بهار من گذشته شاید

۱۳۹۸/۱۲/۲۴ - ۱۶:۵۵:۱۵
کد خبر: ۹۷۷۷۳۱
بهار من گذشته شاید
قادر باستانی - پژوهشگر ارتباطات و رسانه

تحلیل نتیجه انتخابات اخیر مجلس، به خوبی نشان داد که تیغ تبلیغات صداوسیما، بسیار کُند و ناکارآمد شده و دیگر بر افکار عمومی، چندان اثرگذار نیست. شاید متهم ردیف اولِ زوال اعتماد عمومی، تغییر مرجعیت خبری مردم به رسانه های خارج از کشور، رواج تکروی و تفرقه میان مسئولان و دوری از هم افزایی و نیز فاصله گرفتن روزافزون نسل جدید با آرمان های انقلاب اسلامی، عملکرد پُراشکال سازمان صداوسیما باشد، ولی هنوز می توان امیدوار بود که این سازمان بتواند به راه درست بازگردد.

متولیان رسانه ملی، خودشان واقفبه اشتباهات هستند. در اواخر دوره ضرغامی، قدم های خوبی برای رفع برخی ایرادات برداشته شد، اما کافی نبود و نتوانست وارد قلب اشکال شود. من اشکال اصلی را در چسبندگی غیرضرور این سازمان به نهادهای غیررسانه ای می دانم. صداوسیما یک رسانه است و رسانه بودن، اصول و قواعدی دارد؛ هر چه این سازمان از رسانة حرفه ای بودن فاصله گرفته، به همان نسبت عملکردش فاجعه بار شده است.

دکتر معتمدنژاد، وظایف یک رسانه را در سه بخش خلاصه می کند؛ اول وظایف خبری و آموزشی، دوم وظایف راهنمایی و رهبری و سوم، وظایف تفریحی و تبلیغی. صداوسیما در بخش اخیر که سرگرم کردن عامه مردم است، کارنامه خوبی دارد. با اینکه در مقایسه با دیگر سازمانهای رادیو تلویزیون، بسیار گران اداره می شود، اما برنامه های تفریحی و تبلیغی آن مطلوب است و تنوع خوبی برای مخاطبان مختلف دارد. سازمان در بخش راهنمایی و رهبری،دچار مشکل است. صداوسیما وظیفه دارد، مردم را به سمت توسعه و پیشرفت، وحدت و یکرنگی، رشد فضایل اخلاقی و احترام به تنوع فکری و آزادی اندیشه،رهبری کند. در این زمینه صداوسیما، محصور در یک قالب فکری تنگ و محدود، در حد اُرگان یک جناح سیاسی تنزل یافته و به همین خاطر، توان انجام این وظیفه را از خود سلب کرده است. رسانه ملی کاملاً در اختیار بخشی از اصولگرایان قرارگرفته و لابد سایر رقبای سیاسی را که در چارچوب نظام جمهوری اسلامی فعالیت دارند، به مثابه عوامل دشمن، زیر ضرب برده است.

چنین اشتباه راهبردی، باعث زوال اعتماد عمومی شده است؛ به این دلیل که صداوسیما هر مسأله ای را با عینک جناحی مورد توجه قرار می دهد. مثلاً در همین مسأله بیماری کرونا و یا بلایای طبیعی،  مثل همیشه دو دسته سیاه و سفید وجود دارند؛ نهادهایی مثل دولت روحانی و شرکایشان، دچار سوءمدیریت هستند و نهادهای خودی، مانند گذشته عملکرد درخشان، بی نقص و قابل تمجید دارند. این را شما می توانید در هر سوژه دیگر اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و یا فرهنگی تجربه کنید. مدیران و دست اندرکاران صداوسیما، این فرمول را خوب بلدند و به جهت عدم باور درونی، آن را به ناشیانه ترین شکل ممکن، در هر رویدادی اجرا می کنند. به همین خاطر، به جای آنکه باراهنمایی و رهبریافکارعمومی،موجباتهمبستگیوتعلقاجتماعیمردمفراهمشودوآنانرابهسمت مشارکتسیاسیجلبکند، تأثیر عکس می گذارد؛ رسانه ملی، حضور پای صندوق های رأی را در شرایط حساس کنونی کشور، به نحوی تبلیغ کرد که اکثریت مردم را به استنکاف از رأی دادن کشاند.

وظیفه خبررسانی را هم با همین روش تنگ نظرانه دنبال می کند. خبرنگاران صداوسیما، می دانند که نهادها و اشخاص سفید کدامند و بخش های سیاه و خاکستری کدام هستند. نحوه نگارش اخبار، جهت گیری، اولویت خبر و حتی لحن گوینده خبر، بر همین اساس تنظیم و اجرا می شود. نتیجه آن هم تغییر مرجعیت خبری مردم به رسانه های معاند خارج از کشور شده است. برای مثال تلویزیون می گوید، تعداد تلفات بیماری کرونا 63 نفر است، مردم می گویند، دروغ می گوید، فلان شبکه گفته دستکم 230 نفر کشته شده اند!

صداوسیما یکی از ارکان حاکمیت است و نقص در عملکرد آن به کشور و نظام آسیب می زند و صدالبته دود آن به چشم مردم نیز می رود. این سازمان، همه توان خود را گذاشته که اصولگرایان را محبوب مردم کند. همه شبکه ها را دربست در اختیارشان گذاشته و رقیبان آنها را غالباً از صحنه رسانه حذف کرده است. نتیجه اش همین بود که دیدیم؛ نه تنها در فاصله چهارساله دو انتخابات مجلس، یک رأی هم به سبد اصولگرایان اضافه نشده، بلکه تبلیغات پُرحجم آن بی جواب مانده و میزان مشارکت به نسبت انتخابات قبلی، شوربختانه تنزل بدی یافته است. اکنون اصولگرایان،اگرچه مجلس را فتح کردند، اما دیگر نمی توانند روی ماشین تبلیغاتی صدا و سیما حساب باز کنند؛ بهار رسانه ملی،سپری شده است.

این عملکرد پُراشکال، نیاز به تغییر اساسی دارد. محور تغییر، همانا بازگشت سازمان به اصول حرفه ای رسانه و رفع چسبندگی غیرضرور با نهادهای غیر رسانه ای و نیزدوری از تمرکز خطی و جناحی بر اخبار و ایجاد تنوع در برنامه های خبری هر شبکه تلویزیونی، از طریق استفاده از عموم بازیگران عرصه سیاسیاست، به نحوی که همه کنشگران جامعه، احساس تعلق کنند و آن را صداوسیمای ملی بدانند.

اصولگرایان هم علیرغم ژست ظاهری در تفسیر و تأویل دلایل تنزل مشارکت سیاسی و مخاطرات بزرگ آن، خودشان متوجه این امر هستند و باید کمک کنند که نوزایی و تحول عمیق در این سازمان به وقوع پیوندد، چرا که همه ما سوار بر یک کشتی هستیم و اصلاح یک اشتباه راهبردی، اثرات بهبودآمیز در همه بخش ها خواهد داشت. اصرار بر حفظ وضع موجود و گذار بی تغییر از آن، شاید حسرت بهار دیگرباره در صداوسیما را برای همیشه بر دل مردم بکارد.

نظر شما
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز