به بهانه انتشار مجموعه" مضراب دل" و در گفتگوی خبرنگار برنا با مژده ژیان:

عاطفه و تخیل ریشه های نهال شعر هستند

۱۳۹۴/۰۹/۲۰ - ۲۲:۱۳:۰۶
کد خبر: ۳۴۸۴۳۰
عاطفه و تخیل ریشه های نهال شعر هستند
درست خاطرم نیست از چه زمان نوشتن شعر را شروع کردم چون تا آنجا که خاطرم هست همیشه شعر می نوشتم، اما خوب به خاطر دارم که شروع علاقه ام به سروده های موزون از سن 10 سالگی و نقطه ای آغاز شد که معلم کلاس چهارمم ، شعر زیبای "باز باران با ترانه" ی گلچین گیلانی را برای ما معنی می کرد،

اشاره:

مژده ژیان شاعری که سالهاست  ساکن شهر اردبیل است، سرودن را از زمان نوجوانی آغاز کرده و در طول سالهایی که در اردبیل ساکن بوداز طریق آشنایی با کارگاه های شعر حوزه هنری استان اردبیل و راهنمایی های استاد "عسگر شاهی "  شعر را به صورت جدی دنبال کرده است.

مژده ژیان سرودن چند مجموعه شعر را درکارنامه دارد که تا بحال 2 مجموعه  از آنها را به چاپ رسانده است و درحال حاضر هم مجوز چاپ یک اثرراتوسط نشر محقق اردبیلی دریافت کرده ولی هنوز هیچ اقدامی برای چاپ آن صورت نگرفته است.

گفت وگوی حاضر به بهانه انتشار مجموعه چهارگانی های  مژده ژیان ، با عنوان "مضراب دل"؛ صورت گرفته که مشروح آن در زیر می آید.

فعالیتهای شعری تان را از چه زمان آغاز کردید؟

درست خاطرم نیست  از چه زمان نوشتن  شعر را شروع کردم چون تا آنجا که خاطرم هست  همیشه شعر می نوشتم، اما خوب به خاطر دارم که شروع علاقه ام به سروده های موزون  از سن 10 سالگی  و  نقطه ای  آغاز  شد  که معلم کلاس چهارمم ،  شعر زیبای "باز باران با ترانه" ی گلچین گیلانی را  برای ما معنی  می کرد، خصوصا  زیباترین  بخش شعر  یعنی: سبزه در زیر درختان/رفته رفته گشت دریا/ توی آن دریای جوشان/ جنگل وارونه پیدا........

به خاطر دارم که درک معنای شعردر  این سطر آخر، در آن لحظه و آن سن  و سال حس بسیار شیرین و قشنگی برایم داشت، حسی که  تا مدتها  با خود تکرارش می کردم و هنوز هم با به خاطر آوردن آن روز  و آن لحظه  تمام فضای کلاس  و  صدای معلم و هم کلاسی ها را  برایم تداعی  می کندوهنوز هم بعد از هر بارش باران در چاله های کوچک آب، دنبال نوستالژی 10 سالگی  ام  میگردم ! از آنجا بود که عشق به سروده های موزون  در من جوشیدن گرفت.

چرا شعر ؟

شاید چون زیاد اهل  صحبت های عادی نیستم ! شاید چون شعر را حرف دل میدانم ! همان که بیشتر همه  با آن سر و کار دارم

پس شعر را حرف دل میدانید؟

بله به نظر من شعر دو عنصر اصلی دارد : یکی عاطفه و دیگری تخیل

آیا کوششی  برای آموختن هنر شاعری داشته اید یا  این هنر  را بر جوشش بنا نهاده اید ؟

در نخستین قدمها هیچ  کوششی در کار نبوده  جز عشق به سرودن که  حسی جوششی بود . بعدها تنها تلاشم مطالعه ی کتابهای شعر بود  و اگر چه رشته ی تحصیلی من ادبیات بوده با این حال  اینها  قانعم نمیکرد و تلاش کردم  تا بتدریج فنون ادبی  را بیشتر  مطالعه و پیگیری کنم .

در مورد آثارتان بگویید؟

تا به امروز چند مجموعه شعر سروده ام  که فقط دو مجموعه از آنها چاپ و منتشر شده : یکی "نغمه های باران " و دیگری " نیمکتی در ذهن پاییز" و یک مجموعه دیگر هم با عنوان "بوی دانه" چند سال پیش توسط نشر محقق اردبیلی مجوز چاپ گرفته ولی هنوز برای انتشار آن اقدامی نکردم چون بعد از  چاپ دو کتابم که بیشتر سروده های  کلاسیک بودند به سرودن شعر کوتاه نگاهی تازه و علاقه ای خاص پیدا کردم  با گسترش فعالیتم در دنیای مجازی  کوشیدم بر تجربه هایم در  زمینه ی کوتاه سرایی بیفزایم بنابراین رویکردم در شعر دچار تغییراتی  بنیادین شد، بعد از آن بیشتر در محافل  ادبی حضور داشتم  و مطالعه ی من در دنیای  مجازی شعر بیشتر شد و  طبیعتا با شاعرانی  تازه آشنا شدم که تا آن روز حتی  نام آنها را نمیدانستم  و طبیعی بود که سبک  سرودن و نوع  نوشتنم نیز  رنگ تازه ای به خود بگیرد.

اکنون پس از این دوره، سه مجموعه ی دیگر آماده ی ارائه  دارم که یکی از آنها را مقدم بر دو تای دیگر میدانم و در صدد چاپ آن هستم ؛

مجموعه ی چهارگانی های من  به نام "مضراب دل"

چهارگانی ؟

بله چهارگانی

چیزهایی در مورد اسم سه گانی  شنیده بودیم ولی چهار گانی  را از شما می شنویم ،  از چهار گانی برای ما بگویید!

در این موردحرف زیاد دارم، اما سعی میکنم در حد یک پرسش و پاسخ مطبوعاتی و به اختصارمهمترین نکات لازم  را اینجا بیان کنم !

اجازه میخواهم از سه گانی شروع کنم! چرا که بدون سه گانی هرگز به تجربه ی تازه ای با نام چهارگانی  نمی رسیدم.

در واقع  سه گانی شالوده ی این تجربه بوده و من  چهارگانی را لبریخته ی سه گانی میدانم.

این قالب سه لختی  در واقع تلفیقی از اصالت و ابداع و پژوهشهای  علمی و نظری است  که در سال 89 توسط " دکتر علیرضا فولادی " شاعر و پژوهشگر روزگار ما به شعر فارسی  معرفی شده است

من  سال 90  از طریق وبلاگ دکتر  فولادی  با این ژانر آشنا شدم و به گروه سه گانی پردازان  پیوستم  و طی این سالها  بیشتر برنامه  ها، صحبت ها  و درسهای استاد  را در دنیای مجازی پیگیر شده و  قدم به قدم شاهد بودم  که سه گانی چگونه از یک " قالب  ادبی"تبدیل  شد  به یک "جریان ادبی"  و کوشیدم  پیگیر قواعد آن  باشم، حتی در سایتهای مختلفی شاعران  و وبلاگ  خودم از این  قالب  موفق  بارها نوشته ام .

پیش از ادامه ی صحبت تان  سوالی دارم، پس شما  سه گانی را  شعر روز میدانید؟

بله و  پیشنهاد میکنم به تمام اهل شعر و ادب  یک بار هم که شده   کتاب "بوطیقای سه گانی"  دکتر علیرضا فولادی را(که پیش از این  در وبلاگشان به طور پراکنده  و مدام آن را شرح  میدادند) بخوانند، یقین دارم که با من و نظرم همراه  و موافق خواهند شد !این کتاب همراه چند مجموعه سه گانی  همین روزها   منتشر می شود.

این قالب مطابق مقتضیات زمان ما پدید آمده است، ضمن اینکه  اصالت ایرانی  و فارسی اش را  از دست نداده و تا به امروز  شاعران بسیاری را به خود جذب کرده.

در مورد چهار گانی می فرمودین؟

بله   من از سه گانی بود که به  چهارگانی رسیدم.

گاهی هنگام سرودن سه گانی ها   میدیدم که سه گانی های من از حد سه لخت بودن  به حد چهار لخت سرودن  میرسند  و از آنجا  که به شعر موزون علاقه خاصی داشتم گاهی بیشتر سه گانی هایم ناخواسته رنگ و بوی رباعی  و دوبیتی می گرفت  و نیاز  پیدا میکردم شعرم را با اضافه کردن  مصراع یا سطری دیگر تمام کنم. یکی از قوانین زیبای سه گانی " زدن ضربه، به ذهن مخاطب در سطر پایانی " است که این مشخصه در دوبیتی ها و رباعی ها هست  ولی وقتی  آن را در چهار لختی های  سپید و نیمایی  بکار بردم به طعم تازه ای  رسیدم، همان که پیش از این در سه گانی چشیده بودم

چند نمونه از چهار گانی های  من :

 *بادبادک دنباله داریست

  یاد  کودکی،

گاهی ، نخش گیر می کند

 به  شاخه های تنیده ی " الزایمر " !

 

*بگذار بگذرد بهارعمرمان

بیخیال تمام  رفته ها عزیزم!

من همیشه و هنوز

 عاشق برگریزان  پاییزم

 

*پاییز قشنگ با من از ابر بگو!

من عاشق مهربانیه بارانم

با من به الفبای سلیس کودکی حرف بزن

دیوانه ی سادگی آن دورانم

 با توجه به بوطیقای سه گانی که پیش از  آن  در وبلاگ دکتر فولادی خوانده بودم: دوگانی و چهارگانی لبریخته ی سه گانی هستند، که از همان جا من به فکر سرودن چهارگانی با همان قواعد  افتادم؛

چیزی که قبلا در شاخه های  موزون ، دو بیتی  و رباعی نام داشت و در شاخه های نیمایی و سپید اسمی نداشت  ضمن اینکه قبلا زدن ضربه ی ذهنی در مصراع یا سطر آخر بیشتر شان اتفاق نمی افتاد .

 من در سال 93 چهارلختی هایم را در وبلاگی با عنوان "شاعر شعر های بارانی " ارائه کردم و همچنان  با وبلاگ سه گانی پردازان  در ارتباط بودم  و در کنار آنها به سرودن چهار  گانی  هم میپرداختم ! تا به امروز چیزی حدود 150 چهارلختی سروده ام و چنان که گفتم کتاب مجموعه چهار گانی هایم آماده چاپ است، تا چه قبول افتد  و چه پیش آید !

حرف آخر؟

در پایان  صحبتهایم این نکته را اضافه کنم که چهارگانی قدمهای اول خود را پشت سر میگذارد  و هنوز راه زیادی برای رسیدن به  قله های موفقیت در پیش دارد .

و در انتها از حوزه هنری  استان اردبیل تشکر میکنم که فرصت این صحبت را  به بنده دادند، همچنین تشکری خاص  از همراهی  های  جناب ساسان ناطق دارم  که  علاوه بر  یاری ایشان در این مصاحبه سالهاست که  همواره  شاهد توجه  و تلاش بی دریغ اشان در تمام  فعالیتها و ابداعات و ابتکارات  هنری بوده  و هستم.

 

نظر شما
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز