جوانان را دریابیم؛

در شطرنج سیاست جای سرباز کجاست؟

۱۳۹۴/۰۳/۱۰ - ۱۰:۲۷:۲۵
کد خبر: ۲۸۸۷۸۲
در شطرنج سیاست جای سرباز کجاست؟
سرباز یا پیاده، مهره‌ای بسیار مهم برای مبارزه در شطرنج است. این مهره در حالی که جابه‌جایی محدودی دارد و مهره‌ای کم‌ارزش شمرده می‌شود، پتانسیل زیادی دارد و میدان نبرد شطرنج را تشکیل می‌دهد. سرباز نمی‌تواند به عقب بازگردد و هنگامی که مهره‌ای دیگر جلوی مسیر حرکت آن قرارگیرد، راه آن را مسدود می‌کند. سرباز تنها مهره‌ایست که امکان پیشرفت در بازی را دارد و می تواند وزیر شود.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا، وقتی پای صحبت پدر، مادر یا استاد و بزرگان می نشینیم از دوران پر از هیجان ، ترس ، امید و تلاش برای ساختن می گویند. ساختن خود، ساختن اعتقاد، باور، کشور و ... از زمانی که مجاهدین(منافقین)، کمونیست ها، اسلام گرایان و... برای هدفی مشترک (مبارزه با سلطنت شاه) و گاه اهداف گروهی و اعتقادی خود مبارزه های تئوری، علمی و حتی چریکی می کردند.

از جَزَنی و جَزَنی ها، چمران و چمرانی ها، باکری و باکری ها، هاشمی و هاشمی ها، شریعتی و شریعتی ها، بنی صدر و بنی صدرها، حجاریان و حجاریان ها، کدیور و کدیورها، ابتکار و ابتکارها، مهاجرانی و مهاجرانی ها، صادق طباطبایی و طباطبایی ها، گلسرخی و گلسرخی ها، حداد عادل و عادل ها و ... می شنویم. درست یا غلط، بد یا خوب، فریب خورده یا هدایت شده آنچه در همه مشترک بود جوان بودن و پرچم به دست گرفتن برای تغییر بود.

محیط دانشگاه فقط نشستن و جزوه نوشتن نبود، انگیزه برای معدل و فاند شدن برای یک دانشگاه خوب و به کشور دیگری برای یافتن آرمان های مبهم نبود، قدیمی ها همه رفته بودند تا قوی تر برگردند، رفته بودند تا برای وطن خود بمانند، نه رفتنی برای یک زندگی انفرادی.

بیایید کلیشه سازی نکنیم، دوستانمان چمدان هایشان را بسته اند، گویا ذهنشان بزرگتر از خاک مامشان شده است، یعنی دوباره دوستانمان را می بینیم؟؟؟

انسان در نتیجه مشارکت و در اجتماع توانایی های خود را به عنوان انسانی آگاه، آزاد، فعال، مصمم و با اراده عیان می سازد، یعنی شرط مشارکت فراهم کردن شرایط مناسب برای ظهور توانایی های مختلف بشر است، انسان ها برای رفع نیازهای اولیه و ثانویه خود به گروه های اجتماعی روی آوردند و به دنبال آن ضرورت تشکیل مشارکت اجتماعی ایجاد شد، با تشکیل اجتماع انسانی برای ادامه حیات ، امنیت و نظم در بین خود قرارداد بسته و دست به تشکیل حکومت زده و به اداره زندگی و اجتماع خود پرداختند.

آزادی اولین رکن برای پرورش استعدادهای هر انسانی است تا خلاقانه به کشف خود، طبیعت و محیطش بپردازد. در این راستا جوانان برای مشارکت سیاسی نیاز به آموزش، درک مسایل سیاسی، کسب خبر صحیح و امکان بهره گیری از انواع رسانه ها با گرایش های متفاوت دارد تا قدرت درک و تجزیه و تحلیل آن ها بالا رود تا از پرورش ذهن خطی جلوگیری شود، در غیر این صورت مسئولین باید منتظر کناره گیری و موضع گیری های غیرمنطقی جوانان باشند، چراکه حضور در اجتماع در طبیعت هر انسانی نهفته است .

در هیچ دورانی بشر به صورت انفرادی زندگی نکرده است، استاد مطهری منشأ زندگی اجتماعی انسان را امری طبیعی و فطری دانسته و می نویسد: « اجتماعی بودن یک غایت کلی و عمومی است که طبیعت انسان بالفطره به سوی او روان است. » همچنین طبق نظریه ی معروف ارسطو « الانسان مدنی بالطبع » انسان طبعاً اجتماعی است، انسان موجودی اجتماعی است که این اجتماعی بودن ریشه در ذات و سرشت و فطرت انسان دارد.

هیچ موجود انسانی نیست که در خارج از اجتماع باشد، با کناره گیری جوانان از اجتماع و به طبع آن عدم حضور در عرصه سیاست که اولین حرکت طبیعی یک انسان آگاه، فعال و دانا است باید منتظر رکود و اتفاقات ناگوار بعدی باشیم زیرا جوانان دست به سرکوب نیاز طبیعی خود در اجتماع زده اند.

یک فرد ضد اجتماعی، بدون احساس مسوولیت، قانون گریز، افسرده و طلبکار از همه کائنات از آسیب های باور نداشتن جوانان و یاری نرساندن به آنان است. فعال ترین ، خلاق ترین و پرانرژی ترین، با انگیزه ترین و جوان ترین نیروی یک جامعه بر اثر بی توجهی و عدم درک درست اجتماع می تواند به مخرب ترین نیروی اجتماع تبدیل شود.

جوانان برای حضور در عرصه سیاست و به دست گرفتن فن سیاست و اداره جامعه نیازمند مشارکت علمی و عملی در عرصه اجتماع و سیاست هستند، بهترین راه برای جامعه پذیر شدن جوانان مشارکت آنان در عرصه های کلان تصمیم گیری سیاسی است و برای این مهم باید زمینه حضور آنان توسط مسئولین و دولت فراهم شود.

دکتر علی تاجرنیا نماینده سابق مجلس و فعال سیاسی علت انزوای سیاسی جوانان را علاوه بر باور نداشتن به جوانان میراث داران انقلاب و جوانان دیروزی که مدیریت کشور را در دست داشتند می داند و بر آن است که: واقعیت این است که اگر مغز متفکر در انقلاب چهره های پا به سن گذاشته بودند اما نیروی محرکه انقلاب جوانان بودند در جنگ این جایگاه ارتقا پیدا کرد و جوانان علاوه بر اینکه به لحاظ اجرایی موتور محرکه جنگ بودند در عین حال در برنامه ریزی جنگ هم نقش موثر و تاثیرگذاری داشتند،  این مسئله طبیعتاً موجب خودباوری در بین جوانان ما شد.

علی تاجرنیا می گوید : بخشی از مشکل  به نظر من به طلبکار بودن نسل انقلاب از انقلاب بر می گردد ، یعنی این دوستان ما اصولگرا و اصلاح طلب فرقی نمی کند احساس می کنند چون خودشان خالق حماسه پیروزی انقلاب بودند بنابراین احساس تکلیف می کنند که بحث های مدیریتی را ادامه دهند که این کار خطایی است، ما باید بدانیم فضای جامعه باید به سمت و سویی برود که نیروهای جدید با پتانسیل جدید جایگزین شود.

همچنین فاطمه راکعی نماینده سابق مجلس شورای اسلامی و رییس جمعیت زنان مسلمان در رابطه با جوانان نسل اول انقلاب ، گفت: سال های بعد از پیروزی انقلاب یک وضعیت استثنایی بود و آن اعتمادی که امام به جوانان کردند و اعتماد به نفسی که در زنان و جوانان ایجاد شد تکرار نشدنی است، اعتماد و درک ویژگی ها و بها دادن به ویژگی های حرکت آفرین در بین جوانان و زنان کشور یک نیروی خاصی را به این دو گروه اجتماعی داد که ظرفیت های عجیب و بزرگی را در آن ها ایجاد کرد.

وی افزود: متاسفانه نسل اول انقلاب بعد از چند دهه به صورتی که امام عمل کردند ادامه دهنده راه امام نبودند، در آن زمان ضمن بها دادن و احترام به پیشکسوتان و نیروهای کاردان و با تجربه درکنارشان جوانان هم آمدند و درخشیدند.

هیچکس نمی‌تواند منکر خلاقیت جوانان شود، جای ترید نیست که حتی میان جوانان و کهنسالان دارای دانش و معرفت تفاوت دیدگاه وجود دارد، در عین حال باید توجه داشت تمرین دموکراسی و مشارکت سیاسی در سنین پایین تر در شکل‌گیری اندیشه سیاسی جوانان نقش جدی را ایفا می کنند و امیدواریم فضا در کشور برای مشارکت جوانان و آماده شدن این نسل برای ایفای نقش و مدیریت کشور شوند.

نظر شما