اکبر کارگر جم مطرح کرد:

سر مربی استقلال را قهرمان آسیا کرد نه بازیکنان!/ اینکه عده‌ای به دنبال کوبیدن استقلال هستند چیز جدیدی نیست

۱۳۹۹/۰۱/۲۲ - ۰۲:۳۶:۳۰
کد خبر: ۹۸۶۳۷۰
سر مربی استقلال را قهرمان آسیا کرد نه بازیکنان!/ اینکه عده‌ای به دنبال کوبیدن استقلال هستند چیز جدیدی نیست
اکبر کارگرجم، ستاره ارزشمند استقلال، سه سال قبل از اینکه به عنوان یک مدافع مرد سال فوتبال ایران شود، دستانش به جام قهرمانی آسیا رسید. او درباره این فتح بزرگ می‌گوید.

به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری برنا؛  اکبر کارگرجم، ستاره ارزشمند استقلال، سه سال قبل از اینکه به عنوان یک مدافع مرد سال فوتبال ایران شود، دستانش به جام قهرمانی آسیا رسید. او درباره این فتح بزرگ می‌گوید.

رایکوف خدای فوتبال بود

بازی‌ها خیلی اهمیت بالایی داشت. به خصوص فینال که با هاپوئل بود، برای مردم از اهمیت بالایی برخوردار بود. شب بازی در هتل مارلیک بودیم و مردم آرزو می‌کردند ما تیم اسرائیلی را ببریم. دلایل این موضوع هم به موارد مختلفی از جمله مسائل مذهبی، سیاسی و حتی ورزشی ارتباط داشت. خوشبختانه بازی خوبی را انجام دادیم. با اینکه گل اول را خوردیم ولی گل مساوی را سانتر حاج‌محمد پایه گذار شد و وفاخواه گل مساوی را به ثمر رساند. در وقت‌های اضافه هم مسعود معینی با یک شوت از سمت چپ گل دوم را به ثمر رساند.

رایکوف خودش به من می‌گفت من خدای فوتبالم. انصافا هم خدای فوتبال بود. هرچه داریم از اوست. تک تک بازیکنان را می‌شناخت. در زندگی همه بود و می‌دانست که چه کاری انجام دهد. مربی روی دست او نمی‌آید. او تیم را ارنج کرد و وارد زمین شدیم ولی بین دو نیمه نه داد و بیدادی کرد و نه به بازیکنان استرس داد. صحبت‌های فنی البته جای خودش بود ولی اینکه بخواهد بازیکنی را ناراحت کند، این کار را نکرد.

می‌شد ستاره دوم را هم بگیریم 

مردم خیلی بعد از آن شب خوشحالی کردند. من شنیدم در خیابان ویلا از روی ماشین‌ها رد می‌شدند و می‌پریدند. در خانه خود من مردم ریختند و کلی به من تبریک گفتند. انصافا پیروزی بزرگی بود و هاپوئل خیلی تیم سرسختی بود ولی خوشبختانه بردیم و این ستاره را به استقلال آوردیم. می‌شد ستاره دوم را هم بگیریم ولی متاسفانه سوم شدیم. 

اینکه عده‌ای به دنبال کوبیدن استقلال هستند چیز جدیدی نیست. در آن دوره هم حق ما را می‌خوردند و الان هم این اتفاق می‌افتد. ما کلی بازیکن ملی داشتیم. آنقدر بازیکن داشتیم که رایکوف نمی‌دانست چه کسی را در زمین بگذارد. حتی به من گفت نظری که در تیم ملی است را چه گونه بازی ندهم؟ انصافا تیم ما خیلی قوی بود. با اینکه حق ما را می‌خوردند ولی ما همیشه برنده بودیم.

روزی که با هاپوئل بازی داشتیم، حال من خوب نبود. به رایکوف گفتم حال من خوب نیست و اجازه بده در جایگاه بنشینم و تماشاگر باشم. او گفت جایگاه شلوغ است و گرم‌کن بپوش و روی نیمکت بنشین. من هم گفتم که بهتر، حداقل نزدیک زمین هستم. آمدم و روی نیمکت نشستم. تیم هاپوئل هم انصافا یک کلاس از ما بهتر بود. یک گل از ما جلو افتاده بودند و حدود هشت دقیقه مانده به پایان بازی، رایکوف به من گفت برو داخل زمین. به او گفتم من لباس با خودم نیاورده‌ام و کس دیگری را بهتر است وارد زمین کند ولی او گفت که فقط تو باید به زمین بروی. بعد از پیدا شدن پیراهن با شماره من، وارد زمین شدم. 

خسروانی 3 هزار تومان پاداش به من داد

بعد از ورود به زمین، نمی دانم کار خدا بود یا چه چیز دیگر، من یک توپ زدم که راهی کرنر شد. من هم که همیشه در تمرینات گل زدن از کرنر را تمرین می‌کردم، یک ضربه زدم و در ورودی دروازه وفاخواه گل را به ثمر رساند. در گل دوم هم شوت محکم معینی کار را در آورد. آنقدر ضرب شوت زیاد بود که دروازه‌بان حریف اصلا متوجه نشد چه اتفاقی افتاد. به نظرم شوت مسعود کار خدا بود. اتفاقا ما هفته بعد با کلن آلمان بازی کردیم و همان کرنری که به تیم هاپوئل زدم را دوباره زدم که به گل مستقیم تبدیل شد. خسروانی مالک باشگاه بعد از این گل به من گفت که گل به هاپوئل را هم به نظرم تو زدی و سه هزار تومان به من پاداش داد.

رایکوف خیلی باهوش بود و بر اساس روند بازی به نظرش من می‌توانستم به تیم کمک کنم. به جز رایکوف هرکس دیگری مربی بود، ما اول نمی‌شدیم. من نظرم این است که رایکوف تیم را اول کرد نه بازیکنان. او از یک ماه قبل از شروع بازی‌ها نگاهش به فینال بود و بر اساس آن ما را تمرین داده بود. 

هواداران تیم های دیگر هم استقلال را تشویق کردند

ما پنجشنبه تمرین کردیم. یک تمرین ریکاوری کردیم و دیدیم که بدنمان تکان نمی‌خورد. همه گفتیم خسته هستیم. تنها کسی که خوشحال بود، رایکوف بود. او یک ساعت تمرین سرعتی به ما داد و بعد از یک ساعت دیدیم که بدنمان مثل فشنگ شده و همان موقع رایکوف گفت بروید بپوشید. کالری بدنتان بالا بود و می‌خواستم این کالری را بسوزانم. شبش یک تیکه مرغ و نان خوردیم تا کالری بدنمان بالا نرود و این باعث شد تا ما بتوانیم در وقت‌های اضافه هم به خوبی کار کنیم و در نهایت پیروز شویم. 

هتل ما یعنی هتل مارلیک با امجدیه شاید ۲۰۰ متر فقط فاصله داشت. من به خاطر دارم که روی شانه مردم تا هتل رفتم. مسئله جالب این بود که همه مردم در این شادی حضور داشتند. مردم ایران با اسرائیلی‌ها خوب نبودند. همه مردم آن روز خوشحال بودند. این موضوع شاید ریشه مذهبی هم داشت. همه مردم حتی هواداران تیم‌های دیگر یک صدا بودند و استقلال را تشویق می‌کردند. واقعا خوشحالی مردم در آن شب غیرقابل توصیف است.

نظر شما
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز