«اگر قرار است بشنویم، صداوسیما به عنوان رسانه ملی باید بیش از هر رسانه ای حرف ها را مطرح کند. مردم می خواهند انتخاب کنند. یعنی واقعاً یک اصل بسیار مترقی است که فضا، فضایی باشد که حرفها زده شود و هر فرد مسلمان هم انتخاب خود را بکند.»
به گزارش خبرگزاری برنا به نقل از سایت الف، کتاب تحلیلی «پایان تک صدایی» شامل ۱۴ گفتگو با شخصیت های سیاسی، رسانه ای کشور از جمله اکبر هاشمی رفسنجانی، علی لاریجانی، حسام الدین آشنا، حسین انتظامی، فریدون وردی نژاد، حسن خجسته و ... درباره تلویزیون خصوصی است که به تازگی رونمایی شده است. این کتاب به همت فواد صادقی و از سوی انتشارات میراث اهل قلم منتشر شده است.
در بخشی از مقدمه این کتاب میخوانیم: «با وجود آنکه تلویزیون در ایران نخستین بار در سال ۱۳۳۷ توسط حبیبالله پاسال به عنوان یک شبکه تلویزیونی خصوصی تأسیس شد، اما با ایجاد رادیو و تلویزیون شاهنشاهی، تلویزیون ملی ایران _ متعلق به پاسال _ در رادیو و تلویزیون دولتی ادغام شد و ساختار فعلی سازمان صداوسیما نهادی است که از نظام پیشین به ارث رسیده است.
بهرغم همه تحولاتی که طی دهههای اخیر در ساختار اقتصادی و فرهنگی کشور صورت گرفته، انحصار موجود در سازمان صداوسیما همچنان حفظ شده است. این انحصار موجب فقدان رقابت و خلاقیت، عدم توسعه کمی و کیفی در حوزه رادیو و تلویزیون داخلی و باز شدن بازاری جذاب برای شبکههای ماهوارهای فارسیزبان شده است.
هم اکنون وضعیت نفوذ شبکههای ماهوارهای فارسیزبان در داخل کشور، بهرغم غیرقانونی بودن ماهواره، به حدی رسیده که نظرسنجیهای صداوسیما از بیننده ۴۰ تا ۵۰درصدی ماهواره در داخل کشور حکایت دارد. به عبارت دیگر، حدود نیمی از مردم به شبکههای تلویزیونی ماهوارهای دسترسی دارند و محتوای فرهنگی و سیاسی این شبکهها را بدون هیچگونه ممیزی و مدیریتی دریافت میکنند. این وضعیت منجر به بروز ناهنجاریهای گستردهای در حوزه اخلاق و فرهنگ جامعه از یک سو و آسیبهای امنیتی و سیاسی وسیعی از سوی دیگر شده است.»
گزیدهای از گفتگوی بلند منتشر شده با آیت الله هاشمی رفسنجانی در این کتاب را در ادامه میخوانید:
• قبلاً هم در زمان امام اتفاقی افتاد و امام شورای سرپرستی را عزل کردند و گفتند سران قوا، شورای سرپرستی را نصب کنند. امام صریح گفتند ولی در مجلس برخی که عزل شده بودند، مخالفت کردند و این تصویب نشد. بعد هم به طور مثال، در آن دوره همین نظارتی که درست شد، محمد هاشمی در صداوسیما مسئول بود. در شورای بازنگری قبول نداشت. تعبیر او این بود که میگویند این نظاره است، نه نظارت. فقط بنشینند و تماشا کنند که چه اتفاقی میافتد. معلوم هم نیست اتفاقی که افتاده، اتفاق مثبتی بوده یا نه. البته آن هم اشکال داشت. یعنی باید مجلس انتخاب کند و شیوههایش همیشه مسائلی را پیش میآورد.
میخواهم بگویم آن فضا هنوز ایجاب میکرد صداوسیما را کنترل کنیم. لااقل فضای انقلابیون این بود. بحثهایی که بعدها پیش آمد، در آن زمان خیلی رونق نداشت. ولی حقیقتاً جزو انحصارات درآمد. در دوره بعدی هم، البته آنجا اصل ۱۷۵ که بخصوص راجع به صداوسیما آمده، چیزی از انحصار ندارد.
• اصل ۴۴ همان معضل را دارد؛ آن هم چون در پایین و در ذیل آن خودبه خود صداوسیما را با سرعت بیش از همه محدود میکند. برای اینکه میگوید جایز نیست دولت به صورت یک کارفرمای بزرگ درآید. یعنی انحصار تا این حد است. اکنون در مسائل رسانه ای، نظام کارفرمای بزرگ است. این فلسفه راجع به صداوسیما وجود دارد. شرایطی که اکنون هم حاکم است، باز اینجا به دلیل اختلافات سلیقهای که هست. در جریان اصلاح قانون اساسی نیروهای جریان حاکم مایل نبودند صداوسیما اینگونه شود.
• نه تنها دلایل ایدئولوژیک اسلامی یا دلایل منطقی وجود ندارد، بلکه برعکس، از قرآن و روایات و وقتی به سبک سلوک حضرت علی(ع) نگاه میکنیم، درمییابیم در حکومتِ ایشان فضا حتی برای ملحدان خیلی باز بود که به مسجد بیایند و جلوی حضرت بحثهای الحادی مطرح کنند. در طول تاریخ هم اینگونه بود...اگر قرار است بشنویم، صداوسیما به عنوان رسانه ملی باید بیش از هر رسانهای حرفها را مطرح کند. مردم میخواهند انتخاب کنند. یعنی واقعاً یک اصل بسیار مترقی است که فضا، فضایی باشد که حرفها زده شود و هر فرد مسلمان هم انتخاب خود را بکند. اصل خیلی بزرگی است. یا آیه «و امرهم شوری بینهم»، شورا بدون اطلاعرسانی خیلی جواب نمیدهد. فکر میکنم منابع دینی مؤید آزادی، یعنی تکثر، است. منتها فضای انقلابی و وضع فعلی که فضای دیگری است، محدودکننده است.
• الان انحصار حفظ نمیشود، برای اینکه رسانههای دیگری به طور جدی، وسیع و باکیفیت شاید گاه بهتر هم از لحاظ تصویر و هم در صوت و مکتوب وجود دارد. یعنی مثلاً تنوع مطالب وجود دارد. بخصوص کسانی که مخالفخوانی میکنند، برای مردم جاذبه دارند و میخواهند ببینند چه میگویند. دیگران و بخصوص نسل جوان هم میخواهند بدانند امثال اینها چه میگویند و همانگونه جواب بدهند.
• یا اینکه تبصرهای به اصل ۴۴ بزنیم و بگوییم رسانه هم مشمول آن استثناست و برگردد؛ راه آسانی است و خیلی مشکل ندارد. یا اینکه بگوییم متصدی نیست.
• دولتیها هم محدودیتهای زیادی دارند. گذشته از بحثهای سیاسی هر کاری که میکنند، انتقاد میشود و آنها هم دست به عصا راه میروند. ولی تلویزیون و رادیو خصوصی چنین نیست. باید مقداری هم زمینه پذیرش بعضی از انتقادها را در خود به وجود آورد. ولی فکر میکنم ظرف یکی دو سال آینده حسابی راه میافتد و مستمع زیادی پیدا میکند. به علاوه، کسانی هم که تفکری داشته باشند، سرمایهگذاری در اینجا برای آنها هدف است. در کشور هم سرمایه کم نیست. فکر میکنند این کار خوبی است و انجام میدهند. فکر میکنم از لحاظ اقتصادی مفید است. به علاوه، دولتیها سنگین هزینه میکنند، معلوم نیست صداوسیمای خصوصی این مقدار پرخرج باشد.
• اما همین مقدار که میگویید در همین مجموعه صداوسیما واگذار کنند، ولی نظارت و بقیه موارد دست آنها باشد، این هم مثل عملکرد خودشان است و چیزی اضافه نمیکند. ولی یک گام رو به جلوست. در شیوه بعدی، اینکه جایی درست کنیم و آنها مجوز بدهند، منطقیتر است. البته آدمهای متحجر نباشند. باید کسانی در آن مجموعه باشند که تکثر رسانهای و آزادی بیان را قبول دارند. منتها شروطی دارد. طبعاً در مراحل اول نمیتوان به آدمهای مفسد و مادی و مخالف نظام و منافع و مصالح ملی و دینی اجازه داد. قاعدتاً چنین چیزی مهم است؛ مرکزی که اجازه دهد نه در محدوده وزارت ارشاد، بلکه در یک سازمان دیگر و با وسعت نظر تأسیس شود که آنها شرایط و افراد را بررسی کنند که با خیال راحت قدم اول را برداریم. هر وقت تجربه قوی شد، میتوان توسعه داد.