همسنوسالهای خودش، کودک باید بیاموزد که چه رفتارهایی تعرض به او یا سوءرفتار با او تلقی میشوند و بداند که در این موارد چه طور موضوع را به خانوادهی خود اطلاع بدهد و این حس در او ایجاد شود که در صورت چنین اتفاقاتی هم خانواده و هم مسؤولان مدرسه در کنار او خواهند بود و از او حمایت میکنند.
و باز اما باید نگاه ویژه ای در بخش سوء رفتار با کودکان بخصوص آنهایی که در خود خانواده ها رخ می دهد بوجود بیاید. می توان در این خصوص از تجربیات جوامعی پیشرفته تر استفاده کرد و به کودکان این آموزش را داد که مشکل خود را به چه کسی بگویند و از چه کسی کمک بخواهند و خیالشان راحت باشد که حمایت و پیگیری از سوی مراجع زیربط در این باره برایشان صورت می گیرد.کودکان باید بیاموزند که اگر حتا در خانواده و از طرف بستگان نزدیک و پدر و مادر مورد بدرفتاری قرار گرفتند، از کدام منابع در درون خانوادهها یا اجتماع میتوانند کمک و حمایت لازم را بگیرند. اگر در مدرسه یا سیستم پزشکی و درمانی متوجه شدند که کودک در خانواده یا جایی دیگر مورد بدرفتاری قرار میگیرد، باید معلوم باشد که چه نهادی مدافع حقوق کودک در این شرایط است و چه گونه باید از موضوع مطلع شود و وظایفاش را انجام بدهد.
البته بسیاری از این نهادها و سازوکارهای حمایتی آن چنان که باید در کشور ما شکل نگرفته یا فعال نیست و در واقع، خلاءهای قانونی یا سازمانی یا اطلاعاتی لازم باید به تدریج پر شود تا بتوان مواجههای مفید و مؤثر با چنین پدیدههایی داشت. تجربه سایر کشورهایی که در این زمینه پیشرو بودهاند هم میتواند در این کار بسیار مفید باشد که البته باید با توجه به زمینهی فرهنگی خاص ما، به کاربرد آن تجربهها در جامعهی خود اقدام کنیم.
ترس از گفتن را از کودکانمان بگیریم
دکتر توکلی تاکید کرد راهکاری که در این میان برای خانوادهها وجود دارد این است که از نزدیک بر حضور کودکانشان در مهدکودکها و مدارس و اردوها نظارت داشته باشند. بهتر است خانوادهها هم از قبل به کودکانشان یاد بدهند که کسی حق بدرفتاری با آنان را ندارد، و با ایجاد رابطهای امن و حمایتگرانه با کودکانشان درباره اتفاقای که در آن جاها میافتد صحبت کنند، بپرسند که چه اتفاقاتی رخ میدهد و آیا چیزی آنان را آزار میدهد یا نه.
در بسیاری از موارد کودکان درباره وقوع چنین اتفاقاتی حرف نمیزنند، اما ممکن است تأثیر آن را به شکل تغییرات رفتاری در کودک مشاهده کنیم. هر گونه تغییر رفتار در کودکان همانند ترس و اجتناب از رفتن به مدرسه یا مهدکودک، تغییرات رفتاری مانند پرخاشگری، تغییر در خوراک و مثلاً بیاشتهایی، تغییر در نحوهی برخورد با دیگران و گوشهگیری، وابسته شدن بیش از حد به والدین و مثلاً این که دوباره بخواهد پیش پدر و مادر بخوابد، و هر تغییر رفتاری دیگر میتواند زنگ خطری باشد برای این که ممکن است برای کودک مشکلی پیش آمده باشد قادر به بیاناش نیست یا از گفتناش ترس و واهمه دارد.
در این موارد ممکن است لازم باشد با روانپزشکان کودک و نوجوان مشورت شود تا، با انجام مصاحبههای تشخیصی تخصصی، اقدامات تشخیصی و در صورت لزوم درمانی بعدی انجام شود، تا از پیآمدهای این اتفاق بر آیندهی کودک جلوگیری شود.
رسانهای شدن این اتفاقات باید آغازی باشد برای شناخت و برنامهریزی لازم برای مواجهه با این پدیدهی اجتماعی
دکتر توکلی در پایان نیز افزود: آگاه شدن مردم و مسؤولان از چنین اتفاقاتی و انکار نکردن آن، باید منجر شود به فراهم کردن زمینهی قانونی سازمانی مرتبط، آموزش جامعه، خانوادهها و کودکان دربارهی نحوهی رویارویی با این اتفاقات. در این صورت میتوانیم امیدوار باشیم که جامعه، خانواده و کودکان را در رویارویی با این اتفاقات تنها رها نکردهایم و سازوکارها و ابزارهای لازم را در اختیارشان گذاشتهایم تا با پیشگیری، تشخیص زودهنگام و درمان کمک کنیم تا تبعات این پدیده را کنترل کنیم.