نوروز در اشعار فارسی چگونه یاد شده است؟
نوروز در اشعار فارسی بسیاری از شاعران یاد شده است.با این پنج شنبه برنا همراه باشید تا در این باره بیشتر و بهتر بدانید.
به گزارش برنا؛ تعدادی از ابیات مخصوص نوروز در اشعار فارسی عبارتند از :
چو خورشید تابان میان هوا | نشسته بر او شاه فرمانروا | |
جهان انجمن شد بر تخت او | شگفتی فرو مانده از بخت او | |
به جمشید بر گوهر افشاندند | مران روز را «روز نو» خواندند |
در جایی دیگر:
به چندین فروغ و به چندین چراغ | بیاراسته چون به نوروز باغ |
در جایی دیگر
نگه دارد این فال جشن سده | همان فر نوروز و آتشکده |
خاقانی میگوید:
نوروز جهان پرور مانده ز دهاقین | دهقان جهان دیدهاش پرورده ببر بر | |
نوروز بزرگ آمد آرایش عالم | میراث به نزدیک ملوک عجم از جم. |
سعدی:
برآمد باد صبح و بوی نوروز | به کام دوستان و بخت پیروز | |
مبارک بادت این سال و همه سال | همایون بادت این روز و همه روز |
عطار:
جهان از باد نوروزی جوان شد | زهی زیبا که این ساعت جهان شد |
خیام:
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است | در صحن چمن روی دلافروز خوش است |
در جایی دیگر
چون لاله به نوروز قدح گیر به دست | با لاله رخی اگر تو را فرصت هست |
حافظ در غزلی گفته:
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید | وجه می میخواهم و مطرب که میگوید رسید |
حافظ در غزلی دیگر:
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی | از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی |
نوروز رخت دیدم و خوش اشک بباریدم | نوروز و چنین باران باریده مبارک باد |
همچنین:
نوروز و نوبهار و حمل میزند صلا | هرگز ندیده چشم جهان این چنین بهار |
شکفته چون گل نوروز و نو رنگ | به نوروز این غزل درساخت با چنگ |
در جایی دیگر:
به نوروز بنشست و می نوش کرد | سرود سرایندگان گوش کرد |
در بزم اسکندر با نوشابه:
به جشن فریدون و نوروز جم | که شادی سترد از جهان نام غم |
خیمه نوروز بر صحرا زدند | چارطاق لعل بر خضرا زدند |
آمد نوروز هم از بامداد | آمدنش فرخ و فرخنده باد |
به باغ صبح در هنگام نوروز | صبایی کرد و بر گلبن نظر کن |
همرهی طالع فیروز بین | دولت جان پرور نوروز بین |
چون به نوروز کَنَد پیرهن از سبزه و گل | آن نگارین همه رنگ و همه بو میبینم |
دیدگاه تان را بنویسید