یادداشت؛

اندیشه­ ورزان جایگاهی ندارند

۱۳۹۹/۰۲/۱۷ - ۱۵:۰۳:۳۷
کد خبر: ۹۹۸۵۲۴
اندیشه­ ورزان جایگاهی ندارند
سمیرا فعلی – فعال سیاسی – اجتماعی

در همه اعصار تاریخی، جهان پیشرفت‌های خود را بیش از هر گروه دیگری، مدیون گروهی بوده است که می‌توان نام «اندیشه‌ورزان» را بر آن‌ها گذاشت. در تعریف بایستی اندیشه‌ورزان را افرادی دانست که با کمک فکر و تعمقات خود، ضمن اندیشه بر موضوعات مختلف اجتماعی، سیاسی، فلسفی، اقتصادی یا مانند آن، به تدوین الگوهای اصلی عمل در یک جامعه می‌پردازند و از اصول کلی زندگی سخن می‌گویند. اندیشه‌ورزان آنانی هستند که هستی کلی انسانی را مورد پرسش قرار می‌دهند و تلاش می‌کنند تا انسان چگونه موجودی است و چطور باید زندگی کند. بطور حتم چنین کاری علاوه بر آنکه سخت و دشوار است، می‌تواند فرد اندیشه‌ورز را با مخالفت‌های فراوانی مواجه کرده و زندگی را برای او دشوار کند.

از همین رو است که اندیشه‌ورزان در سراسر جهان و در طول تاریخ با دشواری‌های فراوانی روبرو بوده‌اند. سقراط به عنوان یکی از اندیشه‌ورزان نمادین و بسیار مهم جهان غرب، جان خود را بر سر همین پرسش‌های چالش برانگیز از هستی اجتماعی و فکری انسان‌ها گذارد و در دادگاه آن زمان یونان باستان، به مرگ محکوم شد.

در تاریخ جهان ایرانی نیز اندیشه‌ورزانی بوده‌اند که درباره زندگی به تفکر و تعمق پرداخته‌اند. از «ابوعلی سینا» که علاوه بر طبابت، به کار تامل و تدبر در هستی انسانی پرداخت و مضامین فکری و فلسفی مهمی را به جهان ایرانی هدیه داد، تا خواجه نظام الملک به بحث درباره سیاست و حکومت‌داری مشغول شد و حتی ملاصدرا، فیلسوف بزرگ دوران صفوی که تحول فکری مهمی را در منظومه اندیشه ایرانی اسلامی ایجاد کرد. اما اغلب این اندیشه‌ورزان زندگی آسانی نداشتند. ابن سینا تمام عمر خود را به فرار از دست سلطان متعصب غزنوی گذراند، خواجه نظام الملک هدف ترور اسماعیلیان واقع شد و صدرالمتالهین بخث عمده حیات خود را در تبعید و هجران سپری کرد.

در دوران معاصر نیز روزگار اندیشه‌ورزان بهتر نبوده است. اغلب اندیشه‌ورزان دوران مشروطه به عنوان یک تحول تاریخی مهم، اگر به تیغ تیز خشونت استبداد صغیر محمدعلی‌شاه سر از دست ندادند، در دوران استبداد کبیر پهلوی یا جان خویش را فدا کردند یا در گوشه‌ای به تنهایی و تبعید زان در کام فرو بردند. از دکتر علی شریعتی گرفته تا جلال آل احمد و شهید مرتضی مطهری، اندیشه‌ورزان شرایط دشواری را در این دوران تجربه کردند.

هرچند پس از انقلاب اسلامی ایران، فرصت اندیشه‌ورزی برای متفکران دوباره فراهم شد، اما این بار تیغ کور ترور و تحجر بود که گوهرهای گران‌بهایی همچون شهید مطهری را از آسمان اندیشه ایرانی گرفت و مانع از آن شد که اذهان شکوفایی چون اندیشه شهید مطهری، بیش از پیش به بار بنشیند و برای سپهر تفکر، ستاره‌هایی درخشان پدید آورد.

با این حال امنیت، تنها نیاز اندیشه‌ورزان نیست. اندیشه‌ورزان و متفکران، نیازمند چیزهایی بیش از آزادی سخن گفتن هستند. اندیشیدن، نیازمند فرصت و امکانات است. اندیشه‌ورزان آنانی هستند که می‌توانند راه را از چاه بازشناسند و برای آن که بتوانند درباره مسائل و مشکلات تامل کنند، باید حداقلی از امکانات و شرایط لازم را در دست داشته باشند. این در حالی است که به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر، چنین فرصتی از بسیاری از اندیشمندان ایرانی گرفته شده است. مراکز فکری و فرهنگی یا در انحصار گروه‌هایی خاص هستند که بنا بر روابط و نه ضوابط اغلب در حال بهره جستن از امکانات موجود هستند یا آنکه به دلیل بروز مشکلاتی همچون تحریم‌های یکجانبه و ظالمانه آمریکا، بیش از هر جای دیگری، بودجه‌های چنین فضاهایی با کاهش مواجه شده است.

به رغم برخی حمایت‌های پراکنده و فرصت‌های محدود، اندیشه‌ورزان نیازمند امکاناتی مشخص برای ساختن و پرداختن فکر و اندیشه خود دارند. از یکسو بایستی مراکزی همچون پژوهشگاه‌ها و اندیشکده‌ها برای تولید دانش و اندیشه مهیا باشند و از سوی دیگر فضاهایی همچون صدا و سیما و رسانه‌های رسمی، باید تربیون‌های بیشتری در اختیار اندیشه‌ورزان قرار دهند تا در یک فضای گفتگویی، بر سر مسائل و مشکلات موجود در جامعه‌ی ایرانی، به بحث و تبادل نظر پرداخته و ایده‌ها و پیشنهادات خود را در قالب‌های مختلف، در سطح عمومی جامعه طرح نمایند. این امر بطور حتم گامی بلند در جهت شکوفایی اندیشه اسلامی-ایرانی در فضای فکری جامعه خواهد شد.

اندیشه آن آب حیاتی است که چشمه جوشان و همیشگی آن با بهم پیوستن خرد و تفکر صاحب‌نظران، محققان، اندیشمندان و متفکران حاصل خواهد شد و در زمانی که چنین چشمه‌هایی یافت می‌شوند، بایستی اجازه داد تا ذهن آن‌ها بتراود و در پس آن هزاران ایده و اندیشه ناب و ارزشمند، کمک خواهد کرد تا مسوولان و سیاست‌گذاران بتوانند با شنیدن این ایده‌ها، برنامه‌هایی مدون و ارزشمند را تهیه کرده و در اختیار جامعه ایرانی قرار دهند.

با این حال به نظر می‌رسد با نادیده گرفتن بسیاری از اندیشه‌ورزان و متفکران، جامعه امروز ایرانی، بیش از پیش به دام ایده‌های سطحی و بی‌ارزش چهره‌های پرزرق و برق فضای مجازی، روشنفکران اینستاگرامی و نویسندگان یک شبه‌ای درآمده است که تنها در حال آلودن اذهان شهروندانی هستند که به اندیشه‌ها و راهنمایی خردمنان و صاحب‌نظران برجسته خود نیاز دارند. نادیده‌ گرفتن صاحب‌نظران و عدم تلاش برای ایجاد زمینه مساعد جهت بیان اندیشه‌ها و ایده‌های این افراد، تنها فرصت را برای کسانی باز کرده‌ است که با سخن‌های مبتذل و بی‌ارزش، در حال پر کردن خلاء نبود اندیشه‌ورزان صاحب‌نظر هستند و این گروه به تنها چیزی که نمی‌اندیشند، گفتن حقایق و مصلحت‌های واقعی جامعه امروز ایرانی است.

از همین رو بایستی حمایت از اندیشه‌ورزان و صاحب‌نظران، به عنوان یک برنامه و قانون مدون (همچون برنامه‌هایی که برای حمایت از هنرمندان تحت قوانین مربوط به ایجاد صندوق‌های حمایت از هنرمندان به تصویب رسیده‌اند) طراحی شده و در دستور کار مجلس شورای اسلامی قرار گیرد. در این صورت برای اولین بار در کشور می‌توان از یک حمایت رسمی و عینی از اندیشه‌ورزان سخن گفت، در غیر این صورت متفکران ایرانی، به ویژه اگر صاحب یک کرسی رسمی در مراکز دانشگاهی نباشند، بی‌پناه‌ترین قشر جامعه ایرانی باقی خواهند ماند.

نظر شما