رزمنده‌ای«رِیبن» بر چشم و منتقد:

آبادان را از دَره اشک در بیاورید/فوتبال آبادان را سنتی نگه داشته و سیاسی کرده‌ایم

۱۳۹۷/۰۷/۰۷ - ۱۷:۱۷:۵۶
کد خبر: ۷۵۸۵۵۰
آبادان را از دَره اشک در بیاورید/فوتبال آبادان را سنتی نگه داشته و سیاسی کرده‌ایم
در آستانه آغاز هفته دفاع مقدس کمتر از حدفاصل ۳۱شهریور ۵۹ تا ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ صحبت کردیم تا با رزمنده‌ای از رزمندگان آن سال‌ها از آبادانی رو به جلو در روزهای فراغت از توپ و گلوله حرف بزنیم، آبادانی که جنگ را ۳۰ سال است پشت سر گذاشته ولی جنگزدگی را نه. با«علی پارسا» در ضیافت آب خنک از بحران آب آبادان گفتیم و بحران‌های مشابه؛ بحران‌هایی که این مردِ سابق نفت و پالایشگاه معتقد بود نشات گرفته از عدم کارآیی مدیران بحران‌اند!

در ذیل، گفت و گوی علی پارسا را با خبرنگار برنا از آبادان می خوانید.

 

گاهی شاید لازم باشد علاوه بر روایت‌های جنگ از آدم‌های مغفول دفاع مقدس هم صحبت شود؛ به عنوان یک رزمنده‌ی آن ایام اگر بخواهید از انسان‌های جامانده‌ی آن سال‌ها حرف بزنید، چه کسانی را نام می‌برید؟

آنهایی که در حال حاضر هستند بدون توقع‌اند، بخشی بیرون از آبادان هستند و بخشی در این شهر. به نظرم بیشتر از آدم‌ها، تدوین تجربه‌ها بوده که مغفول است، تجربه را باید یک انسان بدانید که روایت نشده است، به کارگیری متدهای اجتماعی، انسانی و مدیریتی مغفول‌اند، این‌ها را با نگاه روز می‌گویم، یاد شهدا در آبادان کمرنگ و مغفول است، در مدار تسبیح، خاک آبادان مغفول است، ولی مثلا می‌گوییم جانبازی داریم به نام غلام ضرغامی که دیده‌بانی می‌داد و دیگر نیست که روایتگر فیلم «ملکه»ی باشه آهنگر بود، آنهایی که مغفول ماندند بدون ادعا هستند، ولی از تفکر و تدوین تجربه‌ها خبری نیست، همچنین ارزش‌هایمان مغفول مانده است.

در تلاقی دو واژه«جنگ» و «آبادان» تیتر چیست؟

امام وصیت های اساسی بسیاری برایمان برجای گذاشت؛ «نگذارید انقلاب به دست نااهلان بیفتد» یا «در پیچ و خم زندگی شهدا را فراموش نکنید» در مورد ایستادگی آبادان هم می‌توان گفت، آبادان مظلومِ تفکر ماست.

ارتباط این جمله‌ی آخر با جنگ را متوجه نمی‌شوم.

اگر ما یک خمپاره به عراق می‌زدیم آغازگر جنگ می‌شدیم، آنها ۳۱ شهریور جنگ را آغاز کردند، شوکی به همه ما وارد شد. همه می‌گفتند اسلام و معنویت در کشور حاکم شده و عراقی‌ها ضعیف هستند، کسی نگفت مهم‌ترین ارتش نیروی زمینی خاورمیانه را عراق دارد و ضعیف نیست. بعد از انقلاب ارتشی متلاشی داشتیم و تازه سپاه‌مان شکل گرفته بود و ما به تدریج وارد جنگ شدیم و همه پای کار آمدند، البته بعضی‌ها هم هجرت کردند، چه بسا برخی هم بعد از اینکه خانواده‌هایشان را از شهر خارج کردند، در راه برگشت به آبادان شهید و یا اسیر شدند، یعنی آبادانی‌ها ناموس خود را از دسترس دشمن دور کردند و دوباره به جنگ برگشتند. شهر آبادان به شکل اضطرار درآمد، باید برای پیشگیری از سقوط برنامه‌ریزی می‌شد، ابزارها چیده شد، سنگرها و خاکریزها مهیا شدند، زنان نقشی عمده را ایفا می‌کردند، ارتباطات آسیب دید و لازم شد رادیو نفت ملی نقشی ارتباطی را بازی کند،سه بیمارستانی که در دنیا بی‌نظیر بودند به جنگ خدمت کردند، ستاد سوخت و تخلیه تشکیل شد و البته حماسه‌ی ذوالفقاری که حماسه‌ی تجلی و مصداق آیات خداوندی است شکل گرفت.

در عین حال با وجود جنگ، در شهر زندگی در جریان بود، بعد از دو سال از عراقی‌ها پرسیدند چرا آبادان را نگرفتید، گفتند ما آدم‌هایی دیدیم رزم‌دیده، مجهز به صلاح و بلندقد، این حکایت همان کشاورزی است که با چوب بود؛ با همه اینها باید گفت که آبادان زخم‌خورده و مصدوم از دفاع مقدس؛ در انتظار مرحم است. در آبادان «سر» باخته شد و باید هوای سرباختگان را داشته باشیم. کلمه‌ی مظلوم را از آبادان بگیرید؛ آبادان را از مظلومیت جدا کنید، باید رو به جلو حرکت کرد، مظلومیت باید پاک شود. به صبوری مردم و مظلومیت آبادان پایان دهید.

حالِ امروز آبادان بعد از عبور نزدیک به ۳۰ سال جنگ، چطور است؟

روزگاری است که همه حرف می‌زنند، یا کلا خوب حرف نمی‌زنیم یا به دلیل اینکه به سرعت نظراتمان تغییر می‌کند نگاه فرسایشی روی گفته‌هایمان ایجاد می‌شود و به آرشیو گرایش پیدا می‌کند. درست است که می‌خواهیم محلی صحبت کنیم ولی نمی‌توان از بیرون اقتباس نگیریم زیرا متدهای آموزشی‌مان به این صورت بوده، مثلا باید از فرهنگ عاشورایی بگوییم، ظرفیت‌یابی دوران باشکوه و سنجش ایران و شجاعت ایرانی‌ها که نه خاکشان را از دست دادند و نه دینشان را، بلکه تقویت هم شدند.

یعنی معتقدید در آستانه‌ی هفته دفاع مقدس، آبادانی که سقوط نکرد به صورت گسترده محدود شد به فعالیت تئوری‌ها و تئوریسین‌ها؛ بدون آنکه به صورت عمومی«اجرا و عمل» ببینیم؟

منابع ما در حال هرز رفتن است و در مسیر سالم نیست، به همین دلیل انرژی‌ها بخار می‌شود و در نهایت منابع انسانی‌ که به نوعی نه براساس شایستگی بلکه با ارتباط منصوب می‌شوند، ضررهای چند جانبه‌ای به شهر وارد می‌کنند. در کتاب«سپیده دم در آبادانِ» استوارت زمان انتقال سربازان خارجی به اهواز، چند سرباز ایرانی شهید می‌شوند و خارجی‌ها می‌مانند، از مابقی بازمانده‌ها که سوال کردند چرا اُسرا زنده ماندند و سربازان ایرانی شهید شدند، می‌گویند زیرا رسول اکرم(ص) فرمودند که با اسرا مدارا کنید؛ ما آب قمقمه‌ی خودمان را به اسرا می‌دادیم، پس اعتقاد با ملیت‌مان جوش خورده است. این‌ها نگاهی تلفیقی شده است، در اشعارمان هم همینطور است. ما دین قشنگی داریم، وقتی به کلیسا می‌روم و می‌بینم چراغش خاموش است تاسف می‌خورم و می‌گویم این نتیجه‌ی تفکرات کدام فلج فکری است، همانطور که چراغ مسجد روشن است چراغ کلیسا هم باید روشن باشد. مگر حضرت عیسی نفرمود بعد از من پیامبری به نام احمد می‌آید، پس ما باید بتوانیم ترویج اخلاق کنیم، ما شهید مسیحی و زرتشتی داریم، ما در جنگ سه هزار شهید افغانی داشتیم، پس باید نگاه‌های تنگ را به نگاه‌های بزرگ تبدیل کنیم.

شما ببینید بازده‌ی پیام فرهنگی امام حسین(ع) چه بوده، رسول خدا و کتاب قرآن آخرین کتاب نازل شده است، خارجی‌ها هم به این مِتُد رسیده‌اند که در آمریکا مدرسه‌ای به نام حسین(ع) تاسیس می‌کنند و در آن لوازم‌التحریر رایگان است، یا در سوئد به نام امام حسین(ع) میوه و سبزیجات حراج کرده بودند، پس فرهنگ فراگیر، منافات با ملیت ندارد.

با توجه به این گفته‌ها می‌شود به موضوع ورود بدون ویزای اتباع خارجی به آبادان اشاره کرد؛ با توجه به فراملیتی بودن فرهنگ در دنیای امروز، در خصوص حالت تدافعی عمومی در آبادان در مورد ورود گردشگر کشور همسایه چه نظری دارید؟

بعد از انقلاب دو عامل همراهمان بوده که نتوانستیم این‌ها را سم‌زدایی کنیم، یکی غفلت و دیگری نفوذ؛ که نفوذ، نفاق هم بوجود می‌آورد، این‌ها پیوسته وجود داشتند، جاهایی زیرساخت‌ها را درست نکرده و درها را باز کردیم، غافل از اینکه وهابی و آمریکایی در همان شهرهای نزدیک عراق حضور دارند، دورتر از ما در سوریه اقدام کرده و موفق نشدند، در قطر هم به همین صورت در نتیجه این بار عراق را پایگاه قرار داده تا ایجاد فتنه کنند و باورهای دینی‌مان را تخریب کنند، بدون تردید وقتی خانواده‌ای از عراق می‌آید و در اینجا حتی خانه‌ای می‌خرد، کسی اعتراضی ندارد ولی در غیر این صورت مخالفت‌های عمومی وجود خواهد داشت، اینجا بحث عرضه و تقاضاست، مثلا اگر ۲۰ هزار نفر وارد آبادان می‌شوند، باید محصولات و اقلام را هم بیشتر می‌کردند که نرخ‌ها بالا نرود و همه بتوانند استفاده کنند و ارز هم وارد کشور شود، این کار انجام نشد و فشار به مردمی که در جنگ بودند و سختی کشیدند وارد شد.

پس به صورت بنیادین به شرط تامین زیرساخت شما موافق حضور گردشگر عراقی در اروند هستید؟

بله. ولی باید تعریف وجود داشته باشد، ما در منطقه‌ی گردشگرخیز زندگی می‌کنیم، وقتی ۴۰ نفر افسر کارشناس خارجی می‌آید و با چفیه از شلمچه بازدید می‌کنند و می‌بینند که آبادان طی جنگ سقوط نکرده، آیا با آنها صحبت کرده‌اید و نظر کارشناسی‌شان را در مورد جنگ گرفته‌اید که چرا این مقاومت نتیجه گرفته تا گفته‌هایشان را از زبان خودشان در قالب یک کتاب در بیاوردید، این بخشی از گردشگری نظامی است، در گردشگری فرهنگی سفیرهای اخلاقی داریم، گردشگر انگلیسی آمده بود و گفته بود که حاضریم بیاییم و قبرستان انگلیسی‌ها را در آبادان بسازیم ولی استقبال نشد، موزه‌ی ما رها شده است، باغ موزه‌ی دفاع مقدس آبادان چرا به حال خود رها شده است، این مکان‌ها بکرند. حاشیه‌ی اروند زمانی مرز بوده و ما به عنوان بسیجی در آنجا پاسداری می‌دادیم، در همین مرز انگلیسی‌ها گیر افتادند و آمریکایی‌ها نتوانستند عبور کنند و در کنار آن جنگ خلیج فارس را داشتیم، این مردم همان مردمی هستند که در جنگ ایستاده‌اند، همان جوانانی هستند که اگر فردا مشکلی پیش آمد به خاطر غیرتشان دوباره با دشمن به میدان جنگ می‌روند؛ باور کنید ما هم که در جنگ بودیم تا قبل از شروع دفاع،«عینک ریبن» به چشم می‌زدیم.

با توجه به اینکه عمده‌ی تقاضای گردشگری ما از کشور عراق است و در عین حال جنگی ۸ ساله را با این کشور پشت سرگذاشتیم؛ عرضه محصول فرهنگی به شهروند عراقی امکان‌پذیر است؟

نامه‌ای که آبادان به رئیس جمهور نوشت را یک بار دیگر مطالعه کنید، در آن کامل توضیح داده‌ام، به دولت قبلی گفتیم که اینجا آبادان است و به دولت فعلی هم همین را می‌گوییم. نگاه ما مخالف چپ و راست است، ما نگاهی فراجناحی روی امور داریم و بازیچه‌ی افکار قرار نمی‌گیریم، در مورد منطقه و جاذبه‌های گردشگری‌مان، تکنولوژی‌های معماری، ساختمانی، حفظ و استقامت آنها، مراودات اجتماعی، قوم‌شناسی و جامعه‌شناسی و تغذیه صحبت کردیم. ما این شرایط را بوجود نیاوردیم، ما بخشی از تراکم انرژی را در جوانمان حل نکردیم که جوانان‌مان به افیون پناه نبرند، این موضوع بدون تعارف وحشتناک است، به دلیل اینکه خوب فکر و کار نمی‌کنیم، اتاق فکر نداریم، مسئولان هم از تفکر می‌ترسند و راهکار نمی‌دهند. جوانان ما حاضرند به طور رایگان راهکار بدهند، ما در جاذبه‌ی گردشگری با خارجی‌ها ایجاد فضا و ارتباط نکردیم، اگر به خوبی جاذبه‌های‌مان را تعریف کنیم، قطعا خارجی‌هایی به غیر از گردشگران عراقی به کشورمان خواهند آمد.

در لابلای کلام‌تان از جاذبه‌های گردشگری دفاع مقدس در آبادان گفتید، با تاکید دوباره بر این مهم که در حال حاضر عمده گردشگر حاضر در اروند را گردشگر عراقی تشکیل می‌دهد، فراباور و رویایی نیست که به توریستی که خود هشت سال در همین جنگ حضور داشته، آثار جنگی را عرضه کنیم؟

آدم‌هایی که در اینجا قرار داده شده‌اند نگاه جهان‌شمولی به امور ندارند، به مسئولان ذیربط گفته‌ام با انتصاب‌هایی که کرده‌اید حسن شهرت خود را به سوء سابقه تبدیل می‌کنید، ما تشریفات بین‌الملل داریم، دهه‌ی هفتاد چرا بروشور آبادان را فارسی و انگلیسی آماده کردیم، از تهران به ما گفتند چرا نواحی مسکونی و نخیلات را در بروشور نام بردید، گفتم اینها جاذبه هستند باید کاردارهای ما بروند تبلیغ کنند تا گردشگر بیاید، می‌خواهم بگویم بچه‌های آبادان متفکر هستند؛ شنیده‌ام در انگلیس روزی به نام آبادان است که آن را جشن می‌گیرند، ما جاذبه داریم اگر می‌گوییم صدور انقلاب، منظورمان اسلحه نیست منظورمان صدور اخلاق، نگاه و اندیشه است، متاسفانه برنامه‌ریزهای‌مان افق ندارند.

پس معتقدید نباید محدود باشیم به پذیرش گردشگر عراقی؟

اصلا نباید محدود باشیم.

شرایط جغرافیایی آبادان این محدودیت را تثبیت نمی‌کند؟

نفراتی آمده‌اند که آثار باستانی اصفهان، شیراز و... را ببینند اگر توجیه شوند برای دیدن زندگی مردم در جنگ به آبادان و خرمشهر هم می‌آیند تا اروندی که سقوط نکرد را هم تماشا کنند و در عین حال معماری و تکنولوژی را هم می‌بینند، با مجموعه‌ای از خارجی‌ها که صحبت کردم آرزو داشتند که آجرهایی را از اینجا به یادگار ببرند، ما باید گردشگر صنعتی و فرهنگی تعریف کنیم که قطعا موفق هم خواهد بود. خارجی‌هایی که آمده بودند می‌خواستند دستگاه پرچی که در پالایشگاه است را ببینند، به همین دلیل هم در حال حاضر آنجا موزه شده است. ادوارد بینز به آبادان آمد و قبر پدربزرگ و دایی خودش را در قبرستان بریم پیدا کرد و گفت حاضریم اینجا را بسازیم، این‌ها نمونه‌هایی است که برایتان می‌گویم. چرا این جاذبه‌ها را بسته‌ایم، چرا آنها را بعد از جنگ پرورش ندادیم.

این افراد را باید صرفا به عنوان گردشگر ببینیم یا سرمایه‌گذار در حوزه گردشگری؟

کنار دیدن اماکن می‌توان سرمایه‌گذاری هم کرد، یکی از ایرادهای ما این است که سرمایه‌ها را می‌پرانیم، فرانسوی‌ها برای دیدن پالایشگاه دوم آمدند که سرمایه‌گذاری کنند، مترجم‌شان ایرانی بود، دقیقا همزمان بود با آتش گرفتن بازار چینی‌ها، خانمی که برای بازدید آمده بود عنوان کرد که همانطور که بازار چینی‌ها را آتش زدند، پالایشگاه ما را هم آتش می‌زنند و اینجا جای سرمایه‌گذاری نیست، به آنها گفتم چرا به جای این حرف نگفتید نگاه کنید به این«بویلر»های بلندی که نزدیک به ۱۰۰ سال است در پالایشگاه ساخته شده و همه مثل بچه‌شان از آنها نگهداری می‌کنند و به غیر از صدمه‌ی دشمن حتی یک آسیب انسانیِ داخلی ندیده است، بنابراین مردم این منطقه قدر شناسند، سرمایه‌گذار را هم مثل فرزند خودشان می‌دانند، زیرا در این کنش، گردش اقتصادی وجود دارد.

پالایشگاه دوم(خوزستان) که البته امروز نگاهِ عمومی مایوسی به جان گرفتنش وجود دارد.

 چرا پالایشگاه دوم ساخته نمی‌شود، برنامه‌ریزی شد که پالایشگاه ۱۸۰ هزار بشکه‌ای بهره‌برداری شود، سال ۹۱ هم باید به بهره‌برداری می‌رسید، در منطقه‌ی ۳۴۰ هکتاری ۱۰میلیون لیتر بنزین تولید می‌کرد، گره‌ی کار اینجا بود که ۲۵ درصد سهام آن متعلق بود به شرکت پالایش نفت آبادان و ۷۵ درصد هم سرمایه‌گذاری داخلی یا خارجی بخش خصوصی، با نگاه نو محیط زیستی، با هر لیتر بنزین ایجاد اشتغال می‌شد، چرا بخش اقتصادی منطقه آزاد نتوانسته سرمایه‌گذاران را برای ساخت این پالایشگاه هدایت کند، با این کار می‌توانستیم نگاهی هم به آینده‌سازی داشته باشیم، با راه‌اندازی این پالایشگاه می‌توانستیم فرآورده صادر کنیم، اگر این پالایشگاه ساخته می‌شد کمک بزرگی به بحران بنزین بود. یک ایرادی هم به مسئولان وارد است، در هر اداره کمیته‌ی بحران داریم ولی چرا بحران آب را ندیدیم و مردم کف خیابان فریاد زدند.

در بحث شوری و کمی آب موافق حضور مردم در روزهای بحران به خیابان‌ها بودید؟

یک جایی تنگنا چنین واکنش‌هایی را در برخواهد می گیرد.

اما در این مورد موضوعاتی حائز اهمیت است مثل اینکه اطلاع‌رسانی صورت گرفت و یک بازه زمانی برای حل شدن معضل آب اعلام شد ولی در این حدفاصل هم اعتراض صورت گرفت، این سبک و سیاق اعتراض‌ها را با توجه به اینکه در نقطه‌ی مرزی زندگی می‌کنیم، مناسب می‌بینید؟

نقطه‌ی مرزی را اگر بخواهیم تعریف کنیم، نگاهی ژئوپلتیک هم باید داشته باشیم، شما درها را بی‌رویه باز کردید، از کجا می‌دانید در بین افرادی که وارد می‌شوند خرابکار نیستند، با این کار فقط بار نیروهای انتظامی و امنیتی را بیشتر می‌کنیم که باعث فرسایش‌شان می‌شود، زیرا ابزاری را در اختیارشان نگذاشتیم، در این خصوص مدیران باید تدبیر کنند. سند راهبردی داشتیم که یک سال و نیم خوابیده بود، گفتیم ما رزمنده‌ایم مگر می‌توانیم طومار بنویسیم، با این کار فرمانده‌ی کل قوا را ناراحت می‌کنیم، در نتیجه با قلم‌مان اقدام کردیم و از آقای باقری؛ وزارت دفاع جواب هم گرفتیم. با اعتراض به مسئولان بومی باید گفت که اگر با قلم و با انتقادِ رسانه هوشیار نشدید، مردم با فریاد از پشت میز بلندتان می‌کنند، بنابراین برای شناخت بحران‌ها شاخک‎هایتان حساس باشد و برای درک متقابل تامل داشته باشید؛ بیاید و بگویید که در خارج از کشور خانه دارید یا فرزندانتان در کشور دیگری هستند؛ از قدیم در آبادان متداول بوده که به خارج از کشور می‌رفتند و می‌آمدند، بگویید به دلیل اینکه تجارت می‌کنیم خانه‌ای در کانادا داریم، چرا پنهان‌کاری می‌کنید، چرا کسی نمی‌گوید «علی دایی» از کجا آورده، زیرا مسیر حرکتش شفاف بوده، ولی مسئولی که به آبادان آمدی و خانه‌ای چندین میلیاردی در تهران گرفتی، مردم می‌گویند چطور چندشبه به این پول رسیدی، مردم همه چیز را می‌دانند که باید هم بدانند، فرمایش مولا علی(ع) این است؛ از من همه چیز را بدانید به غیر از اخبار نظامی. مردمی که در بحران آب به خیابان‌ها آمده بودند حتی شیشه‌ای را هم نشکستند مردم این شهر بافکرند، اینقدر به آنها فشار آمد که رزمنده و برادر شهید گفت ما آب برای طهارت نداریم. چرا محلی را در نظر نگیریم که مردم بیایند و در آن صحبت کنند، باید به احترام شعور مردم فضاسازی کنیم. اجناس که گران شده، ماهی که گیرشان نمی‌آید، آب هم که بسته شده، خاک هم که هست، ما باید فضایی ایجاد کنیم که مردم به راحتی در آن صحبت کنند و آن انرژی که باید با صحبت کردن تخلیه شود، در فضایی کنترل‌شده تخلیه شود.

قطعا نقد حق مردم تشنه بود ولی این انتقاد هم وجود دارد که اعتراضات به بحران آب ساختارمند نبود و لیدر نداشت، هر روز شاهد بودیم که در فضای مجازی اطلاع‌رسانی‌های متنوعی برای شکلی از اعتراض انجام می‌شد در حالی که منشا این بیانیه‌ها و درخواست‌های تجمع معلوم نبود و احتمال شکل‌گیری بی‌نظمی اجتماعی و حتی بحرانی فراتر از بحران آب را بوجود می‌آورد.

اگر شاخک‌های مسئولان نسبت به اتفاقات حساس نباشد، هنجار به ناهنجاری تبدیل می‌شود، وقتی می‌گویید لیدر نداشت یعنی خودجوش و مردمی صورت گرفته، چهره‌های موجه مثل آقای سیدغدیررمضانی وآقای حمید چهره‌نگار باحضور فردی هشدار مقدماتی داده بودند، در هر حال حاضر دعوای این دولت و آن دولت هم وجود دارد و ما هم متوجه می‌شویم در نتیجه سعی می‌کنیم آب به آسیاب دشمن نریزیم، باید بحران‌سنجی کرد و در نگاه به آینده تیزبین بود و ببینیم چه بحران‌هایی ممکن است پیش بیاید، باید فضاسازی شود تا مردم حرف‌هایشان را بزنند و از حرف‌های مردم ایده گرفته شود، از گنجینه‌ی عقول مردم استفاده کنید. اگر مردم حرف می‌زنند نگاه اصلاحی، رفاهی دارند. خبرنگار منتقد را راه نمی‌دهید در حالیکه رشدتان در این است که خبرنگار منتقد حضور داشته باشد، در چنین جمعی خبرنگار مبلغتان و یا افرادی که نیاز به پول دارند را نیاورید بلکه از منتقدین نظر بخواهید، این افراد می‌شوند بازوی اجرایی شما.

پس یکی از ضعف‌های ساختار اجتماعی آبادان را ضعف در حوزه ارتباطات می‌دانید.

دقیقا. به دوستان‌مان می‌گویم که شما در علوم ارتباطات لنگ می‌زنید، پیام، چرخش پیام و«فیدبک» را نمی‌شناسید، چرا منطقه آزاد می‌خواهد شهر را یکدست کند، می‌خواهم بگویم چرا بعضی‌ها که باید بَرند مهربانی باشند، وسیله‌ی نفرت می‌شوند، این‌ها همه بازده دارد. دو سال است شهردار منصوب شده، ایراد کار کجاست(؟) آقایان نماینده و اعضای شورای شهر باید تاج، افتخار و مدالتان خدمت به مردم باشد، چرا کارگرهای شهرداری چهار ماه است که بدون حقوق مانده‌اند. قبلا در بازرسی کشور می‌گفتند مبلغ اختلاس یک میلیارد به بالا را اعلام کنید. اینقدر عنوان کردند که یک میلیاردی‌ها به سه هزار میلیارد تبدیل شدند، اگر در بدو ورود پیشگیری کنید مدیر کاری نمی‌کند که قداست‌ها ریخته شود، در نتیجه کارگر خوب نظافت نمی‌کند و کارمندان سر وقت سر کار نمی‌روند. اگر نفری که در سیستم مهم صنعتی کار می‌کند یک نمونه آزمایش را خوب ندهد، ۶ ماه بعد خورندگی در سیستم بوجود می‌آید که نمی‌دانید از کجا ایجاد شده است، چرا این نگاه هوشیار را نداریم. اصلاح نگاه و رفتار و فضاسازی برای تخلیه انرژی را باید بوجود بیاوریم تا بتوانیم شهری مناسب داشته باشیم.

به شکل محاوره و خودمانی بسیاری از مواقع دلخوشی مردم آبادان را پرداختن به ورزش تعریف می‌کردند؛ به عنوان فردی که روزگاری مدیریت ورزشی-رئیس وقت هیات مدیره باشگاه صنعت نفت آبادان- را نیز در کارنامه دارد؛ وضعیت این دلخوشی عمومی را چطور می‌بینید؟

ساختار درست نیست و مشکل این ساختار با تشکیلات حل می‌شد، بعد از جنگ بخشی از دلخوشی با شکل‌گیری مدرسه‌ی فوتبال، جذب جوانان و فرهنگ‌سازی زنده شد.

چرا فقط می‌گویید فوتبال؟

 به دلیل اینکه تجربه ام در این بخش است. بعضی وقت‌ها در ۵ مهر جشنواره بوکس برگزار می‌شود، روزی به دوستانم در رشته‌ی بوکس گفتم، در هر حال جشنواره بوکس را راه بیندازید، زیرا یکی از شرایط مرزداری حفظ روحیه‌ی تهاجمی است و این رشته به روحیه تهاجمی مرزدار کمک می‌کند، در رشته‌های دیگر ورزشی هم چهره داریم، مثلا ورزشکار اسنوکرمان در آسیا به راحتی چهره می‌شود، کشتی‌گیرهای‌مان هم به همین صورت؛ یکی از اشخاصی که مغفول مانده، آقای شالو غفاری است. در آبادان شایستگی و تجربه وجود دارد، ولی اشخاصی که بر سر کار می‌آیند یا وابستگی به مدیریت دارند و یا مشکلاتی دارند، البته بخشی هم مشکل اسپانسرینگ است. در  گذشته وزارت نفت امکانات در اختیار صنعت نفت می‌گذاشت، باشگاه‌های کارگر و شاهین، تاج و... سازنده می‌شوند و در قهرمان کشوری حضور پیدا می‌کردند، مثلا آقای باشی در پیشکسوتان شنا حضور دارد، در اسکواش و تنیس هم به همین صورت، ولی باید دید چرا همه چیز آسیب دیده است. ببینید برای مسابقات بوکس سالن شلوغ می‌شود، برای کشتی هم به همین صورت، ولی فوتبال به دلیل اینکه ادغام تمام هنرهاست و جذابیت دارد، تماشاگر بیشتری دارد، در فوتبال بحث اقتصادی، علمی، روانشناسی، جامعه‌شناسی و آدرنالین وجود دارد، تمام رشته‌ها به کمکش آمده‌اند، ولی در آبادان فوتبال را کمی سنتی نگاه داشته‌ایم و سیاسی کرده‌ایم. البته باسایه دلال ها و... .

فوتبالی که  سکوهای ملتهبی دارد.

در حال حاضر دشنام در فوتبال رواج دارد در صورتی که زمانی که ما بودیم کنترل کردیم تا دشنامی گفته نشود، استادیوم را تقسیم‌بندی کردیم و با تماشاگرهایی که تحت فشار بودند صحبت می‌کردیم و اجازه می‌دادیم فشارهای عصبی‌اش تخلیه شود، البته باید اصولی این اتفاق صورت گیرد. امروز هم ناملایمات و تنگناها وجود دارد و می‌خواهیم فوتبال بیماری هم به نمایش بگذاریم، در نتیجه همه چیز خراب می‌شود، باید چند کار انجام داد، امروز می‌خواهیم آسیایی شویم ولی به دلیل ضعف ساختار این اتفاق نمی‌افتد. وقتی ما صاحب سبک و باشگاه هستیم و مدل باشگاه‌مان انگلیسی بوده، چرا مثل لیورپول نشویم. اگر در جامعه همه را به کار گیریم حتی مخالف‌ها هم دوست می‌شوند بعد می‌توانید خروجی و سازندگی خوبی داشته باشید. در نکوداشت مرحوم محمد سعدونی صحبت کردم که چرا روی پیراهن رئال مادرید و بارسلونا تبلیغات انجام می‌شود، کشورهای عربی آرزو دارند پا به کشورمان بگذارند، خواهش می‌کنم استادیومی به شکل«الدحیل» قطر درست کنید که تنظیم هوا داشته باشد، وقتی در تابستان هوای استادیوم خنک باشد، تماشاگر عصبی نمی‌شود و فحاشی نمی‌کند، نفع این کار هم این است که تیم‌های باشگاهی ما که در کشورهای دیگر مسابقه دارند در آبادان اردو می‌زنند و چرخش اقتصادی در شهر ایجاد می‌شود، در نتیجه در جام جهانی 2022 قطر، آبادان می‌تواند مکانی باشد برای برگزاری بازی‌های مختلف و محل اسکانی برای تیم‌های کشورهای مسلمان، این کارها باعث ورود ارز هم می‌شود.

اتفاقی که کیش در حال برنامه‌ریزی برای آن است.

بله. این کار را در کیش شروع کرده‌اند اما در کیش اگر هواپیما بلند نشد، خدای نکرده سونامی شد، چه باید کرد، ولی آبادان دارای جغرافیای خوب، مردمان خوب، بازار متنوع، راه‌های آبی، خاکی، هوایی و... است، آبادان نقطه‌ای خدادادی است. بایستی با کشور قطر در این خصوص صحبت کرد، چرا باید فقط ساربان شترهای آنها باشیم.

با همه این گفته‌ها، آبادانِ«آینده» باز هم حسرت«گذشته» را خواهد خورد؟

ما در جغرافیای مقاومتیم، استکبار را می‌توانیم با مقاومت مرعوب سازیم؛ در جاذبه‌ی کشوری می‌توانیم جذب سرمایه‌گذار داشته باشیم، مردم باشعور و بازاری‌های منصفی داریم، اینها همه ارزش‌های این شهر است. برای پرهیز از اعتیاد به یادمانه‌ها باید به شعور مردم احترام گذاشت، سال ۶۸ گفتند آبادانی‌ها بیایند، شهر را بسازند، بدون زیرساخت‌ها و مشکلات آبی که داشتیم، امروز هم مانند همان سال بدون زیرساخت درها را باز کردیم و گفتیم بدون ویزا وارد شهرمان شوید، چرا این کار را انجام دادیم، با کدام کارنامه به این نتیجه رسیدیم. شهردار و اعضای شورای شهر باید بیایند و سمینار برگزار کنند. به نام اولین شهردار شهید و عملیات«ثامن‌الائمه» که نام امام هشتم هم است. قطعا سرمایه‌گذارهای مشهدی برای این کار پیشقدم می‌شوند؛ ما افراد سرمایه‌داری داریم که به دنبال باقیات و صالحات هستند، باید اعضای شورای شهر را بین شهرداری نواحی مختلف تقسیم و ایجاد رقابت کنیم تا کارها بهتر انجام شود. باید نقد کنیم تا ساخته شویم، اخبارخوبی نداریم، بنده از این به بعد در شهر آرام نمی‌نشینم. فرهنگ حسینی با فرهنگ انتقادی شکل می‌گیرد، فرمایش امام حسین(ع) این است که مراجعه‌کننده‌ها نعمت هستند آنها را از خود نرانید. باید اصلاح مفاسد داشته باشیم، قرار نبوده این مفاسد در اسلام ما باشد، باید نگاهی نو به منطقه داشته باشیم، ما دارای منطقه‌ای تاریخی، مذهبی و مقاوم هستیم. آبادان پراکندگی اداره دارد و برنامه‌محور نیست و از هم گسیختگی برنامه‌های شهری دارد، چند حاکمیتی در آن بیداد می‌کند، توسعه براساس چشم‌انداز برای آن طراحی نشده است، دستگاه اجرایی براساس نیازمندی‌های شهرستان نیست، از بین رفتن ظرفیت‌ها از جمله، تجارت و کشاورزی مشکل‌ساز است، بعضا مسئولان ضعیف و غیربومی داریم، عدم شفافیت منطقه آزاد، عدم اهتمام مسئولان به میزان اشتغال جوانان، عدم تعادل ارزی و مشکل مایحتاج در این شهر ملموس است. در مسیر روانیِ«مدیریت تغییر» می‌گویند مسیرِ مدیریت تغییر در سازمان را به دره‌ی ناامیدی تشبیه می‌کنند که سخت‌ترین قسمت آن برای مدیران و مشاوران مدیریت تغییر است، این دره را تشبیه کرده‌اند به ناامیدی و دره‌ی نا امیدی را به دره‌ی اشک، زیرا می‌گویند این تغییر اشک متولیان را در می‌آورد تا بتوانند سازمان خود را از این نا امیدی خارج کنند؛ آبادان را از دره‌ی اشک در بیاورید.

 

 

 

 

گفت و گو: امین جوکار

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظر شما
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز