محمدعلی علومی نویسنده رمانهای «پریباد» و «شاهنشاه در كوچه دلگشا» درگفتوگوی اختصاصی با گروه ادبیات خبرگزاری برنا از چاپ رمان جدیدش میگوید: آخرین رمانم با نام «دیو سپید پای دربند» را حدود یک ماه پیش به ناشر تحویل دادم. در حال حاضر این رمان در مرحله ویرایش است و به زودی توسط انتشارات عصر داستان روانه بازار خواهد شد.
علومی با اشاره به اینکه این رمان در قالب طنز اجتماعی نوشته شده است، افزود: اگر بخواهم خلاصهای از داستان را نقل کنم باید بگویم، داستان درباره دیو سپیدی است که از جهان دیوها به تهران تبعید میشود تا خلق و خوی آدمی پیدا کند. منتهی به محض ورود به دنیای انسانها، باکسانی مواجه میشود که اگر چه آدم رویند، ولی به شدت اهریمن صفتند. مصداق آن شعر معروف مولانا که میفرماید: ای بسا ابلیس آدم روی هست/ پس به هر دستی نشاید داد دست.
وی در ادامه افزود: هر کس این دیو را میبیند، به فکر سوءاستفاده از اوست. فریبش میدهند، آزارش میدهند و در جهت منافع خودشان از او بهره میبرند.به جز معدود آدمهایی که در پایان رمان با دیو مرتبط میشوند و واقعا راه و رسم انسانی را رعایت میکنند.
علومی با اشاره به مطلب که این رمان ناظر به وقایع اجتماعی است، اظهار داشت: ما در روابط روزمره با بسیاری موجودات روبهرو میشویم که ظاهرا انسان هستند و در واقع به خوی و خصلت دیو نزدیکترند. اما از آنجا که ما در جامعه متناقضی زندگی میکنیم، همزمان بسیاری انسانهای شریف و نجیب هم در این جامعه حضور دارند. فرم کار اقتباس از هزار و یک شب است که داستانهای متعدد در هم تنیده شده، کلیت رمان را ایجاد کردهاند.
نویسنده رمانهای «وقایعنگاری بنلادن» و«من نوكر صدّامم» درباره ماهیت طنز سالم انتقادی در حوزه جامعهشناسی میافزاید: تصور من بر این است که لزوما طنز، کارکرد سیاسی ندارد. ما باید ابتدا خودمان را نقد کنیم. امروزه در آثار ادبی تالیف شده در اروپا و امریکا میبینیم طنز به شکلی گسترده با رویکردهای متعدد و متفاوتی وجود دارد. ولی در ایران رمان طنز هنوز در مراحل اولیه به سر میبرد.
محمدعلی علومی در پاسخ به این سوال که زمان دقیق چاپ و توزیع رمان «دیو سپید پای دربند» اعلام شده است یا نه میگوید: مشخص نیست. احتمالا تا پاییز طول بکشد. ولی راستش را بخواهید برایم اصلا مهم نیست. در این فضای سرد و افسرده فرهنگی، چه اهمیتی دارد که کتاب آدم چاپ شود یا نه؟ در شرایط کنونی به نظرم اگر لسان الغیب خواجه شیراز هم در اتفاقی سورئال به زمانه ما بیاید، ابتدا عوام دورهاش خواهند کرد و پیرامون مشکلات زندگی روزمرهشان از او مدد میخواهند. از او میپرسند خواجه، شغلمان چه میشود؟ زندگی ما چه میشود؟ پولدار میشویم یا نه؟ حافظ هم میگوید: «نمیدانم، دانای غیب خداست...» بعد روشنفکران دورهاش خواهند کرد و میپرسند: «زچین زلف» بوده یا «به چین زلف!»؟ و خواجه میگوید: «یادم نیست!» بعد حافظ کاری نخواهد داشت جز اینکه پرندهای در قفس بگذارد و دوره بیفتد در شهر و فال خودش را بفروشد. فرهنگ کشور در حال حاضر در این حد مبتذل و مضحک شده.
علومی درباره مجموعه داستان جدیدی که در دست نگارش دارد توضیح میدهد: این مجموعه داستان را برای دل خودم مینویسم و احتمال اینکه روزی بخواهد به چاپ برسد، تقریبا صفر است. موضوعش سرگذشت معتادها و دختران فراری و بچههای کار و نظیر اینهاست. یعنی قصه زندگی انسانهای مطرود. آدمهایی که نه دولتها به فکرشان هستند و نه حتی خانواده و نزدیکانشان. نمیدانم در من چه اتفاقی افتاده که مدتی است تصمیم گرفتهام سخنگوی مطرودان باشم.