به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا؛ به عقیده بسیاری از فعالین سیاسی، آنچه پس از انتخابات و یا حتی قبل از انتخابات رخ داد به نوعی سرخوردگی جامعه و خستگی آنها نه تنها از اصلاح طلبان بلکه اصولگرایان نیز بود. به عبارت دیگر اصولگرایان نیز با جامعهای که دچار بیتفاوتی سیاسی شدهاند روبرو هستند تا جایی که برخی فعالان سیاسی اصولگرا نیز پس از مشارکت حداقلی مردم در انتخابات دوم اسفند مجلس، این مسئله را مطرح کردند که این چرایی مشارکت حداقلی باید مورد بررسی قرار گرفته و به نوعی آسیب شناسی در این باره صورت گیرد.
اکنون بهرغم اینکه بسیاری، اصلاحطلبان را بازنده انتخابات دانسته و سرمایه اجتماعی آنها را نیز در حال افول میپندارند اما به نظر میرسد کم شدن سرمایه اجتماعی، حلقه گمشده نه تنها اصلاح طلبان بلکه اصولگرایان نیز است. چالشی که به نظر میرسد اصولگرایان باید بیش از پیش به آن توجه کنند.
در این ارتباط «تقی آزاد ارمکی»، جامعه شناس و استاد دانشگاه، در پاسخ به این سوال که آیا کاهش سرمایه اجتماعی، صرفا چالشی پیش روی اصلاح طلبان است و یا شامل اصولگرایان نیز میشود؟ به خبرنگار سیاسی برنا گفت: عدم حضور اصلاحطلبان در عرصه سیاسی به هر دلیلی اعم از رد صلاحیت، عدم تمایل یا ناتوانی، اتفاقا نشاندهنده قدرت، اعتبار و سرمایه اجتماعی اصولگرایان نیست. بلکه بستگی به این مسئله دارد که به چه نحوی این مناسبات و روابط بین گروههای اجتماعی را توضیح میدهیم. وقتی دو گروه رقیب در جامعه وجود دارند رقابتشان با منزلتشان با وجود حضور دیگری است. اگر اصلاح طلبی وجود نداشته باشد، جریان اصولگرا با چه کسی رقابت خواهد کرد و درنتیجه اصولگرایی چه معنایی خواهد داشت؟ معنای اصولگرایی در مقابل اصلاح طلبی به وجود آمده است.
معنای اصولگرایی در مقابل اصلاح طلبی و معنای اصلاح طلبی در مقابل اصولگرایی است
او افزود: از این رو اصولگرایی در مقابل اصلاح طلبی و اصلاح طلبی در مقابل اصولگرایی است. وقتی اصلاح طلبان در میدان رقابت حضور ندارند و غایب هستند اصولگرایان بیشتر غایب خواهند بود چراکه آنها با سر زمین خوردهاند و به عبارت دیگر در حال حاضر اصولگرایان به جان یکدیگر خواهند افتاد. بنابراین فقدان اصلاح طلبی موجب عدم انسجام درونی آنها خواهد شد و به بیانی دیگر نخواهند توانست به گفتمان واحدی دست پیدا کنند تا مشکلی را حل کنند و در نهایت خود اصولگرایان به موضوع بحران تبدیل خواهند شد. همانگونه که در مورد اصلاح طلبی هم در دورههای تاریخی این اتفاق رخ داده که وقتی رقیب کنار میرود زمین خورده است. شاید ماجرای نهضت ملی نفت را بتوان اینگونه توضیح داد.
سرمایه اجتماعی اصولگرایان و اصلاح طلبان به یک اندازه دچار افول شده است
تقی آزاد ارمکی با بیان اینکه اصولگرایی به همان اندازه دچار کاهش سرمایه اجتماعی است که اصلاح طلبی شده است، تاکید کرد: هر دو جریان به یک اندازه دچار آسیب شده و سرمایه اجتماعیشان افول کرده است. اینکه در جامعه بخشی وجود دارد که هر چه بگویی رأی میدهد و هرکاری بگویی انجام میدهد، این سرمایه اجتماعی اصولگرایی نیست. سرمایه اصولگرایی چیزی است که جریان اصولگرایی برای کسب آن تلاش کرده است. یعنی به لحاظ ایدهها و تلاشهای سازمانی و غیره، توانسته باشد سرمایهای را کسب کند. به عنوان مثال باید در جایی سرمایه ثابتی وجود داشته باشد تا بتوان آن را تصاحب کرد. مانند پسری که پدرش فوت کرده و ثروتش را مصرف میکند و وقتی به وی میگویند همه ثروت برای او نیست مدعی است که ثروت متعلق به او است. از این رو اصولگرایی تا حدودی در حال انجام چنین کاری است با سرمایه کمی که در جامعه وجود دارد و برایش هم اهمیت چندانی ندارد با چه ایدهای وارد عمل شود اما در نهایت به گونهای وارد عمل میشود و کار خود را میکند. ولی اگر اصولگرایی توانست روی سرمایهای که برای همه جامعه است چیزی اضافه کند آن مهم است. مثلا از طریق رسانهای که وجود دارد، حزبی که وجود دارد و نهادهایی که خود ساخته نه نهادهایی که تصاحب کرده، اگر توانست جمعیتی را بر جمعیت خود اضافه کند نشان میدهد که اصولگرایی در ایران کاری انجام داده است.
اصولگرایان در حوزه اقتصاد، دین و فرهنگ چه کار کردند؟!
او عنوان کرد: نتیجه اینکه، دقیقا کاهش سرمایه اجتماعی اصولگرایان و اصلاح طلبان در فرایند 30، 40 ساله، تقریبا شبیه به هم است و هر دو جریان، بازنده حوزه سیاست و حوزه اجتماعی هستند و هیچ کدام مشکلی را حل نکردند. من بارها گفتم دو سه حوزه بسیار مهم اعم از اقتصاد، دین و فرهنگ در اختیار اصولگرایان است. اصولگرایان در ایران با فرهنگ و دین چه کار کردند؟ در حوزه دین یک اباییگری، سکولاریسم عجیب و غریب و یک نوع مداحی گری در حال ظهور است. در واقع یک نوع رادیکالیسم در حال ظهور است. واقعا اصولگرایی آمده بود چنین چیزی درست کند؟ یا آمده بود دین مدنی به وجود بیارود؟ دینی که از درون آن، خدمات اجتماعی حاصل شود.
آزاد ارمکی اضافه کرد: در حوزه فرهنگ نیز همین گونه است. نهادهای فرهنگی اعم از حوزه هنر، موسیقی و سینما در اختیار اصولگرایان بوده است. چون همیشه مناقشه برانگیز بوده و همیشه اصولگرایان سخن بالاتری را داشتند. پرسش این است که اصولگرایان در حوزه فرهنگ چه کار کردند؟ در اقتصاد چه کار کردند؟ بازار که قدیم الایام در اختیار آنها بوده است، واردات و صادرات که در اختیار آنها است، اقتصاد ما در حال طی کردن ضعیفترین دوره خود قرار دارد. فرهنگ که در بدترین وضعیت خود قرار دارد. وضعیت دین هم که همگان شاهدند با چه مشکلاتی روبرو شده است. بنابراین اصولگرایان اقدام درخشانی انجام ندادند و حتی نتوانستند اقتصاد ملی را سامان دهند، یعنی اگر اصولگرایان ما اصولگرای واقعی بودند باید به سمت اقتصاد بومی و ملی میرفتیم. بدین معنا که باید تولید، اشتغال و نیازهای اساسی خود را دنبال میکردیم اما در حال حاضر این گونه نیست و فقط به صادرات و واردات مشغول بوده و از این کسب و کار منفعت میبرند.
هم اصولگرایی و هم اصلاح طلبی دچار پیری شدهاند
این استاد دانشگاه ادامه داد: اصلاح طلبان ما نیز بخش عمدهای از مطبوعات و دانشگاه و جمعی از حوزه عمومی هم در اختیار آنها است واصلاح طلبان هم همین مشکل را دارند یعنی بیش از اینکه به این فضاها توجه کنند به خودشان توجه کردند. همه اصلاح طلبان رسمی کسانی هستند که کسب سرمایه را برای خودشان مصرف میکنند و سر و سامان میدهند نه اینکه برای تولید سرمایه تلاش کنند. به بیانی دیگر یک سرمایهدار سرمایه موجود را به کار میاندازد که سرمایه دیگری یا سرمایه بیشتری را کسب کند. اصلاح طلبان ما نتوانستند چنین کاری انجام دهند و توانایی آن را نیز ندارند و همچنان در حوزه نقد اصولگرایی باقی ماندند و در نتیجه به همین دلیل است که هم اصولگرایی و هم اصلاح طلبی دچار پیری شدهاند. چون دولت در دست شبهه اصلاح طلبی بود. تصور این است که اصلاح طلبی دچار یک ضعف مفرط سرمایه اجتماعی شده است.
اصلاح طلبان، انتخابات را نباختند بلکه از آن بیرون انداخته شدند
او در این باره که بسیاری اصلاح طلبان را بازنده انتخابات میدانند نیز تاکید کرد: خیر این گونه نیست. اصلاح طلبان، انتخابات را نباختند بلکه از انتخابات خارج شدند و به نوعی بیرون انداخته شدند. وقتی نماد اصلاح طلبان را از عرصه رقابتها خارج میکنند اصلاح طلبان درجه دوم، سوم و افرادی که شبه اصلاح طلب هستند انگیزه کنشگری پیدا نمیکنند. مثل اینکه اتومبیلی با چهارچرخ در حال حرکت است و دو چرخ جلو و عقب آن پنچر شود و یا کم باد شود، معلوم است اگر بهترین بنزین را هم در آن اتومبیل بریزند ماشین نمیتواند با سرعت حرکت کند و متوقف شده و در نهایت از سرعت آن کاسته میشود. حذف اصلاح طلبان اصلی از رقابت، بدین معنا است که حرکت ماشین سیاست و رقابت دچار کندی شده و سایر اصلاح طلبان نیز بیرمق شدند. البته این به این معنا نیست که اصلاح طلبان باختهاند و بی سرمایه شدند بلکه اصلاح طلبان از بازی بیرون افتاده شدند.
اصلاح طلبان به جای تمسخر، به اصولگرایان اجازه بازی بدهند
این جامعه شناس در پاسخ به این سوال که اصلاح طلبان باید چه کنند؟ گفت: حال اینکه اصلاح طلبان از بازی بیرون افتاده شدهاند باید چه کنند باید اصلاح طلبان در این باره نظر دهند. بنابراین اصلاح طلبان سیاسی باید شیوههای جدید ورود به عرصه سیاسی را طی کنند حداقل باید از شیوههای کهن خود عبور کنند و شیوههای جدید را دنبال کنند و مهم تر اینکه کاری کنند، اصولگرایی جان بگیرد اگر میخواهند خودشان باقی بمانند.
او به مناسبت دوم خرداد نیز بیان کرد: دوم خرداد 1376، دوم خرداد است، در حال حاضر نیز فقط ماه خرداد است همانند ماههای دیگر. به بیانی دیگر نمیتوان در هر خردادی جنبش ایجاد کرد. همانگونه که 22 بهمن یک بار 22 بهمن است. بنابراین اتفاقات به روز وابسته نیست و روز بعد از واقعه مهم میشود.
فضای کلی امروز بهتر از فضای قبل از دوم خرداد 76 است
این استاد دانشگاه تاکید کرد: فضای کلی امروز بهتر از فضای قبل از دوم خرداد 76 است. امروزه جامعه قدرتمندتر شده و گروههای اجتماعی متکثر داریم و دموکراسی خواهی و مشارکت اجتماعی بیشتر شده است. افراد به بحث میهن، اسلام و سرزمین و فرهنگ اهمیت بیشتری میدهند. آن زمان این گونه نبود و در اختیار گروه اجتماعی واحد بود و به همین دلیل آن ماجرا را ساختند و جامعه نیز تبعیت کرد. امروز مشکلی که وجود دارد این است که چه کسی، رهبر چه چیزی است و به همین دلیل سراغ خاتمی برای رهبری میروند. یعنی قرار نیست که خاتمی رهبری گروههای متکثر را بر عهده بگیرد وقتی شورای متکثر به نتیجه رسیدند و به انسجام دست پیدا کردند و تصمیم گرفتند آن زمان خاتمی رهبر آنها میشود. بنابراین روند از پایین به سمت بالا است نه از بالا به پایین.
او عنوان کرد: یعنی خاتمی متهم نیست و این به منطق، عمل اجتماعی جدیدی که شکل گرفته باز میگردد. لحظهای ممکن است خاتمی رهبری بسیاری از اعضا شود و هم ممکن است جریان اجتماعی منتقد خاتمی و رهبری کاریزمای او شوند. بنابراین این جامعه عجیب و غریبتری نسبت به جامعه دوم خرداد سالهای گذشته است. جامعه دوم خرداد 76، جامعه نسبتا سادهتری بود و مناقشههایش در حوزه سیاست رقم میخورد اما امروز مناقشههایش در عرصه فرهنگ، اجتماع و سیاست است.
او در باره تقسیمبندی اصلاح طلبی به اصلاح طلبی جامعه محور و حکومت محور نیز توضیح داد: بنده این تقسیم بندی را قبول دارم. یک دسته از جریان اصلاح طلبی دارای منطق اجتماعی است و دسته دیگر اصلاح طلبانی داریم که درگیر سیاست هستند. اصلاح طلبی سیاسی و اجتماعی دو نوع هستند. تعدادی از اصلاح طلبان عرصه سیاسی، محدود، خسته پرمسئله، غصهدار و رنجور و مورد تهاجم هستند اما اصلاح طلبان اجتماعی شاد، کنشگرانی فعال و منشأ حوادث و اتفاقات مهمی هستند.
به یک شرط جنبش بزرگ اصلاح طلبی در ایران رخ خواهد داد
این جامعه شناس در پاسخ به این سوال که آیا هر کدام از این دو دسته میتوانند به یکدیگر تبدیل شوند؟ نیز عنوان کرد: اینکه این دو دسته میتوانند به هم تبدیل شوند، بله این گونه است، اگر تبدیل شوند یک جنبش بزرگ اصلاح طلبی در ایران اتفاق میافتد. حال در این باره که این اتفاق از سوی کدام دو دسته باید رخ دهد نیز باید گفت که اصلاح طلبان سیاسی باید دغدغه های اجتماعی بیشتری پیدا کنند و با نیازها و مسائل جریانهای اجتماعی، بیشتر آشنا شوند. 3