محمدسام قریبیان بازیگر، نویسنده و کارگردان سینما، تلویزیون و تئاتر ایران فرزند فرامرز قریبیان و مینا خیامی است. وی در سال ۱۳۷۷ پس از اجرای افتتاحیه و اختتامیه جشنواره بینالمللی کودک و نوجوان اصفهان به آمریکا رفت. وی در ایالت کالیفرنیا موفق به دریافت لیسانس کارگردانی سینما و فوقلیسانس مدیریت و اقتصاد سینما شد. او همچنین در گروه تولید فیلم هالیوودی بروکس حضور داشت. وی پس از اتمام تحصیلاتش به ایران بازگشت.
سام قریبیان آثار سینمایی لاله ، ترانزیت، شکارخاموش، جدال در تاسوکی، گردباد و مجموعه تلویزیونی تکیه به کارگردانی محمدحسین لطیفی و همچنین تئاتربوی قهوه و بلال و کباب به کارگردانی احسان کرمی را در کارنامه هنری خود دارد.
وی این روزها فیلم «گناهکاران» به کارگردانی پدرش فرامرز قریبیان را بر روی پرده سینماها دارد که چهره پلیسی متفاوت از پلیس ایرانی را به تصویر کشیده است. گفتگوی ما را با این هنرمند جوان در ذیل میخوانید.
*آقای قریبیان فیلمنامه جدیدی برای ساخت دارید؟
دو فیلمنامه جدید در دست دارم که به محض اینکه تهیه کننده اعلام آمادگی کند ساخت یکی از این دو فیلمنامه را آغاز میکنم . خودم قرار است نویسنده و کارگردان باشم ضمن اینکه با دوستان و عوامل فنی صحبتهای اولیه نیز شده است و تنها منتظر جواب تهیه کننده هستم . قرارنیست این فیلم را با پدرم بسازم.
*احتمال ساخت کدام فیلمنامه بیشتر است؟
اولویت اصلیام با فیلمنامه «360 درجه» است که اثری اجتماعی است و سعی دارم از بازیگران خوب تئاتری که کمتر چهرهشان در تصویر دیده شده است استفاده کنم.
*چرا با پدرت (فرامرز قریبیان) این فیلم را نمیسازی؟
سن شخصیتهای فیلم به سن پدرم نمیخورد به همین دلیل نمیتوانیم در این فیلم با هم همکاری داشته باشیم ضمن اینکه چیزی که برای من اهمیت دارد این است اکه نقشها باید بر اساس شخصیتها در فیلمها انتخاب شود. همانطور که دیدید در فیلم سینمایی «گناهکاران» من به عنوان بازیگر حضور نداشتم زیرا دیدم هیچ کدام از شخصیتهای فیلم به من نمیخورد. در «گناهکاران» تنها با پدرم رابطه کاری داشتیم و از رابطه پدرو پسرمان فاصله گرفتیم. هرجا که لازم باشد به صورت حرفه ای با هم همکاری میکنیم ضمن اینکه در تمامی کارها با هم مشورت می کنیم . در این جا باید یادآور شوم که پدرم حتی در کارهای دیگرش هم با من مشورت میکند.
*کار با پدر برای اولین بارچطور بود؟
خیلی خوب بود. به قول آقای متوسلانی ما در این فیلم به هیچ عنوان حس نکردیم که اینها پدر و پسر هستند زیرا رابطه کاریشان ارجحتر از رابطه پدر و پسریشان بود.
*نگران نبودید رابطه پدر و پسری در فیلم رسوخ پیدا کند؟
راستش خودم ابتدا نگران بودم که مبادا این رابطه پدر و پسری باعث نزدیکی بیش از حد شود و در طول ساخت فیلم راحت نباشیم. آخرین کار من با پدر سال 73 بود و 20 سال بود که با هم کار نکرده بودیم اما تجربه در فیلم سینمایی «گناهکاران» نشان داد که این همکاری بهتر از تجربه قبلی بود.
*آیا در آمریکا هم فعالیتی درزمینه فیلمسازی داشتید؟
بله من در آمریکا 14 فیلم کوتاه و 3 فیلم بلند مستند برای شبکه TBS ساختم همچنین دو فیلم دیگر با بروکس و کون کاستر تولید کردم .
*با توجه به اینکه در خارج از ایران فیلم ساختید تفاوت فیلمسازی ایران و آمریکا را در چه میدانید ؟ آیا فیلمسازی در ایران برای شما سخت نبود؟
تفاوت عمده فیلمسازی در ایران در عدم برنامه ریزی است. یک نکته بسیارجالبی یادم آمد که میخواهم برای شما تعریف کنم. یادم میآید تئاتری با احسان کرمی کار میکردم در حدود دو ماه تمرین کرده بودیم اما جالب بود که تا یک شب قبل از اجرا هنوز صحنه را ندیده بودم در این مورد از احسان کرمی توضیح خواستم او در جواب به من گفت در تئاتر به همین شکل است و جالبتر این است که سینماییها هم میگویند در سینما هم به همین شکل است. در ایران کارگردانان لوکیشن میبینند و وسط کار تعطیل میکنند تا بروند برای ادامه باز هم لوکیشن ببینند. در حالیکه من معتقدم این کار به شدت به فیلم آسیب میرساند اگر قرار است دو ماه پیش تولید برویم بنابراین ضروری است که این دوماه هر روزش به صورت مداوم سر کار باشیم زیرا در غیر این صورت مخارج بالا می رود این تنها تفاوت فیلمسازی ایران با آمریکا بود. البته ناگفته نماند که در پروسه ساخت فیلم آمریکاییها با انگیزه و توانایی بیشتری کار می کنند.
*از جمله تفاوتهای دیگر که در فیلم شما هم کاملاً رعایت شد این بود که طراح صحنه و لباس از هم مجزا شد در صورتیکه در فیلمهای ایران چنین چیزی وجود نداشته است و این دو یک شغل محسوب میشوند .
متاسفانه در سینمای ایران سه شغل است که یکی شده است اما ما در «گناهکاران» این سه را کاملاً از هم مجزا کردیم. طراح صحنه و لباس، صدابردار و صداگذار، دستیار اول کارگردان و برنامه ریز. همان طور که میدانید برنامه ریز مربوط به گروه تولید میشود به همین دلیل ما این ها را از هم مجزا کردیم که نتیجه خوبی هم داد.
*در فیلمهای ایران فلاش بکها همیشه به صورت سیاه و سفید نشان داده میشود اما در فیلم شما به این شکل نبود. فلش بکها کاملاً رنگی دیده میشد. این ایده از کجا نشاط گرفت؟
ما غلظت رنگها در فلش بکها را بیشتر کردیم و در زمان حال نیز آبی و نقرهای می بینیم ضمن اینکه در فلش بکها قرمزها و سبزها پررنگ تر دیده میشود در واقع ما برعکس عمل کردیم به جای آنکه رنگها را کم کنیم بیشتر به آنها رنگ دادیم. از جمله تفاوت دیگر فیلم ما با سایر فیلمها چند کادر کردن تصویر بود که توسط بهرام دهقانی انجام شد و این امراولین بار بود که در فیلم سینمایی ایران دیده میشد. علت اصلی آن هم از نظر ساختاری این بود که حجم اطلاعات زیادی داشتیم که نمی خواستیم آنها را حذب کنیم به همین دلیل مجبور بودیم آنها را در چند کادر نشان دهیم تا زمان فیلم بالای 100 دقیقه نشود ضمن اینکه این کار به زیبایی فیلم هم اضافه میکرد.
*اولین بار بود که پلیس ایرانی به این شکل نشان داده میشد. فکر نکردید شاید برای ساخت فیلم به مشکل برخورد کنید؟
این ایده از فیلمنامه آمد و دوستان هم مجوز ساخت را دادند البته باید یادآور شوم خودمان فکر نمیکردیم مجوز داده شود و وقتی مجوز را دریافت کردیم خیالمان راحت شد اما زمانیکه به مجوز داده شده ایراد گرفته میشود دوباره سوالهایی ذهن ما را به خود مشغول میکند و آن ممیزی بود که نیروی انتظامی به فیلم وارد کرده بود. البته این ممیزی از نظر داستانی لطمه زیادی به فیلم وارد نمیکرد ضمن اینکه اگر تهیه کننده شخص دیگری بود قطعاً به مشکل بر میخوردیم. ما باید بدانیم که پلیس ها فرشته نیستند و به دلیل نوع کارشان کمی خشونت هم همیشه همراه آنها است.
فکر میکنید سینمای ایران امروز به چه چیزی بیشتر از پیش نیاز دارد؟
یکی از نکاتی که در سینمای ایران از بین رفته وجود قهرمان و قهرمانپروری در فیلمها است. به نظرمن آخرین نسل این قهرمانها در سینمای ایران، نسل پدرمن بوده است. زمان کودکی و نوجوانی نسل پدر من با فیلمهای وسترن و قهرمانهایی از آن سینما گذشت و از سوی دیگر قهرمانهایی که ما از سینمای ایران به یادمان مانده مربوط به سینمای دوران جنگ و فیلمهای اکشن میشود.کودکان و نوجوانان امروز قهرمان به معنای واقعی ندارند و قهرمانهای آنها بتمن و سوپرمنهای وارداتی هستند. ما نیاز به وجود قهرمان و قهرمانپروری در سینمای ایران داریم.
*چرا از تهیه کننده دیگری برای فیلم استفاده نکرد؟
یکی از مشکلات ما در سینمای ایران کار نابلدی تعدادی از تهیهکنندگان است. عدم دانش درحرفه تهیهکنندگی در سینمای ایران زیاد است. تهیهکنندگی یک شغل تخصصی است. من خودم در رشته کارگردانی لیسانس گرفتم و بعد فوق لیسانس را در رشته مدیریت و اقتصاد سینما گرفتم که به نوعی رشته تهیهکنندگی است. اینکه من اگر فقط پول داشته باشم و بعد بروم پول بدهم تا فیلم بسازند که تهیهکنندگی نیست، بلکه یک کار تخصصی است. تخصص فقط به معنی درس خواندن نیست بلکه فیلم دیدن است. تهیهکننده باید بیشتر از فیلم ساختن فیلم ببیند.
*با توجه به اینکه رامبد جوان همیشه در نقشهای طنز دیده شده است فکر نمیکردید برای انتخاب او در نقش پلیس جدی در واقع به نوعی ریسک میکنید؟
کلاً ما در ساخت فیلم ریسک کردیم. همانطور که دیدید ما نقش اول زن فیلم را به بهاره کیان افشار دادیم. بهاره کیان افشار در آن سال که ما این فیلم را ساختیم چهره مطرحی نبود و در فیلمهای زیادی ایفای نقش نکرده بود. انتخاب رامبد جوان هم بدون دانش نبود زیرا ما در یک برنامه تلویزیونی سالها پیش با هم مجری بودیم و من از هوش و توانایی او کاملاً آگاه بودم ضمن اینکه ما میخواستیم بازیگری را روبروی فرامز قریبیان بگذاریم که تفاوت عمدهای با او داشته باشد. گزینههای زیادی را انتخاب کردیم اما هر کدام را که مقابل قریبیان میگذاشتیم جذابیت لازم را نداشت.
*چرا اصرار داشتید یک بازیگر طنز را برای نقش پلیس جوان در فیلم انتخاب کنید و این درحالی بود که پلیس جوان فیلم نقش طنز هم نداشت؟
زیرا در سینمای آمریکا این ایده بسیارخوب جواب داده است. تام هنگس در سینمای آمریکا طنز بازی میکرد اما ناگهان در فیلمی در نقش جدی ظاهر شد که از آن به بعد به موفقیت او افزوده شد و منجر شد تا او در اسکارجایزه بگیرد. همانطور که دیدید برای رامبد جوان هم همین اتفاق افتاد. او در یک چرخش 180 درجه فیلم، عالی ظاهر شد و جایزه هم گرفت. یا به عنوان مثال دیگر، جری لوئیس سلطان کمدی هم در برهه ای از زمان همین ریسک را کرد در نقش جدی ظاهر شد و در مقابل او رابرت دنیرو در نقش طنز ظاهر شد. اینها همگی امتحانهایی بوده که جواب خوبی پس داده است به همین دلیل من هم خواستم این ایده را در ایران پیاده کنم که خوشبختانه با موفقیت همراه شد.
* به نظرتان به چه دلیل شخصیتهای پلیس ما تبدیل به الگو نمیشوند؟
مسئله فقط بحث شخصیتهای پلیسی نیست بلکه مسئله نفی هرگونه الگوسازی است. در سینما؛ بازیگران پتانسیل زیاد برای الگو شدن دارند. حتی سوپراستار میتواند بت یا اسطوره شود لذا به نظر میرسد سیستم فرهنگی با هرگونه الگوسازی مخالف است. به همین دلیل بعداز دهه 60 کارگردانها بیشتر مهم شدند و به آنها اهمیت داده شد درحالیکه در دنیا و برای عموم مردم مهم بازیگر است و فقط بازیگر است که روی فرش قرمز حرکت میکند. البته ما در ایران ستاره سینما نداریم زیرا ستاره سینما یعنی کسی که در دنیا وی را بشناسند.
*تفاوت عمده فیلمسازی ایران و آمریکا را در چه میدانید؟
خب. سینمای آمریکا که جایش مشخص است و در ایران همیشه از این که آن نوع فیلمهای هالیوودی ساخته شود دوری شده ضمن اینکه از نظر امکانات و بودجه هم ما تواناییهای لازم را نداریم. نکته مهم دیگر این است که داستانگویی، قصهگویی و سرگرم کردم مخاطب در ایران فراوان شده است. اینها کمبودهایی است که در سینمای ایران به شکل چشمگیری به چشم میخورد البته باید یادآور شوم که در دهه 60 ما هر سه این گزینهها را داشتیم اما متاسفانه کم کم فیلمها یا جشنوارهای شدند یا تبدیل به فیلمهای اجتماعی شدند که خط روایی در آنها مشخص نیست. فیلم سینمایی «گناهکاران» بیشتر میخواست قصه گویی، داستان گویی و سرگرم کردن مخاطب را به تصویر بکشد.
*اشاره ای داشتید مبنی بر اینکه به زودی فیلم جدیدی را خودتان می سازید. آیا این فیلم را به جشنواره فیلم فجر میرسانید؟
خیر این فیلم به جشنواره نمیرسد. این فیلم پربازیگر و پر لوکیشن نیست اما ساخت آن 4 ماه طول میکشد تا تمام شود. فکر میکنم آذرماه فیلم را کلید میزنیم و نوروز تمام میشود.
*چرا کارگردانی این اثر سینمایی را خودتان برعهده نمیگیرید؟
همانطور که میدانید در ایران برای تهیه کنندگی باید کارت تهیه کنندگی داشته باشیم اما من ندارم. بنابراین مجبور شدم از تهیه کننده دیگری استفاده کنم. باید در این جا یادآور شوم که فیلمنامه «گناهنکاران» موافقت اصولی را از قبل داشت برای همین کار ما راحت تر بود. کار ما برای «گناهنکاران» کمی طول کشید زیرا درگیر انتخابات و تغییرات مدیریتی بودیم هنوز هم مسئولان و مدیران دست به عصا راه میروند تا خوب جا بیفتند به همین دلیل من به تهیه کنندگان حق میدهم که برای قبول فیلمها رسیک کمتری کنند.
*خودتان به عنوان بازیگر در فیلم تان حضور ندارید؟
خیر زیرا حواسم باید به یک گزینه باشد مگر اینکه آنقدر تجربه کسب کرده باشم که بتوانم در هر دو زمینه کار کنم. ضمن اینکه من زیاد بازیگری را دوست ندارم. البته در دو فیلم «به تهران خوش آمدید» که برای جشنواره فیلم فجر آماده میشود و فیلم سینمایی «لاله» که فعلاً متوقف شده است حضور دارم اما به طور کلی باید عوامل حرفهای و نقش خوب باشد تا بازیگری را بپذیرم و اگر هم بازیگری را قبول کنم به این دلیل است که میخواهم سر صحنه فیلم های دیگر بروم و نکات جدیدی را برای فیلمسازی خودم یاد بگیرم. نکات مثبت و فنی که در ساخت فیلم به خودم کمک کند.
*نظرتان در مورد سینمای ایران چیست؟
سینمای ایران سینمای شریفی است و من به دلیل اینکه این سینما را دوست داشتم به ایران بازگشتم امیدوارم سینما ایران ذره ای از این رخوت بیرون آید ضمن اینکه دست اندرکاران باید هدفمندتر و جدیتر به آن نگاه کنند. به طور کلی باید بگویم به سینمای ایران اعتقاد دارم.
/سپیده حیدرآبادی/