روایت پدر حادثه نگاری ایران از ماجرای یک قتل؛

قاتلی که به دست یک خبرنگار پیدا شد

۱۴۰۰/۰۵/۱۷ - ۰۵:۰۱:۳۲
کد خبر: ۱۲۱۶۹۱۸
قاتلی که به دست یک خبرنگار پیدا شد
خبرنگاران چشم بینای جامعه هستند و با تیزهوشی گاهی گره از یک پرونده پیچیده باز می کنند ولی هیچکس یادی از آنان و خدماتشان نمی کند در این خصوص شاید خاطره پدر حادثه نگاری ایران همزمان با روز خبرنگار جالب توجه باشد.

محمد بلوری پدر حادثه نگاری در مطبوعات ایران در گفت‌وگو با خبرنگار برنا درباره یکی از خاطرات جالب خود در جریان قتل یکی از پیرمردهای ثروتمند تهرانی گفت: حوالی سال های ٣٧-١٣٣۶ پیرمرد ثروتمندی در کلبه ی محقری در تهران زندگی می کرد و زندگی عجیبی داشت. ثروتی که از پدرش به او ارث رسیده بود تمام زمین ها و مغازه های میدان فردوسی تا میدان امام حسین(ع) بود. 

او با بیان اینکه این پیرمرد اجاره ی مغازه های این خیابان را تبدیل به سکه ی طلا می کرد و در منزل خود در دیوار کلبه اش، در کمد و بالش هایش نگه می داشت و در مقابل نیز اعتمادی به سپردن پول هایش به بانک نداشت، افزود: یک روز خبر رسید که پیرمردی در همین خیابان مرده است و زمانی که بر سر صحنه ی قتل حاضر شدم، دیدیم همین پیرمرد ثروتمند به طرز وحشتناکی کشته شده و سر او برده نیز برده شده است. همچنین دست خونی او در لگنی گذاشته شده بود.

بلوری ادامه داد: صحنه ی قتل نشان می داد که قاتل با پیدا کردن سکه های طلا، همه ثروت پیرمرد را برده بود. در این زمان پلیس حدود یک هفته دنبال این پرونده بود. این قتل آن زمان در تهران بسیار سر و صدا به پا کرد. یادم می آید خبر این قتل  موجب شد روزنامه  به چاپ دوم برسد.

پدر حادثه نگاری مطبوعات با اشاره به اینکه در این زمان بازپرس دنبال قاتل این پیرمرد بود و با بازجویی اطرافیان این فرد نمی توانست قاتل را شناسایی کند، تصریح کرد: من آن زمان خبرنگار روزنامه کیهان بودم و روزنامه از من درخواست کرده بود که باید عکس پیرمرد به قتل رسیده را برای چاپ آمده کنم و برای این موضوع به سختی به من فشار وارد می کرد. هر چه گشتم نتوانستم عکس این پیرمرد را پیدا کنم و این پیرمرد حتی شناسنامه ای بسیار کهنه داشت که زمان رضاشاه به چاپ رسیده بود و عکس شناسنامه او اصلا قابل چاپ نبود. 

او گفت: در نهایت یادم آمد همکارم در روزنامه اطلاعات  که از قضا در سرویس حوادث کار میکرد، عکسی از این پیرمرد دارد که چند هفته پیش از قتل او زمانی که این پیرمرد به دادگستری مراجعه کرده بود، به دلیل قیافه ی عجیبش از او گرفته بود. 

بلوری با اشاره به اینکه متوجه شدم این خبرنگار انگار قرار نیست این عکس ها را چاپ کند چرا که متوجه نشده بود این همان پیرمردی است که به تازگی به قتل رسیده است، بنابراین به دلیل اصرار خوانندگان روزنامه کیهان به من فشار می آورد که باید حتما عکس این پیرمرد را برای چاپ در روزنامه پیدا کنم، گفت: یک روز به سراغش رفتم و بدون آنکه به او بگوییم این پیرمرد همان مقتول است از اون خواستم فرم های گرفته شده از این پیرمرد ثروتمند را به من بدهد، او گفت چند وقت پیش عکس های گرفته شده را به روزنامه اطلاعات دادم اما آن ها گفتند که مطلب مهمی نیست و به قوای به درد نمی خورد. 

