داستان معلمی که جان دانش آموزان را به جان خودش ترجیح داد

۱۳۹۸/۰۹/۲۱ - ۰۶:۰۶:۰۵
کد خبر: ۹۳۵۲۴۷
داستان معلمی که جان دانش آموزان را به جان خودش ترجیح داد
​​​​​​​معلم فداکار بوشهری که برای نجات جان دانش‌آموزان تا پای مرگ پیش رفت بعد از بهبودی نسبی در میان استقبال بچه‌های مدرسه به کلاس بازگشت. محمد ابراهیم‌زاده معلم مقطع ابتدایی مدرسه شهید امیری بخش آب پخش بوشهر سرمشق فداکاری را با همه وجود به دانش‌آموزان آموخت و لحظه‌ای که شعله‌های آتش فضای آزمایشگاه را دربرگرفت با به خطر انداختن جان خود همه دانش‌آموزان را نجات داد. با این پنج شنبه برنا همراه باشید تا در این باره بیشتر بدانید.

به گزارش خبرگزاری برنا؛ این معلم 34 ساله که ریه‌هایش در این سانحه آسیب دیده و به سختی نفس می‌کشید تأکید کرد اگر بازهم در این شرایط قرار بگیرد نجات جان دانش‌آموزان را بر جان خودش اولویت خواهد داد. او گفت: از کودکی علاقه زیادی به معلمی داشتم واز آنجا که پدرم معلم بود همیشه دوست داشتم جای پدرم باشم و به بچه‌ها درس بدهم.

پدر الگوی من بود و هر روز علاقه‌ام به معلمی بیشتر می‌شد. سال 89 در آزمون سراسری پذیرفته شدم و به‌عنوان معلم در روستاهای بوشهر شروع به فعالیت کردم. حضور در کنار دانش‌آموزان محروم روستایی همیشه برایم خاطره ساز بود و دو سال در روستا تدریس کردم.

بعد از دوسال به شهر آب پخش که در 65 کیلومتری بوشهر قرار دارد و 35 کیلومترهم تا دریا فاصله دارد منتقل شدم. معلم پایه ابتدایی شدم و سعی می‌کردم درس را به شکل عملی به دانش‌آموزان یاد بدهم تا خوب بیاموزند.

ابراهیم‌زاده از روز حادثه و اتفاق وحشتناکی که او را تا پای مرگ پیش برد این گونه گفت: «در پایه دوم سرفصل یکی از درس‌ها دود است و می‌خواستم به بچه‌ها مبحث دود را با شمع آزمایشگاهی نشان بدهم. همراه با 28 دانش‌آموز کلاس به آزمایشگاه کوچک مدرسه رفتیم.

شمع آزمایشگاهی شامل فیتیله و مخزن الکل است و من آن را روی میز و کنار کیت‌های آزمایشگاهی قرار دادم. مشغول توضیح دادن به بچه‌ها بودم که یکی از دانش‌آموزان که به‌دلیل مشکل جسمی کنترل ادرار ندارد و هر لحظه که خواست باید از کلاس بیرون برود بسرعت از پشت میز بلند شد و به طرف درخروجی دوید.

در همین لحظه با برخورد به میز شمع روی یونولیت‌هایی که کنار میز بود افتاد و آتش گرفت. سعی کردم آتش را خاموش کنم اما با ریخته شدن الکل شعله‌های آن هر لحظه بیشتر شدند. تصمیم گرفتم بچه‌ها را از آزمایشگاه خارج کنم. بسرعت بچه‌ها را از آزمایشگاه بیرون بردم. دود زیادی همه جا را گرفته بود. دوباره به داخل برگشتم و تصور می‌کردم آن دانش‌آموز که قرار بود از آزمایشگاه بیرون برود هنوز داخل است.

چشمانم جایی را نمی‌دید ولی با این حال همه جا را جست‌و‌جو کردم ولی یک لحظه چشمانم سیاهی رفت و دیگری چیزی نفهمیدم. این معلم فداکار ادامه داد: وقتی چشم باز کردم متوجه شدم یک شبانه روز در کما بودم و درجه هوشیاری من تا ضریب 6 کاهش پیدا کرده بود و زنده ماندن من یک معجزه بود. این دعای خیر بچه‌ها بود که دوباره به زندگی بازگشتم.

متأسفانه به دلیل استنشاق دود مواد شیمیایی ریه هایم آسیب دیده و دچار نفس تنگی شده‌ام ولی بعداز 4 روز وقتی از بیمارستان مرخص شدم به دیدار دانش‌آموزانم که با شاخه‌های گل منتظرم بودند رفتم. از اینکه همه آنها در سلامت بودند خوشحالم و اگر بازهم در این شرایط قرار بگیرم برای نجات دانش‌آموزانم دست به هرکاری خواهم زد.

 

نظر شما
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز