یادداشت وارده ؛

برای پارسا خائف؛شکوفایی و مظلومیت هنر/مالک رضایی

۱۳۹۸/۰۵/۲۵ - ۱۹:۴۵:۴۶
کد خبر: ۸۸۵۴۸۱
برای پارسا خائف؛شکوفایی و مظلومیت هنر/مالک رضایی
چرا اجازه داده نمیشود تا هنر خود عیان شود و با مدعیان هنر این همه نزاع چه حاجت است

به گزارش برنا،مالک رضایی؛"تو آن نه ای، که دل از صحبت تو بر گیرم ..."

عمر همگان دراز باد.اما شاید هم نسلان ما که در آغاز دهه هفت از زندگی خود هستیم  دوران پختگی و اوج هنر "پارسا خائف" این نوجوان خوش الحان موسیقی اصیل ایران را نبینیم، مگر به مدد عینک و سمعک،که در آنصورت هم، آیا بر محفل او راه دهند همچو منی را؟! تا افسرده دل ،افسرده کند انجمنی را؟!

همین که امروز ،درخشش آغازین او را در عرصه  موسیقی اصیل ایران می بینیم، خرسندیم که این قافله، بی کاروان نخواهد ماند.

ما نسلی هستیم که از اوان نوجوانی،صدای خوش بنان، خوانساری، شهیدی ،قوامی،خواجه امیری و.... با کلام بزرگان شعر و ادب ایران در هم آمیخت و در گوشمان پیچید. ساز و ادوات بدیعی،  ملک،  یاحقی، کسایی،جلیل شهناز ،فرهنگ شریف و...هم با آن همراهی کرد،تا به بانک چنگ و نی ،آرَد به دل پیغام وی، و یک دمی، همچون منی با آن وفاداری کند.

آنها یکی پس از دیگری از باغ موسیقی ایران رفتند و کسی در این میان، سخن خواجه حافظ نشنید که گل عزیز است، غنیمت شمریدش صحبت، که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد !

شرایط وضرورتها هم این فرصت را نداد که به ترمیم آن گلستان بکوشیم اما از آن فراموشی که بر این بوستان، بگذشت، هنوز بوی گلی  بود و رنگ نَستَرَنی.

هنوز محمدرضا شجریان نامی بود با معدود صداهایی دیگر در این عرصه، که موسیقی اصیل ایران ،بی صدا نمانَد.

اما او هم به سالهای پایانی خود می رسید و جز ناظری و بسطامی و عقیلی و قربانی و همایون و معدودی دیگر  را پشت سر خود نمی دید تا اطمینانی نسبی به لحاظ عِده و عُده، از تداوم این هنر در دل هنرمندان و هنر دوستان این مرز و بوم حاصل آید.هر چه هم می گفت که "در این بهار،ای صنم بیا آشتی کن ..."اما  گوش شنوایی نبود که نبود ! صوت داوودی که چنان محبوب بود، گویی در گوش ما، بانک چوب بود!

صدا و سیما کوتاهی در این میان داشت و به ندرت آواز صاحبان صدا، در آن پنجره و از پشت مناظر کوه و جنگل و رود به گوش می رسید تا دیدن تصاویر ساز و آواز، موجب گمراهی و معصیتمان نشود.

کسی نپرسید که ترکیب تصویر و صدا و ساز ، مگر چه منافاتی با هم دارند که از کوه و رود بهره می گیرید و اساسا وقتی صاحب صدا، حی و حاضر است، به صحرا چه حاجت است ؟! 

چرا اجازه داده نمیشود تا هنر، خود عیان شود، و با مدعیان هنر،اینهمه نزاع و محاکا چه حاجت است؟!

 تا اینکه آن دستگاه ،یکبار سنت شکنی کرد و طی برنامه ای بدیع از چند چهره در عرصه هنر و مهارتهای مختلف،پرده بر گرفت. در این میان یک چهره نیز از موسیقی اصیل ایرانی پدیدار شد.

 در برنامه ای با نام "عصر جدید" به بیش از صد رقابت فردی و گروهی در هنر و مهارتهای مختلف و در مسابقاتی مُهیج و مبتکرانه میدان داده شد.

با این نوآوری اقبال عمومی نیز تا حدود زیادی به رسانه ملی باز گشت .

این تعداد رقابت در مرحله ای به شصت و در مراحل بعدی به پانزده و نهایتا پنج رسید.اما خوشبختانه،صدا و سیما با غزلی،صید غزالی هم کرده بود .

هنرنمایی نوجوانی در عرصه موسیقی اصیل ایران ،چنان چشم داوران را خیره کرده بود که بدون حتی یک چراغ قرمز ،او را به مراحل بعدی راه داده بودند.

 همدلی مردم نیز با هنر موسیقی اصیل همراه شد و به صد زبان آشکار و پنهان گفتند، چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان ،همراه تو بودن ،گنه از جانب ما نیست.حمایت ما را اگر خواهی با چهار میلیون از ما بیا با ما به میخانه،تا اکسیر عشق بر مس ات آمیزیم و زر کنیم.

 گویی زحمات والدین و اساتید "پارسا خائف" ثمر داده بود و این بار سنگ، لعل شده بود در مقام صبر!

شاید راز این حمایت گسترده مردمی ،علاوه بر قابلیت تحسین بر انگیز پارسا در این بود که از مجموع شرکت کنندگان در آن رقابتها، فقط او بود که موسیقی اصیل ایرانی را نمایندگی می کرد .

همان اصالت را مد نظر قرار می دهم و با حفظ علاقمندی و احترام به همه رقبای گروهی و فردی وی، در مرحله پایانی رقابت نیز دوباره به او رای می دهم و برای توفیقش نیز از هر کرانه تیر دعا می کنم روان، باشد کز میانه یکی کارگر شود .

باشد که راه بزرگان موسیقی ایران کم رهرو نمانَد و نغمه های اصیل وزیبای ایران در میان صداهای زیرزمینی و خالکوبی شده گم نشود تا مبادا همه بلبلان بمیرند و نمانَد جز غُرابی...

نظر شما
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز