به گزارش گروه خبر خبرگزاری برنا، «استیون ای کوک» برای فارن پالیسی نوشت: کشورهای خاورمیانه هم مانند دیگر جهانیان به دقت سیرک سهصحنهای اخیر تشکیلات سیاسی آمریکا را زیر نظر داشتند: بیکفایتی دموکراتها در ایالت آیووا، رفتار نامتمدنانهی مقامات آمریکایی پیش و پس از سخنرانی سالانهی “وضعیت عمومی کشور” و نمایشی بودن استیضاح ترامپ، خاورمیانهای ها را به هراس انداخته است.
رسیدن به این اطمینان که ترامپ به دور دوم ریاست جمهوری خواهد رسید نمیتواند ناباوری و ناراحتی ناشی از بیکفایتی روزافزون آمریکا را از میان بردارد. کشورهای خاورمیانه هم نگران این دوقطبیشدن آسیبشناسانهی آمریکا و هم نگران پیامدهای این دوقطبی شدن برای روابطشان با ایالات متحده هستند.
آنها در این زمینه بیکار ننشستهاند. مثلا اماراتیها که به خوبی از تردیدها و نوسانات آمریکا درباره خاورمیانه آگاه هستند، برنامههایی را برای یافتن شرکای تازه شروع کردهاند تا آنها را در راه رسیدن به اهدافشان یاری دهد. اماراتی ها تنها نیستند و رهبران کشورهای گسترهی خاورمیانه که متوجه کنارهگیری واشنگتن از روابط با متحدان منطقهای هستند به این دگرش سیاسی روی آورده اند.
من نشانههای اولیهی این روند را چند سال پیش در گفتگو با یک مصری مشاهده کردم. به گفتهی این مقام مصری، جهانبینیِ “انزواطلبانهی” سیاستمدارانی مانند رند پاول و برنی سندرز و جذابیت این ایده برای شمار فراوانی از آمریکاییها- این پرسش و تردید را در اذهان رهبران قاهره برانگیخته است که آیا ایالات متحده در زمانهای ضروری از نقش خود به عنوان شریک راهبردی مصر و ایجادکنندهی ثبات در خاورمیانه، کنارهگیری نخواهد کرد؟
این بدان معنا نیست که متحدان منطقهای آمریکا با یکدیگر یا با کشورهای دیگر ائتلاف میکنند، گرچه مواردی از این قبیل هم اتفاق افتاده است، اما آنها در حال ایجاد تنوع و گوناگونی در سیاستهای خارجیشان هستند و در این زمینه به کشورهایی مانند چین و روسیه روی آوردهاند. کشورهایی مانند مصر یک “بیطرفی مثبت” را برگزیده و نشان دادهاند که نمیخواهند مقامات آمریکایی آنها را مجبور کنند که بین واشنگتن و مثلا پکن یا مسکو یک طرف را انتخاب کنند.
هرچند هیچیک از متحدان آمریکا، روسیه و چین را جایگزینی برای ایالات متحده نمیدانند اما تا زمانی که مقامات و سیاستمداران آمریکایی از چرخش سیاسی و پایان دادن به جنگهای بیپایان سخن میگویند، رهبران خلیج فارس درپی گزینههای خودشان خواهند بود.
به جز این ارزیابیهای ژئوپولیتیکی، این درک به وجود آمده است که ستیز سیاسی تمام جنبههای زندگی در ایالات متحده را در خود فروبرده و ذهن و روح آمریکا را مبتلا کرده و بنابراین ایالات متحده نسبت به دنیا بیتفاوت شده است. نتیجهی قابل پیشبینی این است که خاورمیانه نه تنها به دنبال نزدیک شدن به سایر قدرتهای بزرگ است بلکه تلاش میکند تا مسائل را بدست خودش حل کند، چیزی که باعث شده منازعات مناطقی مانند یمن، لیبی و سوریه بسیار خونبارتر و ثباتزداتر شوند.
تاثیر سیاست خارجی آمریکا شاید خیره کننده نباشد اما این بدان معنا نیست که آسیبزایی چشمگیری هم ندارد. در گسترهی تشکیلات سیاسی آمریکا، خروج از خاورمیانه جذابیت بسیاری یافته است- گرچه آمریکاییها نمیدانند این، در عمل چگونه خواهد بود. منطقه شاید احساس کند که از آمریکا دور شده، اما ایالات متحده هنوز در منطقه منافعی دارد. دسترسی به این منافع دشوارتر خواهد شد اگر شرکای آمریکا، هرچند به اشتباه، بپندارند که ایالات متحده به شریکی غیرقابل اعتماد، بیکفایت و دیوانهی محض تبدیل شده است.