احساس میکنم این وفاداری به متن باعث شده مخاطب دیالوگها و داستان کار را بیشتر دنبال کند تا اینکه متمرکز بر کارگردانی باشد؟«ماه زدگان» نمایشی دیالوگ محور است. وقتی نمایشنامه را میخوانی فکر میکنی با این همه دیالوگی که در این کار وجود دارد، چه کنم؟ دیالوگهایی که اکثرا به سمت شعار میروند و اولتیماتوم صادر میکنند. کشف دیالوگهای نانوشته در متن برایم مهم بود در مرحله میزانسن و بازیها تکلیف هر کارگردانی با متن مشخص است اما همانطور که گفتم مهمترین بخش برای من دیالوگهایی بود که نوشته نشده بود.
چطور شد به این ترکیب بازیگران رسیدید؟ هر سه تن به همراه پنج هنرمند دیگری که در کار حضور دارند از دانشجویان خوب دانشگاه هنر هستند و گروه روی صحنه و پشت صحنه من از بهترینها هستند.
بهنام که برادرم است و با جنس بازی و روحیات و افکار او آشنایی دارم. تینو صالحی در دوران کارشناسی و کارشناسی ارشد هم کلاس من بود و این چندمین تجربه مشترک ما است. سام کبودوند نیز که از دوستان من و از بازیگران حرفهای تئاتر است و من با آشنایی نسبی با ذهنیتهای آنها این افراد را دور هم جمع کردم.
وجود مباحث فلسفی در کار، گاهی باعث دوری مخاطب از کار، یا القای حس گنگی و کم شدن ارتباطش با نمایش می شود، این نکته فکر شده بود؟ سرگرمی تماشاگر در یک ساعتی که در سالن مینشیند برای من بسیار مهم است اما در مرحله دوم به این فکر میکنم که حس و حال یک ساعت اجرای نمایش پس از پایان آن در تماشاگر به وجود بیاید. اتفاقی که برای اغلب تماشاگران افتاده است.
اینکه بخشی از دیالوگها و فضاها ثقیل است را قبول دارم اما ایده آل من حس و حالی است که پس از ترک سالن برای مخاطب به وجود میآید و با آن روبرو میشود. با ایجاد این حس به زعم خود حس میکنم درست به نقطه مطلوب ضربه زدهام.
نقطه ضعف و آسیب هایی نیز در نمایش موجود است و آن چه از چشمم دور مانده است را هم تماشاگرانی چون شما به من انتقال دادهاند و من هر شب سعی میکنم برخی از نظرات را اعمال کنم وبا اصلاحاتی هر شب نمایش کاملتری ارائه دهم.
چرا از درهایی که در دکور کار گذاشته شده اینقدر کم استفاده کردهاید؟ به شکلی که استفاده از آنها در انتهای نمایش مخاطب را ذوق زده میکند که این نشان از ظرفیت نمایشی بالای این درها است.تم نمایش قدرت طلبی است و کابوس نمایش ما به دنبال ایجاد یک حکومت و ساخت یک قله است که برای رسیدن به آن تلاش میکند. همه افرادی که مقابل او قرار میگیرند و مقاومت میکنند را نیز میکشد. کابوس در حقیقت یک تروریست است!
در جنس میزانسنها نیز برخی عناصر تکرار و تکثیر میشوند و نشان از تکرار این اتفاق دایرهوار است که هیچ وقت باز نمیایستد. مثل استفاده از کفش در ابتدا و انتهای نمایش، یا تکرار در جابجایی صندلیها.
همساق نمایش ما تبدیل به همساقها می شود که در درها تعریف میشوند. فضا و آدمهایی که ممکن است تکثیر شوند و این اتفاق میافتد. این امر لازمه این تم نمایش است.
استفاده از درها نیز در تمریناتمان بسیار بیشتر بود اما حس کردم با حجم دیالوگها و درگیری برای ساخت جنس بازی به کار گرفتن درها باعث شلوغ شدن صحنه میشود. اما با کمترین استفاده از آنها میتوانیم بیشترین تاثیر را بر روی مخاطب بگذاریم تا حس شگفتی در او به وجود بیاید.
فکر می کنید این فضای سورئال در آثار بعدیتان نیز وجود داشته باشد یا تجربهای بود که منحصر به همین نمایش میشود؟ ماه زدگان متنی اساسا تراژیک و کلاسیک دارد که در مقوله اجرا تلاش کردیم از آن همه سیاسی و بدی و کژی که وجود دارد، کم کنیم و بر روی نقاطی که میشود آنها را به صورت کمیک اجرا کرد دست بگذاریم. بنابراین با تلفیقی از یک درام تراژیک با یک اجرای کمدی در نهایت به یک جنس گروتسک رسیدیم که من این جنس نمایش را بسیار دوست دارم.
این که در نمایشی که بستری رئالیستی دارد در مقوله اجرا از آن بستر فاصله بگیریم و گاه به سورئال یا کمدی نزدیک شویم را بسیار دوست دارم. میدانم کار هنوز سرشار از نقص است اما تصور میکنم در تجربههای بعدیام قطعا این مسیر را ادامه بدهم و رویکردی 180 درجه متفاوت با کار اول نخواهم داشت که برای مثال یک نمایش اکسپرسیونیستی یا کمدی کار کنم.
استفاده از عناصری چون موسیقی و طراحی صحنه و لباس و نور در کار چطور بود؟ موسیقی را به عنوان مکملی برای کار استفاده کردم. در بخش لباس نیز سعی کردیم کاربردی عمل کنیم. در حقیقت عناصر مختلف را به عنوان فضای تکمیل کننده در کار استفاده کردیم. اینطور نبود که لباس تنها پوشش باشد یا نور عامل روشن کننده. بلکه تک تک عناصر مکمل میزانسنهای طراحی شده و در جهت نمایشِ بهتر آنها در کار استفاده شدند.
دوباره به مقوله انتخاب متن برگردیم. اکثر کارگردانان جوان در اولین تجربههایشان به سراغ آثار شناخته شدهای میروند که شما این کار را نکردید. ممکن است اصلا روزی خودتان دست به نوشتن بزنید؟ تصور نمیکنم حالاحالاها نتوانم نمایشنامهای بنویسم اما تمام تلاشم بر این است که در کار بعدی نمایشنامهای انتخاب کنم که دارای کمترین نقص در بخش ساختار و ساختمان درام است تا بتوانم بیشترین تمرکزم را روی بخش کارگردانی و بازیگری صرف کنم و خیالم از بابت متن راحت باشد.
اتفاقی که در ماه زدگان با چالشهای متن ممکن نبود و بخش بسیاری از تمرکز گروه صرف پر کردن این چالشها شد. اگر این آسیبها وجود نداشت کیفیت اجرای ماه زدگان به مراتب بیشتر میشد.
تصور میکنم در آینده یک متن خارجی از یک نویسنده بزرگ یا یک نمایش ایرانی از علیرضا نادری و آثاری با کمترین نقص را انتخاب کنم.
در 2 سالی که بین اجرای کار در جشنواره تئاتر ماه و برگزیده شدنش فاصله افتاد مشغولی چه کارهایی بودید؟در این فاصله مشغول کار تصویری بودم. در سریال «زمین انسانها» دستیار ابوالحسن داودی بودم و اکنون نیزمشغول کار در نمایش کیومرث پوراحمد به عنوان دستیار و برنامه ریز هستم.
فکر میکنید چه زمان کار تازهای از بهرام تشکر ببینیم؟تمرکزم برای جشنواره تئاتر فجر است و متنی دارم که امیدوارم با اجرای آن تماشاخانه ایرانشهر موافقت شود. کاری به نام «رام کردن مرد سرکش» که با رام کردن زن سرکش شکسپیر کاملا متفاوت است و داستانی آمریکایی و کمدی است که بازیگران بسیاری دارد.
سرویس فرهنگ و هنر برنا/مریم عرفانیان