امام موسی صدر، ندای پیامبران؛

آیا «فارسی» واقعیات تاریخی را از یاد برده است؟

۱۳۹۶/۱۱/۲۸ - ۰۸:۲۲:۰۷
کد خبر: ۶۷۸۰۷۳
آیا «فارسی» واقعیات تاریخی را از یاد برده است؟
یادداشت- سیاوش بسطامی فعال اصلاح‌طلب

خبرگزاری برنا: گفت وگوی اخیر جلال‌الدین فارسی با خبرگزاری فارس درباره انقلاب اسلامی و بیان برخی اظهارات درمورد امام موسی صدر انگیزه ای شد برای نوشتن این مقاله در ارتباط با روشن سازی عقبه، انگیزه و صحت ادعا های آقای فارسی که تمام این سال ها از هیچ کوششی برای تخریب وجهه و شخصیت امام موسی صدر فروگذار نکرده اند.

این نوشته بر ضرورت تحلیل این موضوعات در بستر تاریخی آن تاکید کرده تا به این ترتیب فهم بهتری از اینکه چرا موضوع پیگیری سرنوشت سید موسی صدر از سوی انقلابیون ایران همیشه جنجالی بوده، به دست آید. این نوشته تلاش دارد بیش از آنکه پاسخگویی به برخی موضوعات مطرح شده تلقی شود، آغازگر نوعی بحث عمومی درباره موضوع ‌تاریخی و دلایل عدم اتخاذ تصمیم و روشی درست برای پیگیری سرنوشت یک عالم و مرجع اهل کشورمان باشد.‌

اصولا باید این مساله مهم و تاریخی را مد نظر داشت که موضوع حضور فعال و نقش آفرینی ایران در کشور لبنان به سالهای قبل از انقلاب اسلامی باز میگردد، بلکه سیاست ایران قبل از انقلاب در منطقه عربی و خصوصا لبنان برای مقابله با جمال عبد الناصر، رهبر پان عربیسم مصر و مهار موج رادیکالیسم در منطقه عربی موضوعی است که در تحلیل پیوند های دو کشور  در سال های اخیر کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

به درستی می‌توان به اهمیت این مساله در نوع اتخاذ رویکردها و میزان صرف زمان و توان دستگاه دیپلماسی و مراجع امنیتی در هر دو بازه زمانی اشاره شده  پی برد. اندازه‌ای که نظام جمهوری اسلامی ایران، لبنان را نقطه ارتباط با جریان های مهم جهان عرب و صدور انقلاب می دید، شاه نیز به این کشور به عنوان نقطه ای استراتژیک برای مقابله با موج ناصریسم و جریان های مترقی و انقلابی منطقه توجه داشت.

به عنوان نمونه می‌توان به معادلات میان کمیل شمعون، رئیس جمهور اسبق لبنان و رهبر «حزب الوطنیین الاحرار»، پییِر جمیل، رهبر فالانژها و کامل الاسعد، از فئودال های قدرتمند شیعه که از جمله چهره های ضد ناصر و ضد فلسطینی بودند و از حمایت مالی و تسلیحاتی شاه برخوردار شدند اشاره کرد؛ از پیچیدگی های تمام نشدنی سیاست لبنان است که امام موسی صدر همزمان با چالش با این جریانات راستگرای داخل لبنان و زعمای فئودال شیعه چون خاندان الاسعد، روابط پرتنشی نیز با طرفداران ناصر و فلسطینی ها داشت.

در ایامی که شیعیان لبنان از لحاظ تاریخی در محرومیت بسیار شدیدی به سر می بردند. این موضوع زمینه ساز نفوذ قوی جریان های چپ در میان جوانان شیعه و در نتیجه تنش با امام موسی صدر برای کسب نفوذ و رهبری شده بود. از سوی دیگر، فعالیت فدائیان فلسطینی در جنوب لبنان که صدر به درستی عملیات چریکی بدون ضابطه آن ها را خطری برای روستاهای شیعه نشین جنوب می دید، باعث درگیری با گروه های رادیکال چپ فلسطینی شده بود.

این مسئله به اختلاف نظر و معضلات دامنه داری میان سید موسی صدر با گروهای چپگرای لبنانی و فلسطینی و متحدین منطقه ای آن ها از جمله سرهنگ قذافی و همینطور طرفداران ایرانی این تفکر مانند شهید محمد منتظری و جلال الدین فارسی و کسانی که رابطه خوبی با بخش مهمی از گروه های ایرانی مخالف شاه در منطقه داشتند.

تحول جالب توجه در همین مقطع این است که روابط سید موسی صدر و شاه در همین دوران رو به تیرگی می گذارد. در نقطه مقابل ادعا های مطروحه توسط اقای جلال الدین فارسی با آغاز حملات علنی امام موسی صدر به شاه و سیاست های منطقه ای وی، اختلافات امام موسی صدر با حکومت پهلوی تا مرحله ای از تنش میرسد که شاه دستور میدهد تا گذرنامه ایرانی ایشان تمدید نشده و عملا از او سلب تابعیت کرد.

با وجود تیرگی روابط امام موسی صدر و شاه ایران و کمک های وی به اطرافیان امام خمینی (ره) به ویژه برخی چهره های نزدیک به نهضت آزادی ایران، اما خط سیاسی سید موسی صدر در لبنان و منطقه موجب شده بود که تردید و بدبینی در میان جناحی از روحانیون و چهره های رادیکال ایرانی نسبت به وی افزایش یابد. در حالی که انتظار تعدادی از انقلابیون ایران که با فلسطینی ها همکاری داشتند، این بود که او اولویت خود را مبارزه با شاه ایران و هم پیمانان منطقه ای وی و آمریکا قرار دهد، امام موسی صدر علاوه بر همراهی با جریان روحانیت انقلابی ایران نگاهش معطوف به اصلاح نظام سیاسی لبنان و بر اساس وظیفه محول شده از جانب حوزه علمیه ایران اولویتش بهبود وضعیت شیعیان در چارچوب نظام پیچیده و قومیتی آن کشور بود.

در ارتباط با همت و تلاش های موثر امام موسی صدر در راستای صیانت از نهضت انقلاب و نیروهای آن و برای تنویر افکار عمومی به خصوص جوانان و هم نسلان خودم به برخی موارد و رویداد های تاریخی اشاره میکنم. آقتی جلال الدین فارسی با تحریف و تقطیع تاریخ مساله ارتباط امام موسی با شاه ایران را طوری مطرح کرده اند که دررصورت عدم اطلاع کافی خواننده از کیفیت و چگونگی این رابطه و بعضا دیدار ایشان با شاه، اینطور برداشت میشود که امام موسی صدر  موافق و همراه شاه ملعون بوده است؛ در بازه زمانی که امام موسی صدر به ایران ‌‎ ‎‌آمده بودند به درخواست آقایان مطهری، بهشتی، بازرگان، سحابی و خانواده‌های آنها با ‌‎ ‎‌شاه در مورد تخفیف حکم اعدام عده ای از زندانیان سیاسی از جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی گفتگو کردند؛ آقایان شهید مظلوم دکتر بهشتی و مهندس بازرگان به امام موسی صدر می‌گویند "روحانیت ایران در حال حاضر با شاه درگیر هستند اما شما به عنوان روحانیت ایران ‌‎ ‎‌مطرح نیستید. از طرفی دارای اعتبار جهانی می‌باشید، اگر می‌توانید ملاقاتی با شاه بکنید و به او فشار بیاورید که احساس کند به مصلحت او نیست که تقاضای شما را برآورده نکند شاید حکم اعدام اجرا نشود" و امام موسی صدر می‌گویند من بعید می‌دانم که شاه موافقت بکند و اگر به من قول هم بدهد بعید می‌دانم که پایبند به قولش باشد ولی با این حال باز هم ایشان این درخواست برادران انقلابی خود را اجابت کرده و با همه حواشی احتمالی این مسئولیت را قبول کرده و به نحو احسنت و در راه حفظ جان زندانیان در این ملاقات حاضر میشوند، این در حالیست که آقای جلال الدین فارسی بدون بازگو کردن حقایق و بدون رعایت انصاف و اخلاق اقدام به تحریف مسأله نموده اند، و جالب آنجاست که در مقطعی از تاریخ امام موسی صدر ضامن آقای جلال الدین فارسی در لبنان هم بوده اند؛  دولت لبنان در پی یک اقدام مشکوک ١٢ نفر از ایرانیان مقیم لبنان را ‌‎ ‎‌بازداشت کرده و حکم اخراج و تحویل آنها به ایران را صادر می‌کند، نیمه شب امام موسی صدر از این خبر مطلع می‌ گردند. ایشان همان موقع با رئیس‌جمهور تماس گرفته و به ‌‎ ‎‌حکم محکمه عالی و ارسال آن به ریاست جمهوری لبنان جهت امضاء اشاره کرده و از رییس جمهور وقت میخواهند تا حکم را  قبل از ملاقات و گفتگوی دو جانبه امضاء نکنند.این ملاقات صورت می‌گیرد، و رئیس‌جمهور ‌‎ ‎‌لبنان در آن زمان آقای شارل حلو بود، امام موسی صدر  با رئیس‌جمهور وقت صحبت کردند و ‌‎ ‎‌ایشان هم بنا بر درخواست آقای صدر، از تحویل افراد بازداشت شده به ایران منصرف شدند.

آقای فارسی آیا همه این واقعیات تاریخی را از یاد برده اید؟ آیا در احوالات خانواده شریف شهید نواب صفوی وصف ارادت، الطاف و محبت امام موسی صدر به ایشان و بیت مکرمشان را ندیده و نشنیده اید؟ آیا شهید نواب صفوی که به تعبیر مقام معظم رهبری عامل ایجاد انگیزه‌های تحول در ایشان و بسیاری دیگر از روحانیون حوزی آن دوران بوده اند جزیی از مظاهر انقلاب و ارکان نهضت نبودند؟ و چه راز و سرّی در پروژه شوم مفقود سازی سید موسی صدر است که ربایش ایشان دقیقا یک هفته بعد از چاپ مقاله امام موسی صدر در دفاع از انقلاب اسلامی ایران در روزنامه لوموند اتفاق می افتد.

آقای جلال الدین فارسی و بعضی همفکران‌شان طرفدار و حامی گفتمانی بوده اند که در رأس آن معمر قذافی را الگوی موفق معرفی می‌کند، درحالی که قذافی در قبال مردم خود به یک دیکتاتور خودرأی و مستبد تبدیل شده و خیانت های وی بعد از قیام مردم این کشور  به ایران نیز افشا شد.

در ادامه لازم است تا جهت ‌‎روشن سازی نقش هیجانی و بی فایده آقای فارسی و حضورشان در میان حامیان جریان کلنل قذافی قسمت‌هایی از دلنوشته شهید بزرگوار دکتر چمران بعد از حواشی که اقای فارسی در منطقه شیاح لبنان ایجاد کردند را نقل کنم" مضحک‌تر از همه این که جلال فارسی و همکار مغرض اش محمد صالح نیز کاسه گرم‌تر از آش شده‌اند، امام موسی را جاسوس آمریکا و عمیل می‌خوانند و آن قدر دل شان برای مقاومت سوخته و آن قدر حرص و جوش فلسطینی‌ها را می‌زنند و برای دفاع از مقاومت آنقدر دروغ می‌بافند و آن قدر تهمت می‌زنند و آن قدر فحش رکیک می‌دهند که آبروی خود را به کلی ریخته‌اند (اگر آبرویی داشتند!) در حالی که رهبران مقاومت برای حفظ خود دست به دامان امام می‌شوند؛ در حالی که در جنوب ما تنها کسانی هستیم که از مقاومت فلسطین دفاع می‌کنیم و از بابت این دفاع این همه چوب می‌خوریم و باز هم به خاطر هدف مقدس مان از مقاومت دفاع می‌کنیم؛ خدا ان‌شاءالله آن ها را هدایت کند."

و چه این درد دل و شرح وضع دکتر چمران از تمایلات و عملکرد شما با ادبیات زننده و به دور از تقوی و اخلاق شما همخوانی دارد که بی مهابا مجوز قتل امام موسی صدر  را صادر کرده و از نقش و دخالت مستقیم قذافی ملعون سخن به میان می آورید. بدون شک بعد از سال ها که از هیچ کوششی برای تخریب امام موسی صدر دریغ نکرده اید امروز با صدای رسا و بدون هیچ واهمه ای از پیگیری و برخورد قضایی اقدام به عقده گشایی و نفرت پراکنی علیه مصلح دانشمند و عالم طریق الی الله  همچون امام موسی صدر که تمام عمر و زندگی خود را وقف وحدت و توسعه ملل اسلامی کرده است کرده اید.

سوابق متناقض و مواضع ساختار شکنانه شما در بازه های زمانی متعدد مانند : عدم حضور در مراسم چهلم دکتر شریعتی و تحریم آن، تعلل در استعفاء از کاندیداتوری اولین دوره ریاست جمهوری به رغم آنکه فاقد شرایط بودید، عدم همکاری با دولت شهید رجایی، رد درخواست شهید آیت الله بهشتی و مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در مورد پذیرش نخست وزیری، عدم اجابت درخواست همکاری مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در رابطه با برخورد با بنی صدر و موارد مشابه موجب شده است تا مواضع و نظرات جنابعالی در نزد عموم ملت آگاه ایران به خصوص نسل جوان فاقد اعتبار و پشتوانه علمی و منطقی باشد؛ بدون شک اینگونه مصاحبه ها و مواضع موجب تشویش اذهان عمومی و تنزل قسمت هایی از کارنامه انقلاب اسلامی عزیز که مرهون مقاومت، ایستادگی و ایثار ملت ایران است. اکنون که در نزدیکی دهه ٩٠ زندگی قرار دارید انتظار مروّت، انصاف و عمل بیش از پیش تقوی از جنابعالی می‌رود.

یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصادِقِینَ (توبه ١١٩)

منابع:

*خاطرات دکتر صادق طباطبایی

*دکتر محمد عطایی، موسی صدر و انقلاب ایران

نظر شما