او افزود: ٢۴ عکس گرفته شده را در یک رول فیلم به من داد و گفت عکس های پیرمرد اینجاست، هر چه پرسید برای چه میخواهی؟ گفتم دنبال عکسش هستم و می خواهم به دلیل اینکه قیافه ی جالبی داشت من هم در مجله ای عکسش را چاپ کنم.  بلوری افزود: گرفتن رول عکس این پیرمرد به قتل رسیده در آن زمان برای من اندازه ی گنجینه ای ارزشمند بود و با رول فیلم به تحریریه روزنامه کیهان رفتم و رول کامل عکس ها را به سردبیر تحریریه دادم و گفتم عکسش را پیدا کردم. سردبیر تعجب کرد و فورا  مسئول عکاسی را صدا کرد و گفت سریع این عکس ها را چاپ کن. 

او با اشاره اینکه با چاپ کردن عکس های این پیرمرد همه ی خبرنگاران روزنامه جمع شدند وتعحب کرده بودند و می خواستند ببیند این پیرمرد میلیاردر کشته شده چه کسی است، تصریح کرد: در نهایت یکی از عکس های پیرمرد انتخاب شد و صفحه ی اول روزنامه به چاپ رسید.  پدر حادثه نگاری مطبوعات ایران گفت: آن روز با چاپ عکس این پیرمرد، روزنامه کیهان نایاب شده بود و به چاپ دوم رسید. ما در یه روز متوالی عکس های دیگر این فرد را چاپ کردیم. 

او با اشاره به اینکه در ادامه همکارم در روزنامه اطلاعات از من گله مند شد و پشت تلفن همراه با اینکه گریه میکرد به من گفت:«نامرد، در عالم همکاری حداقل نصفی از عکس ها را به من میدادی تا من هم چاپ کنم.»، ادامه داد: در نهایت متوجه شدم یک ماه برای دریافت حقوق جریمه شده بود. 

بلوری در ادامه گفت: چند روز بعد جوانی با حالت ناراحتی به سرویس حوادث روزنامه کیهان آمد و برایم شرح داد که برادرزاده ی پیرمرد مقتول است. او از من خواست که هر طور شده قاتل را پیدا کنیم و گفت می خواهم از او شکایت کنم. در نهایت به تحریریه آمدم و از عکاس روزنامه خواستم که عکسی از این جوان برایم بگیرد اما او بعد از دقایقی آمد و گفت نمی شود از او عکس خوبی گرفت چرا که هنگام عکاسی سرش را کج می کند و داخل کادر عکس به درستی نمی ایستد. و حتی این جوان اصرار داشت که عکسش چاپ نشود. 

او تصریح کرد:  در این زمان متوجه شدم که قاتل می تواند همین فرد جوان باشد. پیش بازپرس رفتم و به او گفتم من قاتل پیرمرد ثروتمند را پیدا کردم و او برادرزاده پیر مرد است. بازپرس ابتلا باور نمی کرد و به من خندید. بازپرس گفت من به خانه پیرمرد رفتم و از همه بازجویی کردم، همچنین چیزی وجود ندارد. از بازپرس خواستم مجدد بررسی های لازم را انجام دهد.

بلوری افزود: دو روز بعد از این موضوع، قاضی پرونده با من تماس گرفت و گفت پیش او بروم. بعد از تمام شدن کارم در روزنامه پیش بازپرس رفتم و هنگامی که وارد اتاق او شدم دیدم این فرد جوان دست بند زده شده  در اتاق او نشسته است. در این زمان پازپرس رو به من گفت«افرین بر تو.قاتل همین فرد است.»

پدرحادثه نگاری مطبوعات ایران ادامه داد: بازپرس گفت زمانی که به خانه این فرد جوان رفتم دیدم کتی دارد که لکه ای خون بر روی آن است و زمانی که به آن مشکوک شدم، از این جوان بازجویی کردم و او اعتراف کرد که عموی خود را به قتل رسانده است و سکه های طلای اون را برده است.

بلوری گفت: در نهایت ما عکس قاتل را در صفحه ی روزنامه چاپ کردیم و جنجالی ایجاد شد و به این ترتیب قاتل شناسایی شد.

نظر شما
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز