#نوروز ۹۸/ بهاریه؛

هیچ وقت فکر نمی‌کردم خبرنگار بشوم!

۱۳۹۸/۰۱/۰۱ - ۰۳:۱۷:۵۳
کد خبر: ۸۲۵۹۳۸
هیچ وقت فکر نمی‌کردم خبرنگار بشوم!
یادداشت - محبوبه رستمی

هر سال اسفند خانواده ی کوچک من همانند دیگر مردم این شهر، برای استقبال از سال نو در تکاپو و شادی، اسفند را پشت سر میگذاشت. فروردین سال نو با بوسه های پدر بر روی پیشانی ام برای من و خانواده ام تحویل  می شد. اما امسال درست در همین مقطع زمانی دلم میخواهد زمان متوقف شود.  از فرا رسیدن سال جدید هراس دارم، دلم می‌خواهد از بهار بگویم و عطر شکوفه هایش، اما در روزهای خزان زندگی، بهار کابوس رویاهاست.

راستش را بخواهید قرار بود پزشک شوم، اما درست در  ۲۳ سالگی درس و دانشگاه را بوسیدم و گذاشتم در یکی از قفسه‌های کتابخانه، شرایط مهیا نبود برای ادامه مسیر، کنار گذاشتن درس یه راز خانوادگی بود. به سرم زده بود تا مجری بشوم نمیدانم تب دیده شدن بود یا علاقه، اما هرچه که بود دیگر برایش دل را به دریا زده بودم. در بحبوحه تلاش هایم برای ادامه مسیر زندگی به خود که آمدم دیدم در راه روشنگری و آگاهی بخشی به جامعه قرار گرفته ام، جسورانه در بیکران دنیای خبر  غرق شده بودم. تبدیل شده بودم به چشم بینا و زبان گویای مردم.

اوایل برایم این انتخاب و مسیر عجیب بود ، درست مثل آلیس در سرزمین عجایب چشمانم را که باز کردم خود را در مسیری دیدیم که تنها نقطه اشتراکش با رویاهایم "مردم" بود. تلاش برای مردم  سرزمین ام همان چیزی بود که  از کودکی تا دانشگاه به دنبالش دویدم. 

هنوز برای پدر عجیب بود که من چگونه از دنیای خبر سر درآورده  ام ، دخترکی که هر شب در انتظار اخرین قسمت از پخش اخبار در کنار پدر به صحبت های محمد رضا حیاتی با بی میلی تمام گوش میکرد اما چرخ زمان چرخید ُ چرخیدُ چرخید و دخترک دور از خبر، تبدیل شد به یک خبرنگار.

صدای پای بهار به گوش میرسد ولی امسال هیچ دل و دماغی برای استقبال از این سال نو ندارم. سال 97 برایم در زمره تلخ ترین سال روزگارم ثبت شد. سال97 برایم تبدیل شد به قبرستان آرزوها درست در27 دی ماه همان روزی که پدر بی خبر به آسمان پرکشید. سال 73 اولین بوسه پدرم به صورت من بود ولی من نفهمیدم، سال 97 هم آخرین بوسه من به پدرم بود که او نفهمید، بوسه‌ای به رسم وداع.

قطعا در بهار 98 دلم برای بهار 97 تنگ خواهد شد برای روزهای که پدر در کنارم بود و بهار را با حضورش زیبا تر کرده بود، اینکه سال 98سالِ پدرِ است و با روز پدر هم اغاز میشود توان ام را بیشتر تاب می کند. برای دخترکی مثل من جهان دیگر امن‌ نیست زیرا ازآغوش پدر محروم شده ام.....

نرم نرمک می‌رسد اینک بهار

خوش‌بحال روزگار..........

نظر شما
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز