در تحلیل فیلم «غلامرضا تختی» ؛

تختی، اسطوره یا افسانه

۱۳۹۷/۱۱/۱۶ - ۰۹:۱۳:۰۰
کد خبر: ۸۰۸۸۵۵
تختی، اسطوره یا افسانه
یادداشت ـــ اکبر منتجبی

بی‌اغراق از روزی که شنیدم قرار است فیلم تختی ساخته شود تا روزی که در سینما فرهنگ، فیلم را روی پرده ‌دیدم، بی‌قرار بودم. پرسشی که ذهن و ضمیرم را فراگرفته بود، این بود که ما با کدام تختی روبه ‌رو هستیم؟ «افسانه‌ی تختی» که بنابر قضاوت مردمان زمانه‌ی خود، به علت آنکه حاضر نبود مقابل شاه سر خم کند، توسط ساواک کشته شد یا «واقعیت تختی» که در توازن «زندگی عمومی» و «زندگی شخصی و زناشویی» به بن رسیده بود؟

اما «تختی به روایت بهرام توکلی» چگونه فیلمی است و کدام‌یک از آن دو تختی را به ما نشان می‌دهد؟ آیا او همچنان بر سریر افسانه‌ سازی تکیه می‌زند یا می‌تواند در مقام یک فیلمساز جسور، اسطوره‌زدایی کند؟ امیدم آن بود که با تختی دوم روبه‌ رو شوم؛ فیلمی که توان آن را دارد از اسطوره‌ی تختی گذر کند و تختی دیگری نشانم دهد.

شروع فیلم این امیدواری را افزون کرد. تختی برای خودکشی به هتل می‌رود. مردی کاملا مصمم و جدی. بدون ذره ‌ای تردید برای مسیری که انتخاب کرده است. شروعی جسورانه و مهم، اما این همه‌ی داستان نبود. مهمترین نکته پاسخ به این سؤال بود که تختی چرا خودکشی می‌کند؟

فیلم با یک فلاش‌بک بلند، در پی پاسخ این پرسش برمی‌آید تا دلایل خودکشی او را برای ما روشن کند. به همین دلیل ما در طول بیش از 2 ساعت، روایتی از زندگی و زمانه‌ی تختی را می‌بینیم. او خانواده فقیری داشت و دوران کودکی تا نوجوانی به سختی کار کرد. به کشتی علاقه‌مند بود و تلاش می‌کرد با خودسازی، راه جدیدی را برای خود باز کند. نهایتا نیز در خوشبختی برای او در جوانی گشوده می‌شود و در اولین مسابقات جهانی، ره صد ساله را می‌رود و این آغاز افسانه‌ی تختی است.

از نیمه ‌های فیلم، هربار که تختی را می‌دیدم، شخصیت «راکی» برایم تداعی می‌شد؛ بوکسور معترضی که از هیچ شروع کرد تا به همه چیز برسد و قهرمان جهان شود تختی نیز قهرمان جهان شد. از بدترین نقطه ممکن زندگی به بهترین وضعیت رسید اما آنچنان که بهرام توکلی نشان می‌دهد او هیچ‌گاه نخواست از مردم خود غفلت کند و در هر فرصتی به فکر فقرا و دردمندان بود. حتی در اعتراض به وضع و حاکمیت موجود، در جلسات جبهه ملی شرکت کرد، به دکتر محمد مصدق علاقه‌مند شد و او را که در حصر است، ستود.

او به نماد اعتراض مردم تبدیل شده بود. و آرام‌آرام می‌بینیم که بهرام توکلی، مقهور شخصیتی می‌شود که قرار است آن را برای ما از نو بسازد. اما تمام تلاش‌هایش به این نکته فروکاسته می‌شود که تختی شخصیتی مردمدار بود. در طول فیلم، صحنه‌ها و سکانس‌های بسیاری، مردم به او برای کمک مراجعه می‌کنند یا او خود برای کمک به دیگران قدم پیش می‌گذارد. اگرچه این بخشی از زندگی تختی بود اما آیا همه‌ی آن بود؟

آنچه از تختی می‌دانیم این است که او در زندگی خصوصی هرچقدر ناکام است در زندگی عمومی کامیاب بود، شهرت داشت و همه او را به نیکنامی می‌شناختند.

بهرام توکلی آگاهانه ما را آهسته‌آهسته به این نقطه می‌رساند که درمورد سرانجام تختی، آنچه مردم می‌گویند واقعی‌تر است اما نه به صراحتی که مردم زمانه‌ش سخن می‌گفتند. دوستداران تختی اصرار دارند که مرگ یا خودکشی تختی با امر ساواک بود. حتی سم را ساواک در لیوان ریخته و به خورد او داده است اما واقعیت چنین نیست.

بهرام توکلی واقعیت و افسانه را در هم می‌آمیزد و روایت خود را ارائه می‌کند. پس اگرچه خودکشی امری واقعی است اما توکلی به «افسانه‌ی تختی» علاقه‌مند است و رفتار سیاسی ساواک، طرد تختی از جامعه ورزشی، بیکاری و بدهی، و فروافتادن از قله‌ای که تختی بر آن نشسته بود را از عوامل خودکشی او می‌داند. و آنچه پنهان می‌ماند و کارگردان از کنار آن می‌گذرد، «واقعیت تختی» است؛ مردی که برای زندگی و ازدواج ساخته نشده بود و مشکلات عدیده‌ای با همسرش داشت که نهایتا نتوانست آنها را ضربه فنی کند و در تشک زندگی خاک شد. «تختی» ممکن است هیجان بیافریند و فروش بالایی نیز داشته باشد، چه آنکه ما نیز مانند آمریکایی‌هایی که راکی را دوست داشتند، عاشق قهرمانانی هستیم که از هیچ به همه‌چیز رسیدند اما قدمی رو به جلو نیست. روایت همان است که از دهه 40 تا امروز گفته شده و ما همچنان بر مدار افسانه‌سرایی قدم می‌زنیم.

 

 

 

 

نظر شما
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز
بازرگانی برنا
لالالند
دندونت
سلام پرواز