میزگرد گام دوم انقلاب؛

خامسیان: اصولگرایان در قبال احمدی‌نژاد جاخالی ندهند/ جوانگرایی درحزب موتلفه صورت نگرفته است/ اسلامی: خاتمی خودش نخواست عضو مجمع شود/ حزب موتلفه انتقادات تندی به احمدی‌نژاد داشت

۱۳۹۸/۰۴/۱۱ - ۰۵:۰۱:۱۳
کد خبر: ۸۶۴۵۰۱
خامسیان: اصولگرایان در قبال احمدی‌نژاد جاخالی ندهند/ 
جوانگرایی درحزب موتلفه صورت نگرفته است/ اسلامی: خاتمی خودش نخواست عضو مجمع شود/ حزب موتلفه انتقادات تندی به احمدی‌نژاد داشت
فعالان سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا در میزگرد گام دوم انقلاب، به بحث جوانگرایی درحزب، فعالیت‌های انتخاباتی، موضوع رد صلاحیت‌ها و نهادهای نظارتی و غیره پرداختند.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا، «محمدمهدی اسلامی»، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه، و «علیرضا خامسیان» فعال سیاسی اصلاح طلب، دو فعال سیاسی بودند که در مورد موضوعاتی چون بیانیه گام دوم انقلاب رهبری با تاکید بر استفاده از ظرفیت جوانان، وضعیت جریانات سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب در کشور با نگاهی به گذشته، همچنین فعالیت های انتخاباتی این دو جریان به بحث با یکدیگر پرداختند. شرح مناظره به شرح ذیل است که می خوانید:

محمد مهدی اسلامی: بیانیه گام دوم انقلاب برای تداوم تحول و دگرگونی ها ضروری است

*نظر شما درباره بیانیه گام دوم انقلاب مقام معظم رهبری چیست؟

اسلامی: بیانیه گام دوم را باید در چارچوب متفاوتی از موارد مشابه که به عنوان سیاست کلان محسوب شود، مورد بررسی قرار داد. اگر بخواهیم دقیق تر بنگریم باید از زاویه امامت‌ و رهبری‌ که در مقدمه قانون اساسی و نیز ذیل اصل دوم قید شده بررسی ها صورت گیرد.

بنابراین اگر از این زاویه به موضوع نگاه کنیم بیانیه گام دوم برای زنده نگه داشتن انقلاب و برای پویایی و تداوم انقلاب ضرورت دارد. اینکه می گویم انقلاب، منظورم جمهوری اسلامی نیست منظورم انقلاب به  معنای دگرگونی است که در سطح یک انقلاب بزرگ نگریسته می شود. نگاهی به تاریخچه انقلاب های گذشته مثل انقلاب فرانسه، انقلاب شوروی و آنچه که در هندوستان اتفاق افتاده -که در بیانیه نیز به آن اشاره شده است، نشان می دهد که در همه انقلاب های بزرگ دنیا، روند انقلاب، روندی طولانی مدت و با فراز و نشیب های بسیار بوده است. به عنوان مثال در فرانسه در یک فاصله ای کوتاه بعد از انقلاب، دوباره اعلام امپراتوری ناپلئون را شاهد هستیم. در حالی که انقلاب فرانسه برای این بود که نظام پادشاهی نباشد. چند دوره این تحولات در جامعه تکرار شد و دگرگونی های مختلف اتفاق افتاد تا از جایگاهی که پیش از این قرار داشتند، بتوانند به یک جایگاه با ثبات جدیدی برسند. حالا اینکه تا چه حد به آن آرمانهای انقلاب شان رسیده اند، بحث دیگری است. اما تجربه دنیا نشان می دهد روند انقلاب، روند دراز مدتی طی بیش از یک قرن است، و آنچه در سال 1357 رخ داد، روندی پایان یافته نیست. به گمان من این بیانیه برای تداوم این تحول ها و دگرگونی ها یک موضوع ضروری است.

بیانیه گام دوم انقلاب؛ احساس نیاز به یک پوست اندازی در مدیریت کشور است/ دغدغه رهبری جوانان است

طرف دیگر مناظره «علیرضا خامسیان» فعال سیاسی اصلاح طلب بود. وی نیز درباره بیانیه گام دوم انقلاب رهبری گفت: به عنوان مقدمه چند نکته را عرض می کنم، این مسایل و میزگردهایی که برگزار می شود  با توجه به  نگاهی که به مسأله جوانان دارد و با محوریت رویکرد گام دوم، باید بیش از پیش در رسانه ها به آن پرداخته شود.

رهبری با یک هوشمندی خاصی بیانیه گام دوم را صادر کردند چون به یک پوست اندازی در عرصه  مدیریتی کشور احساس نیاز کردند. بعد از گذشت 40 سال از انقلاب و با یک نگاه آسیب شناسانه ای که ایشان داشتند مخاطب خودشان را در بیانیه گام دوم، جوانان قرار دادند و در مراسم های مختلف نیز بحث جوانان را مورد تحلیل قرار دادند چرا که نسلی که به هر حال در انقلاب نقش آفرین بودند، بعد از گذشت 40 سال باید عرصه های مدیریتی را به جوانان واگذار کنند. اینکه جوانان دغدغه رهبری است شکی در این نیست. شخص ایشان در چند سال اخیر نشان دادند که به واقع به این مهم اعتقاد دارند شاید بسیاری از مسئولان در این باره سخنانی را مطرح کنند اما در عمل خروجی چیز  دیگری است. ایشان در انتصاباتی که در چند سال اخیر در نهادهای حاکمیتی داشتند، مانند سازمان تبلیغات اسلامی، نماینده ولی فقیه در دانشگاه ها و ... نشان دادند که به رویکرد جوانان اعتقاد دارند شاید گرایش افرادی که منصوب شدند به مذاق ما خوش نیاید ولی چون این رویکرد، رویکرد مهمی است و جوانگرایی باید در عرصه مدیریتی کشور اتفاق بیفتد و اگر نیفتد کشور به بن بست کشیده می شود، از این منظر بیانیه گام دوم  یک بیانیه راهبردی است و باید به آن پرداخته شود.

موضوع دیگر، بحث جوانگرایی است که به نظر نمی رسد محل مناقشه بین جریانات سیاسی باشد و همه به آن اعتقاد دارند. بحث ما این نیست و مطمئنا در یک مناظره به آن نباید پرداخت چرا که مناظره یک مسأله اختلافی خواهد بود و بحث جوانان مورد اتفاق نظر همه جریانات سیاسی است.

موضوع دیگر این است که جریانات سیاسی ما برای این موضوع چه اقداماتی انجام دادند؟ در این  خصوص باید تاکید کنم که رهبری جلوتر از جریانات سیاسی و مسئولین هستند و با عملکرد خود نشان دادند که به آن اعتقاد دارند ولی جریان های سیاسی ما شاید بارها نسبت به بحث جوانان موضع گیری کرده اند و بر لزوم اینکه باید عرصه های مدیریتی را به جوانان واگذار کرد، شعارهای بسیاری سر دادند اما در عمل آنچه که اتفاق افتاد در راستای این شعارها نبود. مثلا در حزب موتلفه که یکی از قدیمی ترین احزاب کشور است، می بینیم که جوانگرایی در این حزب صورت نگرفته است و حتی بعد از درگذشت مرحوم حبیبی می بینیم که دبیر کل های این حزب از نسل اولی ها هستند. یعنی هنوز حاکمیت نسل اول در برخی از احزاب ریشه دار ما مشاهده می شود و هنوز شاهد همان چهره های تکراری در برخی احزاب هستیم.

*یکی از سوالات مهم ما همین بود اینکه حزب موتلفه به عنوان یکی از قدیمی ترین احزاب به عنوان اصولگرا در انتخابات خیلی پررنگ می شوند ولی در زمینه کاندیداها و به انتخاب شدن که می رسد به پایداری ها و جمنایی ها می رسند. به نظر من در این زمینه خیلی ضعیف بوده است نظر شما چیست؟

محمد مهدی اسلامی: حزب موتلفه اسلامی یک حزب است. بنابراین یک گروه فصلی که برای انتخابات شرکت کند نیست. لازمه یک حزب این است که یک روند مستدام در کادرسازی و تربیت نیرو داشته باشد و در پشتیبانی نیروهایی که به عنوان عضو هستند، حضور داشته باشد. چند وقت پیش یک حساب و کتابی کردم دیدم تعداد اعضای شورای مرکزی در هر دهه ای مساوی هم است، یعنی سهم متولدین دهه های مختلف شبیه به هم است. این در حالی است که حاضرین در مجمع عمومی اصولا این موضوع را در نظر نمی گیرند و دیدگاه هایی که افراد مطرح می کنند، سوابق و برنامه های آنها برای رأی دادن مورد توجه قرار می گیرد. این توزیع جمعیتی، نشان دهنده بافت حزب است که دارای یک بافت به هم پیوسته نسلی است و از متولدین دهه 10 که موسسین حزب هستند تا متولدین اواخر دهه 60 در شورای مرکزی حضور دارند.

اینکه ما صرفا به خاطر جوانگرایی، در یک حزب از سرمایه هایی که داشتیم صرف نظر کنیم به نوعی خسارت است. طبیعتا حضور افراد با تجربه و با سابقه، یک سرمایه اجتماعی جدی است. در حزب، ما اصالت را برای شایستگی های افراد قائل هستیم و نه رفتارهای نمایشی، به همین جهت در بدنه ساختار حزب جوانان حضور پررنگ دارند. اما این یک اصل نیست، مثلا مشاهده می کنید که یک مقطعی معاون سیاسی  حزب موتلفه نسل سومی بود، اما به دلایل شغلی ایشان استعفا دادند و آقای انبارلویی  که جزو میانه های دو نسل هستند، معاون سیاسی شدند.  بنده از سال 1389 مسئول نشریات حزب هستم؛ با تعریف بیانیه گام  دوم که متولدین بعد از انقلاب را جوان دانستند، جوان محسوب می شوم. مدیر مسئول یکی از رسانه های حزب متولد سال 1368 است. اغلب اعضای هیأت اجرایی متولدین بعد از انقلاب هستند و جزو معدود احزابی هستیم که توزیع یک دست سنین وجود دارد. اغلب احزاب در حدود سنین موسسین متوقف می شوند، یعنی شما مشاهده می کنید که بخش عمده ای از نهضت آزادی در  سن موسسین و یک عده ای در سنین بعد اما نزدیک به آن هستند. جمعیت عدالت و توسعه که از نزدیکان آقای قالیباف هستند هم تقریبا همه جوانان دهه شصت هستند. ویژگی یک حزب این است که از سنین جوانان جذب کند و  کادرسازی کند. بنده در موتلفه از 13 سالگی و در بخش نوجوانان جذب شدم. به اقتضای آن سن صرفا بحث عقیدتی بود و بحث سیاسی نبود و بحث ها این بود که ریشه های فکری خود را  تقویت کنیم اما به مرور وارد 18 سالگی که شدیم اجازه عضویت رسمی در حزب را به ما دادند. تا قبل از  آن به عنوان طرفدار محسوب می شدیم. اما این را قبول دارم که در جریان عمومی کشور این روند، روند نهادینه شده ای نیست که یک جوانی بخواهد وارد عرصه سیاسی شود، بتواند از یک نقطه شروع کند و با شیب مناسبی وارد عرصه قدرت شود و نقش آفرینی داشته باشد و ایده های که دارد را مطرح کند. اگر حرفی برای تعالی در کشور دارد، بتواند جایی آن ها را عرضه کند. این عرضه و تقاضا نقصانی دارد که حلقه اصلی آن تحزب است و تحزب در کشور ما دچار اختلال است و با یک گل بهار نمی شود، یک سری احزاب هستند ولی بیشتر شما نگاه می کنید می بینید در خانه احزاب گروه هایی که هستند، اغلب با تعداد کم اعضا فعالند و فاقد دفاتر متعدد در شهرستان ها و در سراسر کشور هستند. در همه فصول سال فعال نیستند و ... شما اشاره کردید به انتخابات، بسیاری از احزاب در انتخابات فعال می شوند و بعد از  انتخابات شما سر بزنید، خبری از آنها نیست و این منافات دارد با فهمی که ما از تحزب در کشور داریم که بتواند شاهد یک روند پایدار و دراز مدت باشد.

البته بالاخره نوع نگاه و جهان بینی افراد در رفتارشان موثر است. حزب موتلفه اسلامی خود را به عنوان سرباز اسلام از اول تلقی کرده بوده و در این مسیر لبیک به ندای امام خمینی در سال 42 را وظیفه اصلی خود دانسته و در طول مسیر به این نتیجه رسیده که در  حمایت از انقلاب به عنوان یک حامی حضور داشته باشد. طبیعتا کسی که خود را حامی می داند و کسی که خود را دغدغه مند به انقلاب می داند جایی ممکن است از ان چیزی که شما، عنوان آن را سهم گذاشتید برای ارزش هایش عبور کند. به دلیل اینکه بتواند یک ثبات بیشتری را شاهد باشد و یک پایداری خوبی را مقابل خود ببیند. برخی از گروه های دیگر ممکن است به خاطر  احساس وظیفه یا برای اینکه تحولی ایجاد کنند بخواهند رخدادی را رقم بزنند و با سرعت زیاد در پی این هستند که در انتخابات نقش آفرینی کنند. بنابراین نوع نگاه ها باعث می شود که حضور نامزدهای حزب موتلفه در جمع اصولگرایان کمرنگ تر شود. یکی از دلایلی که در انتخابات 1396 نامزد انتخابات حزب موتلفه اسلامی داشت همین ضرورت تبیین مستقل دیدگاه های حزب بود. البته دلایل دیگری هم بود ولی ما حس کردیم که آن نگاه حزبی، آن دغدغه های اصیلی که معتقد هستیم را باید در معرض نگاه جامعه بگذاریم. از اول پیش بینی ما نیز این بود که دو قطبی شکل می گیرد. نامزد ما ممکن است در آن فضا سهم و مقام بالایی نداشته باشد اما یک دغدغه جدی تر داشتیم اینکه یک کار دراز مدت انجام دهیم. آقای میرسلیم در روزهای اولی که هنوز نامزد حزب موتلفه مشخص نبود که چه کسی است، اشاره کردند به یکی از احزاب یکی از کشورهای دیگر، گفتند که این ها 16 نوبت نامزد برای ریاست جمهوری معرفی کردند و رای نیاوردند و برای هفدهمین بار نامزد آنها رای آورد ولی ثابت قدم ماندند تا جامعه صدای آنها را بشنود و افکار عمومی در جایی احساس کند که ضرورت دارد این نگاه متفاوت میدان بگیرد و  حلال مشکلاتش باشد. این نوع نگاه درازمدت در حزب موتلفه اسلامی باعث شده که حضور حزب در  انتخابات در مقاطعی صرفا حضور برای پشتیبانی تلقی شود، اما به واقع اینطور نبوده است و البته فکر می کنم با توجه به قانون جدید احزاب و ... در آینده رفتار متفاوتی را از حزب خواهیم دید.

*این رفتار متفاوت حزب موتلفه در انتخابات به صورت ائتلاف است یا به صورت مستقل؟

زود است در رابطه با ساختار انتخابات آینده نظر دهیم چراکه قانون جدید  احزاب باعث شده بسیاری از فعالین موجود در کشور نتوانند خود را با ساختار جدید تطبیق دهند. به عنوان نمونه طبق قانون جدید، ائتلاف ها حتما باید متشکل از احزاب باشد. جمنا ائتلافی بود که از احزاب و افراد غیرحزبی تشکیل شد و طبیعتا با قانون جدید نمی تواند جمنا با شکل گذشته خود باقی باشد. بنابراین نیازمند نوعی ترمیم و تغییرات است. باید ببینیم دیگر همفکران ما تا زمان انتخابات چه تحرکاتی دارند و تا چه اندازه خود را با قانون جدید تطبیق می دهند.

طبیعتا این مسائل تأثیرگذار است اما حزب موتلفه طبق زمان بندی و دارای یک رویه همیشگی در حزب بود و از بیش از یک سال گذشته کارگروه انتخابات خود را تشکیل داده است.  در حزب موتلفه بر روی نگاه کلان و برنامه‌های کوتاه مدت و بلند مدت مختلف بحث شده است. درباره این  موضوع، که چه کسانی کاندید شوند هم در سطح همه دفاتر بحث می‌شود. طبیعتا تا زمان انتخابات فرصت هست که جمع‌بندی نهایی را در آینده اعلام کنیم.

*در مورد فراخوان آقای قالیباف چه نظری دارید؟

محمد مهدی اسلامی: دکتر قالیباف فراخوانی دادند از جوانان که برای انتخابات آتی عضو شوند. ایده خوب و مبتکرانه‌ای بود برای اینکه با جوانان ارتباط برقرار کنند ولی به نظر من این دور از آن رویکرد حزبی است. ما معتقدیم برای انتخابات مجلس که یکی از ارکان مهم مردم سالاری در کشورمان است، نیازمند جوانانی هستیم که کارآموخته باشند. دوره‌هایی را با عنوان مقدمات ورود به مجلس گذارنده باشند. آشنایی با مسائل حقوقی لازم داشته و تجربیاتی در حوزه اداره کشور اندوخته باشند. بنابراین نوع ورود ما به موضوع کاملا متفاوت بوده است. حزب نسبت به جوانان عضوی که در دفاتر سراسر کشور وجود دارد، یک برنامه مطالعاتی را انجام داده و فهرست غنی از جوانان با تجربه و دانش آموخته مرتبط با حضور در مجلس را آماده کرده و امیدواریم، فرایندی که اشاره کردم تا زمان انتخابات مجلس منجر به این شود که جوانان موتلفه حضور پررنگ داشته باشند.

*طبق بیانیه گام دوم انقلاب، احزاب چگونه می توانند مشارکت مردمی را به اوج برسانند؟

علیرضا خامسیان: اگر منظور صرفا مشارکت مردم در انتخابات است،  مردم این مسله را بررسی می‌کنند که آیا نامزدهای مورد قبول آنها در صحنه انتخابات حضور دارند یا خیر. این موضوع به دستگاه‌های نظارتی و دستگاه‌های اجرایی نیز مربوط است که به گونه‌ای رفتار ‌کنند که نامزدهایی که در چارچوب قانون اساسی صلاحیت حضور دارند بتوانند در سبد رای مردم حضور داشته باشند و بتوانند خود را عرضه کنند که یقینا  مشارکت مردم مشارکت قابل اعتنایی خواهد بود. شرایط کنونی کشور شرایط مناسبی نیست و نیازمند به مشارکت جدی مردم در انتخابات است. مطمئنا باید فضا را به گونه‌ای فراهم کنند که مردم مشارکت کنند.

در مجلس دهم رد صلاحیت‌های گسترده‌ای را شاهد بودیم و یکی از خسران‌هایی که جریان اصلاح طلب در داخل مجلس به آن مبتلا شد همین بود که ما به دلیل این رد صلاحیت‌های گسترده مجبور به یک نوع ائتلاف نانوشته با جریانی شدیم که به هر حال خاستگاه فکری‌ آنها از جای دیگری بود. اصلاح طلبان به دلیل اینکه خواستند مجلس، مجلس گذشته نباشد و صداهای رادیکالی از آن شنیده نشود، مجبور شدند افرادی را در لیست خود قرار دهند و همین افراد در  داخل مجلس از پشت به فراکسیون امید خنجر زدند. بدلیل رد صلاحیت‌هایی که صورت گرفت، لیست امید با یک حداقل‌هایی بسته شد.

در برخی از کلان شهرها این لیست کاملا اصلاح‌طلبانه بود، هرچند چهره‌های شاخص اصلاح طلب در این لیست به دلیل  رد صلاحیت‌های صورت گرفته قرار نگرفتند. در برخی از شهرستان‌ها اصلاح طلبان کاندیدای انحصاری خود را نداشتند و مجبور شدند افرادی را در داخل لیست قرار داده و این باعث خسرانی برای فراکسیون امید شد. ما اگر اعتقاد به دموکراسی داریم و نهادهای تصمیم‌گیر هم به آن اعتقاد داشته باشند باید زمینه مشارکت مردم را به نوعی فراهم کنند که همه گروه‌های فکری بتوانند کاندیدای خود را عرضه کنند؛ با توجه به وضعیت کنونی که در کشور حاکم است. این نگرانی وجود دارد که مشارکت مردم مشارکت قابل اعتنایی نسبت به بعضی ادوار گذشته نباشد. ما در دوره‌هایی شاهد بودیم که کاندیداها از سد شورای نگهبان عبور کردند، مشارکت مردم مشارکت قابل اعتنایی بود و به مشروعیت نظام هم تا حدودی ارتقا بخشید اما اگر شورای نگهبان به گونه‌ای عمل کند که با نگاه بسته بخواهد وارد عرصه انتخاب شود و به هر حال افرادی را به جامعه معرفی کند که سبد رأی‌ آنها فقط در این افراد خلاصه می‌شود، نباید انتظار داشت که مردم مشارکت گسترده‌ای داشته باشند. امیدواریم که رفتار شورای نگهبان و نهادهای نظارتی به گونه‌ای باشد که سبب کاهش مشارکت مردم نشود.

مردم باید مشارکت خودشان را نشان بدهند و به نظر من بخشی از این به دولت و بخشی از آن به مجلس برمی‌گردد. آیا دولت توانسته زمینه مشارکت مردم را در عرصه‌های مختلف فراهم کند؟ انتظاری که از دولت آقای روحانی بود بیش از این بود. در همین بحث‌ جوانان  تا چه اندازه دولت توانسته بحث جوان‌گرایی را به صورت عینی تحقق بخشد. آن انتظاری که از شعارهای آقای روحانی می‌رفت بیش از این بود. معتقدم که در عرصه عمل در این زمینه تا حدودی با کوتاهی مواجه هستیم. من فکر می‌کنم مجلس شورای اسلامی در این زمینه گام مهمی برداشت و آن بحث اصلاح قانون  بازنشستگان بود. هر چند به هر حال باید به خوبی اجرا شود و این وظیفه مجلس است که نظارت کند ولی من در این زمینه به مجلس نمره مثبتی می‌دهم. جریان اصلاح طلب هم در این زمینه جدا از اینکه به این گفتمان نزدیک هستم در انتخابات اخیر هر چند هزینه‌هایی برای این جریان داشت اما به واقع نشان داد که به این شعار جوان گرایی اعتقاد دارد. در همین بحث انتخابات شورای شهر هم شاهد بودیم افراد جوانی وارد عرصه شدند و یک نوع  پوست اندازی در شورای شهر شاهد هستیم. همین نگاه نو باعث شد که در عرصه مدیریت شهری جدا از برخی تغییرات کلانی که در شهرداری تهران اتفاق افتاد نگاه نویی حاکم شود. با توجه به برخی از تغییراتی که حداقل در پایتخت شاهد هستیم از حیث نشاط اجتماعی و مسائل متناظر آن مورد قبول مردم واقع شده است.

از سوی دیگر اگر  فعالیت های حزبی تقویت شود مطمئنا افراد می‌توانند خود را برای عرصه‌های مدیریتی آماده کنند. من احساس می‌کنم نوعی ترس از سوی بخشی از حاکمیت برای سپردن عرصه‌های مدیریتی به جوانان وجود دارد. به نظر من افرادی که دارای مسئولیت هستند باید برای رفع تبعیض در دادن اختیارات  به جوانان از رهبری الگو بگیرند چون در بسیاری از انتصابات همچون امامان جمعه و نهادهای حاکمیتی  این ریسک را  پذیرفتند و به افرادی  مسئولیت دادند که متولد دهه 60 هستند. هرچند شاید از لحاظ گفتمانی به ما نزدیک نباشند ولی حداقل این تابوشکنی که انجام شد باید دیگر مسئولان هم از این الگو‌برداری کنند. این هراس باعث می‌شود که این چرخش مدیریتی انجام نشود. مجلس در این زمینه پیشگام بود. اصلاح قانون بازنشستگان باعث شد  که تا حدودی این چرخش مدیریتی انجام شود. اگر این قانون نبود ما هنوز شاهد بودیم که برخی از استانداران ما بالای 70 سال سن داشته باشند. برخی از معاونین وزرای ما سن‌ زیادی داشته باشند و هنوز هم پشت میز باشند. اگر ما در زمینه واگذاری عرصه مدیریتی کشور به جوانان متخصص و متعهد اقدام عاجلی انجام ندهیم مطمئن باشیم، کشور با چالش‌های جدی روبرو خواهد شد که برخی از چالش‌هایی که در کشور وجود دارد ناشی از همین است. برخی مدیران نسل اولی را باید به زور صندلی را از آنها گرفت.

محمد مهدی اسلامی: بحثی در مورد مشارکت در انتخابات مطرح شد که به آن 3 تا نقد دارم. سرمایه‌های اجتماعی یک تعامل دو طرفه با مشارکت در انتخابات دارد که یکی از مولفه‌هایش امید است؛ اگر امید در یک جامعه کمرنگ شود مشارکت اجتماعی کمرنگ می‌شود. من معتقدم اصلی‌ترین مشکل جامعه ما برای مشارکت، امید است. در مقاطعی که مردم امید داشتند که یک گروهی می‌‌توانند تحول ایجاد کنند مشارکت زیاد شد و در نقطه‌ای که مردم امیدی نداشتند و احساس کردند چه بیایند و چه نیایند، همین روند ادامه پیدا می‌‌کند، مشارکت کاهش پیدا کرد. یکی از انتخابات‌هایی که کم‌‌ترین گزینش بر آن اعمال شد، انتخابات دومین دوره شورای شهر تهران بود که معاون وقت وزیر کشور یعنی آقای مصطفی تاجزاده، زیر بار نظرات مجلس به عنوان نهاد قانونی که باید اعمال نظر می‌کرد، نرفت و همه کسانی را که در انتخابات فعال بودند و نامزد شده بودند، تأیید صلاحیت کردند. حتی کسانی مثل اعضای نهضت آزادی که به نظر مستقیم امام منع فعالیت حزبی داشتند. آن انتخابات یکی از کم مشارکت‌ترین انتخابات‌های کشور بود و انتخاباتی بود که حضور مردم در حداقل‌ها بود. علت اصلی آن این بود که مردم امیدی به ایجاد تغییرات در آن مرحله را نداشتند. آبادگران که رأی آوردند، فارغ از اینکه قضاوت کنیم که عملکردشان خوب بود یا بد، امیدی در مردم ایجاد کردند که اگر در انتخابات مجلس رأی بیاورند، تغییراتی می‌دهند و آن لیست رأی آورد. به نظر من برای افزایش مشارکت، امید به اثر محوریت دارد نه تکثر نامزدها.

با توجه به این نمونه‌ که نظارت نبوده و مشارکت کم بوده است، همه گروه‌ها هم حضور داشتند. دومین نقد به شما این بود که آن کسی که امید را کشته متهم درجه یک است نه نه دیگران. باید ببینیم که آیا احزاب توانستند امید را زنده نگه دارند؟ به نظر من این یک مانع جدی بوده که ما نتوانستیم مشارکت مردمی را حفظ کنیم.

یک نقد سومی هم دارم. ما چرا شورای نگهبان را متهم می‌کنیم؟ شورای نگهبان که یک نهاد نظارتی است! به نظرم باید سوال کنیم که چرا نامزدها در سطحی باشند که رد صلاحیت شوند؟ در انتخابات این دوره، در شورای  شهر تهران لیستی  رأی آوردند که کاملا همسو بودند و اینها فردی را به عنوان شهردار تهران پیشنهاد کردند. نهادهای نظارتی گفتند که ما موافق نیستیم و دلایل خود را محرمانه اعلام کردند. یک فضاسازی  شدیدی شد که این نظارت اعمال سلیقه است و شما می‌خواهید حذف کنید! نتیجه این شد که رئیس جمهور به وزیر کشور دستور دادند که شهردار تهران را تأیید صلاحیت کنید و شهردار تهران بدون در نظر گرفتن نهادهای نظارتی حضور پیدا کرد و نتیجه آن شد که نباید می‌شد. ما به جای اینکه نهادهای نظارتی را متهم کنیم، به نظرم می‌رسد باید مقداری در انتخاب‌های خود بازبینی انجام دهیم. بالاخره ممکن است هر نهادی اشتباهاتی داشته باشد و من منکر این نیستم و نمی ‌خواهم  از شورای نگهبان دفاع مطلق کنم. اما نقد اصلی من این است که چرا برادران اصلاح طلب ما بر روی گزینه‌هایی انگشت می‌گذارند که می‌دانند کارنامه‌ این افراد چگونه است و رد خواهند شد. به نظرم در این مورد برای افکار عمومی ضرورت توجه به نظر نهادهای نظارتی کاملا آشکار شد. نمی‌خواهم از این حادثه سو استفاده و خیلی آن را باز نمی کنم، اما یک مثال ساده و روشن است تا یادآوری کنیم که ضرورت دارد نهادهای نظارتی را بپذیریم. اگر کسی معتقد است در جاهایی دستگاه‌های نظارتی اشتباهات سلیقه‌ای دارند، بحث آن را از مسیر قانونی دنبال کند اما این که به طور کل عملکرد نهادهای نظارتی زیر سوال ببریم، ایجاد مشکل می‌کند.

در مورد بحث جوانگرایی، تلقی من این است که هیچ کدام از نهادها مانع حضور جوانان نیستند. دولت‌ها کوتاه مدت موثر هستند اما رهبری سیاست کلان را ترسیم می کنند. اخیرا نیز رهبری در دیدار با دانشجویان گفتند که کار تشکیلاتی انجام دهید و حزب بازی نکنید. تفسیر بنده از این موضوع، این است که مثلا نباید نوعی رفتار کنیم که در زمان انتخابات نوعی جنگ قدرت رخ بدهد. کار تشکیلاتی انجام شود تا جوانان، مسئولیت پذیر شوند. این تعبیری است که دو الی سه بار رهبری فرمودند. پس اصولا نگاه حاکمیت به این موضوع نگاه مثبتی است. ممکن است بخش‌هایی نسبت به حضور جوانان موضع داشته باشند و بخشی از این موضع ممکن است حق باشد. به نظرم در برخی قسمت ها افراط و تفریط مشکلاتی را ایجاد می‌کند. یعنی در بخش هایی به اسم جوانگرایی به افراد فاقد تجربه میدان داده می شود و عملکرد تخریبی رخ می دهد که این امید را از بین می‌برد.

 آقای احمدی نژاد در دوره ریاست جمهوری‌اش به تعبیری از آن طرف بام افتاد یعنی در برخی قسمت ها، مسئولیت‌هایی را به افرادی سپرد که هیچ سابقه و تجربه‌‌ای نداشتند. برای مثال یک بنگاه صنعتی بزرگ را به یک فرد فاقد تجربه سپرد. طبیعی است که این هراس به وجود آمد که کار را به دست جوانان ندهید. به نظر بنده افراط و تفریط در جوانگرایی هر دو مذموم هستند.

علیرضا خامسیان: بسیار خوشحال هستم آقای اسلامی بحث امید را مطرح و چون برند ما هم  امید است، از این منظر خوشحال هستم که از این زاویه صحبت‌های بنده را نقد کردند. اگر مردم امید داشته باشند مشارکت می‌کنند. بنابراین همگان شاهدند که این امید باید وجود داشته باشد. رهبری نیز بر این موضوع تأکید کردند.

باید به این مسئله پرداخت که چه کسانی و چه جریانی می‌خواهد امید مردم را به نهادهای انتخابی یا انتصابی ناامید کنند. با صراحت عرض می‌ کنم که در چند سال اخیر بعد از روی کار آمدن دولت آقای روحانی، (دولت اقای روحانی اشکالات زیادی دارد و هیچ کس منکر این موضوع نیست) به هر حال، اصلاح طلبان، حامی آقای روحانی بودند اما از همان زمانی که دولت روحانی روی کار آمد باید بررسی کرد که چه جریاناتی در پی این بودند که با برخی کلید وا‌ژه‌ها، امید مردم را ناامید کنند. متهم ردیف اول این موضوع هم به نظر من رسانه‌ها از جمله صدا و  سیما است. به عنوان کسی که کارشناس حوزه رسانه هستم و تحلیل محتوا انجام می دهم شاهد هستم که در برنامه‌های صدا و سیما در مقایسه با دولت گذشته، اخبار منفی و سیاه بسیار نسبت به گذشته از این رسانه پخش می شود. این برنامه ها در  ذهن مخاطب تأثیر می‌‌گذارد. در صدا و سیما به عنوان بزرگ‌ترین رسانه که البته اکنون به خاطر نوع رویکردش با کاهش مخاطب روبرو است و دیگر مرجع نیست چه میزان اخبار سیاه و منفی در زمینه‌های مختلف  مطرح می‌شود؟ همه ما می‌دانیم مشکلات اقتصادی است اما آیا اینکه مردم را نسبت به دولت منتخب ناامید کنیم، هنر نیست.

آقای اسلامی درست گفتند. مردم باید امید داشته باشند ولی وقتی با ابزارهای مختلف تبلیغی این امیدی که امید واقعی بود، خدشه‌دار می‌شود بحث مشارکت نیز دچار مشکل می شود. شورای نگهبان یک بخش این قضیه است و نهادهای نظارتی و اجرایی نیز باید مدیریت کنند که سبد رأی مردم سبد رأی قابل اعتنایی باشد. بحث دیگر ، نوع نگاه شورای نگهبان و نهادهای دیگر است که باید اصلاح شود چون در شرایطی نیستیم که در این زمینه‌ها آزمون و خطا کنیم و نباید عرصه را به افراد بی هویتی واگذار کنیم که در گذشته مشاهده کردیم. همین جریان اصولگرای که از آقای احمدی‌نژاد عبور کردند جای تعجب است که چرا پاسخگوی عملکرد خود نیستند و به نوعی در قبال آقای احمدی نژاد جاخالی می‌دهند.

در جریان اصلاح طلب به رغم اینکه کاندیدای اصلی‌، آقای روحانی نبود اما به هر حال از وی حمایت کردیم و پاسخگوی دولت آقای روحانی خواهیم بود اما دوستان و برادران جریان اصولگرا هیچ گاه نخواستند در قبال حمایت از احمدی نژاد پاسخگو باشند. در بحث شهردار منتخب که می گویند به توصیه دستگاه‌های نظارتی عمل نشد، زمانی که برای برخی از افراد در گذشته به نظر دستگاه های نظارتی عمل کردند ولی جور دیگری از آب در آمدند چه جوابی دارند، بدهند. نمی خواهم بیش از این مطلب را باز کنم؛ به گونه ای صحبت نشود که دوستان این آقایان معصوم بدانند و خطایی مرتکب نشدند از مسائلی که برای آقای نجفی پیش آمد همه ناراحت هستند و فردی نیست که خوشحال باشد برای فردی که به هر حال در گذشته در منصب و مقامی فعالیت کرده و فکر نمی‌کنم جریانی در صدد این موضوع باشد که بخواهد پشت  وی را خالی کند. برای همین می‌گویم صدا و سیما هم که در بحث آقای نجفی خیلی شتاب زده عمل کرد و به بیراهه رفت. بنابراین مردم باید امید داشته باشند به مسئولینی که در حال حاضر در حال خدمت هستند. نمی‌خواهیم امید واهی داشته باشیم و در مورد فردی که ضعیف عمل کرده یقینا در انتخابات آینده مردم با رای خود رویکرد خود را نسبت به تغییر عرصه مدیریتی، نشان خواهند داد اما از دوستان خصوصا جریان اصولگرا می خواهیم که به این موضوع ریشه‌ای بپردازند و به آن تک  بعدی نگاه نکنند.

محمد مهدی اسلامی:  اینکه می‌گویند آقای دکتر روحانی به وظیفه خود عمل می کرد اما  صدا و سیما اجازه نداد، من گزارش عملکرد صدا و سیما را ندارم. آن را باید خودشان دفاع کنند. اما آنچه مشخص است در بحث گفتار درمانی آقای دکتر روحانی بسیار متبحر هستند. وی  در ماه‌های اول دولت‌ خود اشاره کردند که ما هنوز هیچ کاری نکردیم و شاخص‌ها تغییر کرد. مشکل اساسی مردم چیزی هست که در رقابت‌ها به آن اشاره می‌کردند. اینکه گزارش‌های صدا  و سیما چه می‌گوید و اینکه بخواهیم به صورت روابط عمومی یک سری چیزها را اعلام کنیم برای مردم اثربخش نیست. به قول خود ایشان باید جیب مردم را ملاک قرار دهیم. فکر می‌کنم صدا و سیما هر اندازه هم از دولت دفاع کند اما  شرایط فعلی اقتصادی  کشور به گونه ای است که مردم متوجه می شوند که بسیاری از اتفاقاتی که باید بیفتد، رخ نداده است. برای مثال چرا در حال حاضر باید رئیس جمهور از عملکرد وزارت نفت  ناراضی باشد.

*تأثیر ساختارهای موازی در عملکرد دولت چگونه بوده است؟

محمد مهدی اسلامی: اگر کسی به طور دقیق اقتصاد کشور را بررسی کند متوجه می‌شود که بیشترین مدیریت اقتصاد دست دولت است. اگر صندوق بازنشستگی و ... را هم لحاظ بفرمایید، می بینید که عملا زیر مجموعه دولت اداره می‌شود. مدیریت اقتصاد دست دولت است و به نظرم ساختار موازی یک اسم رمز برای فرار از مسئولیت است.

اما اینکه گفتند اصولگرایان در برابر نامزد خود مسئولیت پذیر نیستند، حزب موتلفه اسلامی در سال 1384 یک نامزد مشخص یعنی آقای دکتر علی لاریجانی داشت. ایشان رأی بسیار کمی آورد و از رقابت باز ماند و وارد دور دوم نشد. در مرحله دوم حزب موتلفه اسلامی بیانیه رسمی صادر و اعلام کرد ما از هیچ یک از نامزدها به طور مشخص حمایت نمی‌کنیم. بنابراین اعضای موتلفه به هر کدام از نامزدها که می خواهندT رای دهند. این موضوع به این دلیل بود که ما هیچ یک از دو نامزد را اصلح ندانستیم. ما به عنوان حامی آقای احمدی نژاد نبودیم در حالی که آقای احمدی نژاد جزو نامزدهایی بود که در شورای مرکزی حزب موتلفه حضور پیدا کرد و برنامه‌اش را ارائه داده بود و ما می‌‌دانستیم نگاهش به اداره کشور چیست.

آقای احمدی نژاد در آن مقطع در بسیاری از برنامه های رسمی از جمله برنامه های شورای هماهنگی نیروهای انقلاب حضور پیدا نکرده بود و می گفت من درگیر شهرداری هستم و اولویت من شهرداری است؛ اما ما نگاه او را دریافت کرده بودیم و با علم به مواضعش هیچ گاه حمایت نکرده بودیم.

از مهم ترین اشکالات ما در زمان انتخابات، قطبی سازی فضای انتخابات و به نوعی همه مجموعه ها را با هم جمع بستن است. اینکه بگوییم جریان اصلاح طلب و این را اعم بدانیم از کسانی که در سال 88 با رسانه های برانداز می نشستند تا کسانی مثل دکتر عارف که سعی کردند میانداری کنند که قائله به جریان خوبی برسد؛ درست نیست. از طرفی هم جریان اصولگرا را اعم بدانیم از همه قسمت های مختلفی که حضور پیدا می کنند و اختلاف نظرشان آشکار است این به نظرم یک اشکال جدی است. رهبری چندین بار در این باره تذکر دادند که فضای انتخابات را دو قطبی نکنید. یکی از دلایلی که نامزد حزب موتلفه اسلامی در انتخابات 96 حضور  پررنگ پیدا کرد، این موضوع بود که در شورای مرکزی موتلفه هم مطرح شده بود که ما وارد بازی دوقطبی سازی نشویم. دیدگاه های ما الزاما یکی نیست. اصولگرایان همه جا یکسان نیستند، مثلا بر خلاف ما بخشی از جمعیت ایثارگران، حامی آقای احمدی نژاد بود. مواضع روشنی هم داشت. اما درباره تعامل اصولگرایان، نکته ای را هم باید دقیق تر مشخص کنیم. شخص محمود احمدی نژاد یا دولت احمدی نژاد؟

 دولت احمدی نژاد در بسیاری از بخش ها به ویژه در دولت نهم عملکرد مثبتی داشت. آقای احمدی نژاد در دوره مسئولیت روند عمرانی کشور را به خوبی پیش برد. بخش عمده ای از هیئت دولت او خوب بودند که حاصل کادرسازی گذشته اصولگرایان بود و البته موتلفه هم از عملکرد مثبت آنها حمایت کرد. اما شخص محمود احمدی نژاد دچار تغییر رویه هم شد و ادبیاتش تغییر کرد. طبیعتا فردی که خود را از یک جریان جدا می کند، باید با نگاه جدید به او نگاه کرد. آقای علی مطهری روزی به عنوان "رایحه خوش خدمت" یعنی تندترین بخش اصولگرایان وارد مجلس شد اما اکنون وی تغییر رویه داده است باید این دو را از هم تفکیک کنیم.

*در مورد آقای احمدی نژاد وقتی زمان پاسخگویی می رسد شخص را با زمانی که رئیس جمهور بوده جدا می کنند. نظرتان در این مورد چیست؟

علیرضا خامسیان: شاید برخی از احزاب نگاه حمایتی نداشتند. جریان اصولگرا باید پاسخگوی عملکرد اقای احمدی نژاد باشد و در این موضوع جاخالی ندهد. انگار فراموش کرده اند که چه حمایت هایی از وی کرده بودند. در حال حاضر این حامیان کجا هستند؟ اگر سخنانی که آقای احمدی نژاد در همین یک سال اخیر بیان می کند درصد کمی از آن را آقای خاتمی مطرح می کرد چه برخوردی با آقای خاتمی انجام می دادند؟

آقای خاتمی که در همه سخنان خود از انقلاب، نظام و لزوم فعالیت در چارچوب قانون صحبت می کند. چهره برجسته ای که در بحث های بین المللی می توانست میداندار شود و باعث می شد وضعیت کشور بهبود پیدا کند، ناعادلانه محدودشان کردند ولی آقای احمدی نژاد هنوز هم در برخی مناسب حاکمیتی حضور دارد. این یک نوع پارادوکس است. هم آقای احمدی نژاد رئیس جمهور کشور بود که به هر حال مورد تأیید رهبری قرار گرفت و هم آقای خاتمی. در حال حاضر محدودیت هایی که برای آقای خاتمی ایجاد کردند به چه دلیل است؟ هیچ جواب قانع کننده ای وجود ندارد.

یکی از هنرهای دولت اصلاحات این بود که بحث پاسخگویی را مطرح کرد و همین باعث شد که حتی قوه قضاییه که زمانی نسبت به تصمیماتی که می گرفت پاسخگو نبود در زمان دولت اصلاحات  به صورت ظاهری خود را  پاسخگو نشان می داد. همه ارکان حاکمیت باید پاسخگو باشند و جریان های سیاسی هم نسبت به تصمیماتی که گرفتند باید پاسخگو باشند. شکی در این مورد نیست. اگر اشتباه کردیم باید قبول کنیم و از مردم عذرخواهی کنیم.

*برای دولت آقای روحانی با همه مشکلاتی که وجود داشت ما می بینیم همه اصلاح طلبان و اصولگرایان انتقاد می کنند و  این آزادی در انتقاد در دوره های دیگر دچار فراز و نشیب بوده است.

محمد مهدی  اسلامی: یک تفاوت عمده وجود دارد. در انتخابات سال 1392 اصلاح طلبان نامزد دیگری نداشتند و همه پشت سر اقای روحانی ایستاده بودند. اما در انتخابات 1384 این طوری نبود که شما بگویید پس اصولگرایان باید پاسخگو باشند.  شاید بخش عمده ای از جمعیت ایثارگران حامی قالیباف بودند و یک جمع محدودی حامی احمدی نژاد بودند و برخی از اعضای شورای شهر تهران. به جز این جمع محدود هیچ کس دیگری پشت سر او نبود.

در مرحله دوم موتلفه از سوی اقای احمدی نژاد و همسوهایش متهم بود به اینکه شما طرفدار اقای هاشمی هستید، چون ما سال 84 پشت سر احمدی نژاد نایستادیم. اما قبول داریم کسانی که با ما همسویی بیشتری داشتند و در جریان اصولگرا جمع می شوند، از آقای احمدی نژاد حمایت کردند. در عین حال حزب موتلفه همواره از پیشتازان انتقاد از آقای احمدی نژاد در برابر خطاهایش بود. می خواهم بگویم اصولگرایان یک پارچه نبودند. اصلاح طلبان در حمایت از اقای روحانی یکپارچه بودند. موتلفه هیچوقت حامی احمدی نژاد نبود. بیشترین  انتقادات را در دوره قدرتش به او داشتیم و در آن زمان روزنامه دولتی ایران همیشه از ما به عنوان کسانی که به دولت حمله می کنند در مطالبش استفاده می کرد. سال 89 بیشترین انتقادات را از دولت وقت ما داشتیم. با این حال انتقاداتی که ما در آن دوره به آقای احمدی نژاد کرده بودیم آزادانه بود و هیچ کس با ما برخوردی نمی کرد. این بی انصافی است که آن دوره را به صورت خفقان جلوه دهیم. حتی برخی از حرفهایی که در برخی رسانه ها به احمدی نژاد گفته می شد تهمت آشکار بود، اما باز برخورد جدی هم نشد. بی انصافی است که اگر نبینیم که تندترین حرفها به احمدی نژاد گفته می شد. از او کاریکاتورهای بسیار تندی کشیده می شد. چون او روحانی نبود، از این جهت با دیگر روسای جمهور متفاوت بود. برای شخص رئیس جمهور کاریکاتور می کشیدند. ما نیز در ارگان رسمی حزب نگاه کلان ایشان را به چالش کشیدیم. ابتدای دولت دوم او هم بود که از روند انحرافی وی اعلام برائت کردیم. طبیعتا کسی که منتقد دولتی است در دوران دولت او، لازم نیست پاسخگو باشد! جریاناتی بودند که از ایشان حمایت می کردند و در خصوص ضرورت پاسخگویی باید با آنها صحبت کنید. بنده به نمایندگی موتلفه اینجا حضور دارم نه به نمایندگی از آنها. حزب موتلفه اسلامی پیشگام در انتقاد از آقای احمدی نژاد بود.

به نظر من متهم ردیف اول از بین رفتن امید، فراکسیون امید است. به اسم امید، امید را از بین بردند. یعنی مردم به کسانی که پرچم امید را بلند کردند، امید داشتند اما در مقابل سکوت جدی در برابر تخلفات انجام شد. تا جایی که سکوت مکرر این فراکسیون مورد شوخی خود دوستان اصلاح طلب است. به نظرم می رسد متهم اول کشتن امید کسانی هستند که این پرچم را بلند کردند. اینکه ما نهادهای موازی را متهم کنیم، برای دور اول قبول اما آقای دکتر روحانی که تازه از راه نرسیده بودند. سالها مسئولیت های کلان در کشور داشتند و یک دوره چهار ساله رئیس جمهور بودند. نمی دانستند اختیارات چقدر است؟ قسم جلاله یاد کردند که من می توانم تغییرات ایجاد کنم وقتی ایشان  قسم یاد کرده و هیچ کاری نکردند، وی و حامیانی که او را می شناختند متهم به از بین رفتن امید هستند. اگر آقای روحانی در دوره دوم انتخابات در سال 96 می گفتند من معتقدم اختیارات رئیس جمهور کافی نیست و نامزد انتخابات نمی شوم. ایشان که همه چیز را می دانست اما نامزد شد و قسم جلاله خورد که من می توانم تغییرات ایجاد کنم. اما اکنون بهانه دارد که اختیارات کم است و جریان های موازی هستند اینها بهانه جویی است. روحانی وعده های متعددی در سال 96 داد که واقعا قابل دفاع نیست و اگر نیاز به پاسخگویی باشد، اکنون بیشتر از همه کسانی باید پاسخگو باشند که همچنان سکوت می کنند. ما حداقل منتقد جدی  رئیس جمهور بودیم که به ما منسوب بود. در رسانه رسمی خود مصاحبه های جدی و تندی را با کسانی که قبلا حامی اقای احمدی نژاد بودند، چاپ می کردیم. دیدگاه های آنها را هم مطرح کردیم. این یک تفاوت جدی است بین ما و آنها.

*عملکرد فراکسیون امید در مجموع در مجلس چگونه بوده است با توجه به اینکه انتقادات بسیاری به آنها وارد است؟

علیرضا خامسیان:  قاعدتا اعضای فراکسیون امید باید پاسخ این سوال را بدهند ولی بصورت خلاصه بگویم که بسیاری از طرح ها به دلیل اینکه یک اجماع حداکثری ایجاد برای تصویب آن در مجلس ایجاد شود، فراکسیونی مطرح نمی شود. بسیاری از طرحها اگر بار مالی داشته باشند نمی توان مطرح کرد و  نیاز است از دولت لایحه به مجلس بیاید و دولت نیز  لایحه نمی دهد. مجلس بارها در این باره موضع گیری کرده که ما آمادگی داریم و دولت لایحه بدهد. نقش آفرینی افراد را هم باید در نظر بگیریم. نباید انتظار داشته باشیم که آقای عارف مثلا مانند آقای باهنر نقش آفرینی کند به دلیل اینکه ویژگی آقای عارف این است که در سیاستهای کلان وقتی نیاز به موضع گیری صریح داشته باشد کار خود را انجام می دهد و نیازی به شوآف ندارد. در کشور ما بسیاری از افراد هستند که می خواهند این پیروزی را به نفع خود تمام کنند که در همه جریانات هم وجود دارد.

*چرا دکترعارف ریاست کمیسیون آموزش را از دست داد؟

علیرضا خامسیان: دکتر عارف در بحث فعالیت شورای عالی و مشغله هایی که در این زمینه دارند عملکرد  وی  مقارن با  ریاست کمیسیون بود که تصمیم گرفت وارد این عرصه انتخاباتی نشود و البته برای اینکه زنان نیز در مقام ریاست کمیسیون قرار بگیرند تصمیم بر این گرفته شد که از طرف فراکسیون امید کاندیدای ریاست کمیسیون آموزش و تحقیقات بشود.

این فعال رسانه ای همچنین درباره از دست یکی از نواب رئیس مجلس توسط فراکسیون امید و اینکه گفته می شود به دلیل حضور دکتر عارف در انتخابات هیات رئیسه ،مطهری شکست خورد نیز گفت: مگر سال گذشته آقای عارف کاندیدا نشد؟ ولی آقای مطهری رای آورد. حذف آقای مطهری از هیات رئیسه مجلس را در جلسه صبح روز رای گیری در دفتر  آقای لاریجانی جستجو کنید. آقای مطهری از نزدیکان خودش ضربه خورد. 

محمد مهدی اسلامی: در مورد حضور آقای خاتمی به طور مشخص باید گفت که در  بحث  مجمع تشخیص مصلحت نظام که شما مطرح کردید به آقای خاتمی بعد از ریاست جمهوری اش پیشنهاد شد و خود وی نپذیرفت. برای مناصب دیگر هم همین گونه بوده است، بنابراین این تفاوت را باید در تفاوت شخصیت ها  بدانیم. یعنی آقای خاتمی یک دیدگاهی داشت آقای احمدی نژاد هم دیدگاه دیگری دارد. به نظرم در این انتخابات هم پاسخگویی در حد شعار دادن است. اما در عمل چند سال دولت اصلاحات فاقد  سخنگو بود.

آقای عبدالله رمضان زاده که استعفا داد تا مدت زیادی سخنگو نداشتیم. آقای خاتمی یک سال، یک مصاحبه مطبوعاتی  برگزار کرد بنده به نمایندگی از هفته نامه شما  آنجا حاضر شدم. ما را در نوبت نگذاشتند و رسانه های همسو با دولت سوال می کردند، ما طی نامه ای در میان برنامه گفتیم اگر قرار است وی یک طرفه صحبت کند، برای چه ما را دعوت کردند؟ یک جواب بسیار تندی از طرف ایشان به ما دادند که مکتوب است.

در این دوره نیز ما اسم پاسخگو نبودن را بگذاریم که به شواف علاقه نداریم، پذیرفتنی نیست. شوآف یک رویه است و پاسخگویی یک رویه دیگر. من معتقدم گزارش دهی به مردم وظیفه مسئولین است و نام آن شوآف نیست و اگر آقای خامسیان معتقدند آقای دکتر عارف عملکرد خوبی داشتند، جای گله دارد که بگوییم چرا ایشان اینها را اعلام نمی کند؟ به نظر من فراکسیون امید عملکردهای خود را بگوید.

نظر شما
پرونده ویژه