مروری بر کارنامه ۴ فیلمساز مطرح سینمای ایران؛

چگونه دوربین به خانقاه دراویش راه یافت؟

۱۴۰۰/۰۹/۰۹ - ۱۴:۵۶:۳۹
کد خبر: ۱۲۶۸۰۹۴
چگونه دوربین به خانقاه دراویش راه یافت؟
چهارصد و هشتاد و چهارمین برنامه «سینماتک» خانه هنرمندان ایران با نمایش ۴ مستند نادر و مرور فعالیت و آثار سینماگران برجسته آن‌ها برگزار شد.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، چهارصد و هشتاد و چهارمین برنامه «سینماتک» خانه هنرمندان ایران با نمایش مستندهای کمیاب «خندق» ساخته پرویز کیمیاوی، «بازار مسگرها» اثر ژیلا مهرجویی، «گنجینه‌های گوهر» اثر ابراهیم گلستان و «لحظاتی چند با دراویش قادری» اثر منوچهر طبری با اجرا و کارشناسی سامان بیات شامگاه دوشنبه ۸ آذر در سالن ناصری خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

در ابتدای این برنامه کیوان کثیریان مدیر روابط عمومی خانه هنرمندان ایران بیان کرد که برنامه‌ها راس ساعت ۱۸ آغاز می‌شود و هشتمین سالگرد درگذشت ژیلا مهرجویی را تسلیت گفت.

بعد از آن فیلم‌ها با حضور اعضای سینماتک نمایش داده شدند و بخش بعدی این برنامه به توضیحات سامان بیات درباره آثار و فیلمسازان آن اختصاص یافت.

وی در ابتدا به جنبش سینمای مستند اشاره و بیان کرد: با نگاه کلی به سیر تحول سینمای مستند می‌توان گفت تغییرات آن باعث شده است سینمای مستند ایران به یک جنبش متفاوت تبدیل شود. وقتی اینگونه سینمایی در ایران شروع به فعالیت کرد، در ابتدا تعریف مرسوم از مستند، فیلم‌هایی بود که جنبه آموزشی داشتند. برای مثال در سال ۱۳۱۸ در سندی در دربار شاهنشاهی دستور به ساخت آن داده شده بود، فیلم «المپیا» با هدف تشویق ورزشکاران پخش شد.

وی افزود: این روند تا سه دهه بعد و تا زمان ساخت فیلم «خانه خدا» ابوالقاسم رضایی نیز ادامه‌دار بود و وقتی مردم برای دیدن این فیلم به سینما می‌رفتند، همدیگر را بعد از خروج از سالن حاجی صدا می‌کردند و تعبیرشان از مستند و سینما این بود که چیزی جدید به آنها اضافه کرده است. این روند هم تا تولید فیلم‌های گروه سیراکیوز که در ایران پخش می‌شد و بر اتفاقات محله‌های پایین شهر و مبارزه با برخی آلودگی‌های محیطی و... متمرکز بود، ادامه یافت اما سینمای مستند از دهه ۳۰ با آثار سینمایی ابراهیم گلستان که ادبیات نقش مهمی در آنها داشت و دارای نریشن‌هایی شاعرانه بود، تغییر زیادی کرد. او در سال ۱۳۲۵ عضو حزب توده بود و یک نمایشگاه عکس راه انداخت و بعد از مناقشات ایران و انگلیس برای رسانه‌های غربی عکس خبری می‌گرفت و شروع کار سینمایی‌اش نیز از آنجا شکل گرفت.

به تصویر کشیدن دراویش قادری بر اساس ایده شاملو

بیات درباره فیلم «لحظاتی چند با دراویش قادری» بیان کرد: در ابتدا شاملو قرار بوده است فیلم «لحظاتی چند درباره دراویش قادری» را بسازد اما دراویش به او اجازه نمی‌دهند دوربین را محفلشان وارد کند. در ادامه شاملو این پیشنهاد را به طبری می‌دهد تا اگر گذرش به منطقه پاوه خورد این فیلم را از خانقاه‌ها بسازد.

وی ادامه داد: طبری در خاطره‌ای نقل می‌کند که دوربین را به محافل دراویش برده است و آنها ابتدا شروع به ذکر گفتن کردند و به تدریج از مرحله آگاهی خارج شده و به مرحله خلسه رسیدند و کم کم دیگر درد را نمی‌فهمیدند و به بدن خود آسیب می‌رساندند. او می‌گوید در جایی مردی با «مار» او را دنبال کرده و طبری هم راه فراری نداشته است. همچنین مرد دیگری قصد داشته لنز دوربین او را بخورد. همچنین بعد از ضبط این فیلم تدوینگر نمی‌توانسته است اثر را تدوین کند. و نتیجه فیلم هم تدوین دو نسخه است که یکی از آنها یک نوبت از شبکه کردستان در سال 54 پخش و بلافاصله توقیف شد و فیلم دیگری از راش‌های آن هم در 35 دقیقه تولید شده که فیلم بهتری است. و جنبه‌های مختلف زندگی دراویش از گله داری و... را دربرمی‌گیرد. شاملو نیز انتخاب عنوان این فیلم را برعهده می‌گیرد و دیوان حافظ را باز می‌کند و این فیلم به عنوان پایان نامه منوچهر طبری ثبت می‌شود. اما او از سوی شاه اجازه ارسال اثرش به جشنواره‌های خارجی را نمی‌یابد.

مختصری درباره منوچهر طبری

بیات توضیح داد: درباره منوچهر طبری بیوگرافی مشخصی وجود ندارد. اما او طبق تحقیقات من متولد 1320 بوده و فوق دیپلم تئاتر عروسکی و لیسانس سینما داشته است. سال 44 تا 47 به آمریکا می‌رود و بعد به ایران برمی‌گردد. فرخ غفاری به او کمک می‌کند در تلویزیون استخدام شود. نکته مورد توجه او مواجهه بی‌واسطه با واقعه بوده است و تا حد امکان به رویداد نزدیک می‌شده است. فیلم «سفرنامه نطنز» او درباره مشاغلی است که در حال از بین رفتن هستند و در آن با یک قفل‌ساز مصاحبه جالبی می‌کند. در میان مصاحبه با او نریشن ادیبانه‌ای دارد که دارای متن‌های صوفیانه است. فیلم دیگر او «مروری کوتاه بر دانه‌های روغنی در ایران» نیز بر اساس گفته‌های خودش برای گشت و گذار در سراسر ایران و جمع آوری راش‌های مستند تولید شده است. او در هر شهری با مردمانش زندگی می‌کند و عضوی از گروه آن‌ها می شود. او در سال 89 بر اثر سرطان فوت کرد و در آمریکا به خاک سپرده شد.

وی درباره پرویز کیمیاوی نیز بیان کرد: فیلم‌های «مغول‌ها»، «باغ سنگی»، «پ مثل پلیکان»، «تپه‌های قیطریه» از جمله آثار شناخته شده پرویز کیمیاوی در ایران هستند اما فعالیت‌های او در فرانسه کمتر برای ما تشریح شده است. این فیلمساز 17 فیلم مستند ساخته که آنها را هنوز کسی ندیده است. البته او خود عنوان مستند بر آثارش نمی‌گذارد و آنها را فیلم کوتاه می‌داند. برای مثال پرویز کیمیاوی مردی بازمانده از جنگ را در یکی از آثار پیدا کرده و در جنگلی در ولدن فرانسه که لوکیشنی از جنگ جهانی اول است، با او مصاحبه می‌کند. نریشن‌های آن بر اساس نامه‌هایی به دست آمده تنظیم می‌شود. بعد از این فیلم آن فرد بسیار مشهور و موزه‌ای برایش تاسیس می‌شود. وقتی شهردار قصد دارد از او تجلیل کند از کیمیاوی می‌خواهند تا از مراسم فیلمبرداری کند اما او را پیدا نمی‌کنند. در مراسم وقتی قرار است مدالی بر سینه این فرد بزنند ناگهان سوزن مدال به سینه‌اش وارد می‌شود و همانجا فوت می‌کند.

بیات همچنین خاطر نشان کرد: فیلم‌های دیگر پرویز کیمیاوی در فرانسه «بلوجین» درباره استعمار غرب، فیلمی درباره سیمون وی فیلسوف زن فرانسوی، یک اثر درباره دو مدرسه فرانسوی در افغانستان، «اوکی مستر»، «زندگی یک جوان تونسی» و... هستند. نکته اصلی درباره فیلم‌های ایرانی و غربی او تاکید بر امر مقدس است. در فیلم نمایش داده شده از او در این جلسه نیز «خندق» یک فضای مقدس است و پیدا کردن اجساد بازماندگان جنگ امری قدسی برای او محسوب می‌شود. فیلم «قناعت» نیز پایان‌نامه این فیلمساز است و از فیلم‌های دیگرش نیز به جز چند اثر چیزی در دسترس نیست.

بخش بعدی صحبت‌های کارشناس و منتقد جلسه به ابراهیم گلستان و مرور برخی از آثار او اختصاص یافت.

سامان بیات بیان کرد: ابراهیم گلستان در سال 1336 فیلمسازی را شروع کرده و در مجموعه «چشم‌انداز» شش فیلم در حدود سال‌های 30 تا 41 ساخته است اما این تاریخ دقیق نیست. فیلم «موج و مرجان و خارا» که عده‌ای می‌گویند برای آلن پندری هست شروع تخصصی کار اوست. بعد از آن «یک آتش» را می‌سازد که درباره آن نیز چالش وجود دارد و شاهرخ گلستان برادرش ادعا می‌کند این فیلم را در واقع او ساخته است. تدوین این فیلم نیز برعهده فروغ فرخزاد بوده است. در سال ۱۳۴۱ گلستان فیلم «خواستگاری» و در ادامه «تپه‌های مارلیک»، «گنجینه‌های گوهر»، «خرمن و بذر» و نسخه دیگری از آن «انجمن‌های روستایی» را می‌سازد. اما فیلم اخیر به دلیل تصویر بدی که به زعم مسئولان از انجمن‌های روستایی به تصویر کشیده است توقیف می‌شود و گلستان بعد از آن به سراغ ساخت فیلم «خراب آباد» می‌رود. فیلم‌های سفارشی او به تعبیر خودش نمایش وضع زندگی مردم به بهترین شکل و تاثیرگذاری بر مخاطب بوده است. در «خراب آباد» وضعیت کارگران کارخانه وضعیت بدی است اما به کل جهان تعمیم داده می‌شود.

مختصری درباره ابراهیم گلستان

وی افزود: ابراهیم گلستان در آثار خود می‌خواهد نقش زمانه را نشان دهد. خودش می‌گوید در خراب آباد و... رخداد انقلاب را پیش‌بینی کرده بوده است. تدوین ریتمیک «گنجینه‌های گوهر» او نیز از اولین نمونه‌ها در سینمای ایران است. در مقطعی از این فیلم به بعد نیز ریتم موسیقی چهارمضراب به والس و سه ضربی تغییر می‌کند و تصویر، موسیقی و متن به هماهنگی می‌رسند.

بیات درباره فیلم ژیلا مهرجویی نیز عنوان کرد: «بازار مسگرها» تنها اثر زنده یاد ژیلا مهرجویی است، مونتاژ و نریشن این فیلم را هوشنگ آزادی‌ور برعهده داشته است و می‌توان گفت متن را نیز خود او نوشته است. زیرا آزادی‌ور در بازه سال‌های ۵۲ تا ۵۴ فیلم‌هایی را مونتاژ کرده است که خودش نیز متن آنها را نوشته است. از جمله «بندرعباس» حسن بنی هاشمی که نریشن غریبانه یا شاعرانه‌ای بر فیلم او سوار شده است و نقطه قوت فیلم آن نیز همین نریشن است و فیلم به سفارش تلویزیون ایران ساخته شده است. به‌طور کلی تلویزیون در سال‌های 40 تا 50 شامل دو جریان بوده است؛ یکی جریان ایران زمین به مدیریت فریدون رهنما و دیگری تولید به مدیریت ملک ساسان ویسی که تله فیلم را برعهده گرفته است. رهنما متاسفانه درگیر بیماری شده و بعد از آن فوت می‌کند. تا زمان این دو در تلویزیون مستندهای درخشانی ساخته و بعد از آن این جریان متوقف شد. رهنما فیلمسازانی را مامور می‌کرد تا در سراسر ایران مستند بسازند و دست آنها را در نوع پرداخت باز می‌گذاشت و نتیجه‌اش آثاری درخور توجهی بود.

انتهای پیام

نظر شما